برجسته
/barjeste/
مترادف برجسته: سرآمد، عالی، عمده، فحل، شاخص، مبرز، متشخص، متمایز، مشخص، ممتاز، مهم، چشمگیر، نمایان، برآمده، محدب، پسندیده، خوب، چالاک، چست
معنی انگلیسی:
لغت نامه دهخدا
فرهنگ فارسی
فرهنگ معین
فرهنگ عمید
۲. بزرگ و معروف.
فرهنگستان زبان و ادب
واژه نامه بختیاریکا
مترادف ها
اصلی، باستانی، بهترین، برجسته، عمده، درجه یک، اولیه، اول، نخستین، نخست
چیره دست، برجسته
زننده، خیلی خوب، موثر، برجسته، گیرنده، قابل توجه
پیشین، مقدم، برجسته، عمده، پیشتاز
باد کرده، برجسته، بر امده، محدب
مشخص، ممتاز، برجسته، فاخر، متمایز، متشخص
قلنبه، عالی، ممتاز، برجسته، واریز نشده
درخشان، ممتاز، برجسته، مجلل، نامی
مافوق، برتر، چیره، برجسته، عمده، غالب، مسلط، حکمفرما، نافذ، نمایان، فائق، مشرف
برجسته
برجسته، والا
بزرگ، علیه، بلند، برجسته، عالیجناب، هویدا، علی، والا مقام، متعال، سربلند
برجسته، متمایل به ریاست مابی، ارباب منش، دارای برجستگی
برجسته، بر امده، محدب، گرده ماهی، گوژپشت
برجسته، بر امده، محدب
برجسته، محدب، کوژ، گرده ماهی
برجسته
ستوده، مشخص، عالی، برجسته، مشهور، سربلند، معروف، نامی، نبیه، بلند اوازه، اعظم
برجسته، عمده، غالب، مسلط، حکمفرما، نافذ، فائق، مشرف
بزرگ، برجسته، انگشت نما، نمایان، فاحش
برجسته، مورد ملاحظه
برجسته
زود، برجسته، واضح
برجسته
برجسته
برجسته، اراسته ببرگ غار
ظاهر، برجسته، قابل توجه، قابل ملاحضه
برتر، مهم، برجسته
عالی، برجسته، پیروز، شایسته ستایش و تقدیر
برجسته، به سهولت قابل اندازه گیری، وابسته بترسیمات برجسته
برجسته، ابر پایه، بسیار بلند، فوق العاده برجسته
برجسته، متورم، شکم داده
فارسی به عربی
پیشنهاد کاربران
به کُردی جنوبی یا پَهلَوانی ( کرمانشاهی، ایلامی، کَلّهُرّی. . . ) = زِت، زِل، زَل
تقریبامعانی فرهنگ دهخدا، معین، عمید، و. . . توضیحات لازم رانوشته اند:امامیتوان بعنوان مترادف، این معانی رانیزلحاظ کرد:سرکرده، سردار، نمایان ( نماینده ) ، مستثنا، ممتاز، ، سرآمد، برآمدگی، برآماده، بلندای، بلندی.
ممتاز
معنی برجسته بعضی از برنامه های ایرانی مثل اپلیکیشن موزیک مینویسن مروری برجسته ها ( یعنی مروری تازه ترین موزیک )
ممتاز، درجه یک، عالی، سرآمد
کارواژه ( برجَستن ) در زبان پارسی فرآراسته ( کاملا ) با واژه ی آلمانیِ ( auszeichnen ) همچم و همعنا است. چرا که واژه بَرجَستن در زبان پارسی و auszeichnen در زبان آلمانی هم به معنای متمایز کردن ، تمایز گذاشتن و هم به معنای احترام گذاشتن، ارج نهادن، محترم شمردن است و هنگام ترجمه به زبان انگلیسی چندین معنا ( بمانند to honor، to distinguish ) می دهد.
... [مشاهده متن کامل]
برجسته: ausgezeichnet : عالی، ممتاز، خوب، متمایز
... [مشاهده متن کامل]
برجسته: ausgezeichnet : عالی، ممتاز، خوب، متمایز
معتنابه ، جالب توجه
ممتاز، متمایز، سرآمد، عالی، عمده، فحل، شاخص، مبرز، متشخص، مشخص، مهم، چشمگیر، نمایان، برآمده، محدب، پسندیده، خوب، چالاک، چست
متمایز
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١١)