برهان تمانع

دانشنامه اسلامی

[ویکی فقه] برهان تمانع، از براهین مهم کلامی در اثبات یگانگی خداوند است.
مطابق این برهان، هرگز تدبیر دو (یا چند) خدا، و به طور کلی مدبِّر، به طور منسجم و استوار بر نظامی هماهنگ اجرا نمی شود و ناگزیر باید دست کم یکی از آنان را عاجز دانست، چرا که فرض حاکمیتِ بیش از یک تدبیر بر عالم خلقت مستلزم فساد در آن است. بنابراین، فقط یک خدا مدیر و مدبّر عالم است.

برهان تمانع مأخوذ از قرآن است.
این برهان کلامی، که برهان تغالب نیز نامیده شده، در زمره ادلّه مأخوذ از قرآن است. بیشتر مفسران، این دو آیه از قرآن کریم را مبین