برغان

لغت نامه دهخدا

برغان. [ ب َ ] ( اِخ ) دهی است از دهستان حومه بخش اردکان شهرستان شیراز. سکنه آن 710 تن. ( فرهنگجغرافیایی ایران ج 7 ).

برغان. [ ب َ رَ ] ( اِخ ) قصبه مرکز دهستان برغان بخش کرج شهرستان تهران در 38کیلومتری شمال باختری کرج از طریق کردان و 15کیلومتری حیدرآباد که سر راه شوسه واقع است. کوهستانی و سردسیری است. سکنه آن 2237 تن. آب از رودخانه دروان. شغل اهالی زراعت و کرباس و جاجیم و جوراب وشال بافی. راه مالرو. صندوق پست و در حدود 150 باب دکاکین مختلفه دارد. ( از فرهنگجغرافیایی ایران ج 1 ).

فرهنگ فارسی

قصبه مرکز دهستان برغان بخش کرج شهرستان تهران در ۳۸ کیلومتری شمال باختری کرج از طریق کردان و ۱۵ کیلومتری حیدر آباد که سر راه شوسه واقع است کوهستانی و سردسیری است .

دانشنامه اسلامی

[ویکی فقه] قصبه مرکز دهستان برغان از کرج که در ۳۸ کیلومتری شمال غربی کرج واقع شده، دارای آب و هوای کوهستانی و سردسیری است.
۱. ↑ لغت نامه دهخدا، ج ۸، ص ۹۰۳ و ۹۰۴. رده های این صفحه : استان البرز | ایران شناسی | روستاهای استان البرز

[ویکی فقه] برَغان. قصبه مرکز دهستان برغان از کرج که در ۳۸ کیلومتری شمال غربی کرج واقع شده، دارای آب و هوای کوهستانی و سردسیری است.
۱. ↑ لغت نامه دهخدا، ج ۸، ص ۹۰۳ و ۹۰۴.

دانشنامه عمومی

بَرَغان روستایی واقع در استان البرز ایران است. روستای برغان در دهستان برغان بخش چندار شهرستان ساوجبلاغ در غرب استان البرز و در کوه های البرز و در میان کرج و هشتگرد واقع شده است.
براساس سرشماری مرکز آمار ایران در سال ۱۳۸۵روستای برغان دارای ۵۱۸ خانوار و ۱۶۲۳نفر جمعیت است.
مردم برغان به گویش کرجی از زبان فارسی که از گویش های کهن البرز است سخن می گویند، این گویش شباهت هایی با گویش های منطقه مازندران دارد. [ ۱]
از سوغات معروف روستای برغان می توان به آلوی برغان، عسل، توت، گردو، سماق و لبنیات محلی اشاره کرد. [ ۲]
گردوی پوست کاغذی از دیگر سوغات معروف برغان می باشد.
محمدتقی برغانی
فاطمه برغانی
سید اشرف الدین حسینی
• محمدصالح برغانی قزوینی
عکس برغانعکس برغانعکس برغانعکس برغانعکس برغانعکس برغان
این نوشته برگرفته از سایت ویکی پدیا می باشد، اگر نادرست یا توهین آمیز است، لطفا گزارش دهید: گزارش تخلف

دانشنامه آزاد فارسی

بَرَغان
بَرَغان
مرکز دهستان برغان و از توابع بخش چندار شهرستان ساوجبلاغ، با ۱۵۰۰ نفر جمعیت (۱۳۸۵). در ۱۳کیلومتری شمال غربی کرج و در ارتفاع ۱۶۵۰ متری از سطح دریا قرار دارد. آب و هوای آن در بهار و تابستان معتدل و در پاییز و زمستان سرد است. شغل اکثر مردم این روستا زراعت، باغداری و دامداری است و عده ای نیز در بخش صنایع دستی و امور خدماتی اشتغال دارند. غلات، صیفی جات، گردو، توت، آلبالو و گیلاس از محصولات مهم زراعی این روستاست؛ گوجه سبز برغان نیز مشهور است. برغان قدمتی طولانی تر از شهر کرج دارد و بازار و خانه های قدیمی آن مربوط به دورۀ قاجار است. عمر برخی از درختان این روستا به هزار سال می رسد که نشان از سابقه کهن آن دارد. حسینیۀ اعظم برغان، پل قدیمی برغان و چنار مسجد برغان از آثار تاریخی و دیدنی این روستای قدیمی است.

پیشنهاد کاربران

برغان در اصل بحر غان بوده بحر به معنی آبگیر و غان به معنی مرغابی پس به برکه یا آبگیری که در آن مرغابی زیاد باشد بحر غان گویند کم کم حرف ح برداشته شده برغان تلفظ شده است
تبدیل �ک� به �ق� و �غ� در زبان های ایرانی ( به علت طبیعی یا تداخل آوایی با زبان های دیگر ) زیاد رخ داده است. مانند: تالکان و طالقان، ابرکوه و ابرقو، قهرمان و کرمان، اراک و عراق و. . . در اینجا برغان، همان
...
[مشاهده متن کامل]
برکان بوده و از دو واژه �بر�، �ور� ( کنار ) کان ( کوه، معدن ) ساخته شده و به معنای کنار کوه ( مانند ابرکوه، بر کوه ) . به همین ترتیب تالکان ( طالقان ) از دو واژه �تال�، �تل� ( بلند، زمین بلند، تپه - مانند تال انگلیسی به معنای بلند ) کان ( کوه ) که روی هم به معنای ( کوه بلند ) می دهد.

خیلیییی زور زدی اسم برگان یا برغان رو بورخان ترکی جا بزنی اما کور خوندی، برغان اصالت دارد شجرنامه دارد و نمی توانی آن را بدزدی و به نام مغول جا بزنی : )
ومعنی دیگر آن مریوط به وسیله ای میباشد که به علت آب زیاد رودخانه در فصل بهار آب رودخانه رو به نهر ها هدایت می کردند این وسیله شبیه کلکی میباشد که چوب وشاخه های درخت بافته می شده وداخل آن سنگ میریختد واسما
...
[مشاهده متن کامل]
آن برغ بوده وچون هر نهر چندین برغ نیاز داشته وحدود 40 نهر در برغان از کردان تا دروان ورودهای فرعی آن وجود داشته وهنوز هم دارد معنی برغان یعنی جایی که زیا برغ وجود دارد و آن آخر به معنی جمع برغ میباشد ودیگران به محل میوه های سرخ هم معنی شده به معنی غان میوه های سرخ آقای زکریا مهرور در کتاب برغان اقلیمی دیگر معنی های مختلفی را برسی و تحقیق نموده

بر به معنی خشکی و غان جمع رود و معنی آن خشکی بین دورودخانه می توان باشه چون بافت دهستان برغان چنین محلی میباشد و روزنامه رسمی 1312 کل استان البرز را به ۴ بلوک تقسیم می کند کبلوم چهارم به مرکزیت قصبه برغان وروستاهای اطراف این بلو ک را قریه معرفی می کند که از غرب به روستای آبیک و مراد او واجنوب براه شوسه قزوین تهران واز شرق به روستای هم جای جاده چالوس واز شمال ارتفاعات قلعه ناز وکهار که همچنان مز شهرستان کروساوجبلاغ با طالقان میباشد که شامل
...
[مشاهده متن کامل]

مرز دهستان برغان با طالقان نیز می باشد واین بزرگترین مدرک ثبتی برای برغان بحساب می آید

بَرَ= جوی، نهر
غان= خون
َرَغان= جوی خون
در دوران تمدن خوروین و در زمان مادها جنگ خونین بین مادها و آشوریها در این ساگ بات یا ساگ بیت در گرفت که در این محل تعداد زیادی از مادها و آشوریها کشته شدند که در لوح آشور با نام جوی خون �برغان� یاد شده است
رود برغان در سپیدار فارس
در اطراف این رود طایفه کلاه سیاه از قوم
لر زندگی می کند
برغان : تازی شده " برگان" پارسی است و به معنای جای پربرگ می باشد، چراکه برگ در تازی" برغ و ورق " شده و اژه هایی چون : ورقه ، اوراق و تورق ساخته شده که درست آنها در پارسی برگه ، برگها و برک به برگ است و با پسوند جا و مکان " ان " برگان گردیده.
منطقه برغان *بیرگان. برگان*محل سکونت ایل منجزی در کوهرنگ است
زبان منجی برغانی زبان بختیاری های فاتح هند ، ساکن در کشمیر. سین کیانگ چین. خیبر
. سو ات. بدخشان. مرغاب تاجیکستان. نورستان. منجان
. کران. پامیر. میان خیل.
...
[مشاهده متن کامل]

کشیر خیل*کشمیر خیل*
دربند
حدود 2000خانوار از ایل منجزی پلنگ بختیاروند بعد از فتح هندو قندهار توسط نادر شاه و علی صالح خان خلیلی
بختیاروند منجزی
در کشمیر و سایر مناطق تصرف شده سکونت پیدا کردند و حاتم خان منجزی حاکم کشمیر شد
بعد از چندین سال از فتح تعدادی از طایفه خلیلی زیلایی منجزی به
وطن بازگشتند و در سایر استان ها ساکن شدند
تیره های بازگشتی طایفه خلیلی بیگیوند زیلایی به وطن
آشتیانی. تاج الدین وند.
خیریوند. بلیتی وند
. شاهمنصوروند. چهاربنیچه . هارونی
. آقاسی وند. احمدوند. صفی خلیلی. خلیلی خیل. خلیلی کشیر
خیل. خلیلی لری*لاری*. زیلایی
. پلنگ. خلیلی کرمانی. پلنگی.
پلنگ برفتان*پلنگی که همیشه
در آفتاب قرار دارد و منتظر شکار
است *میدان دار. جنگجو*

بپرس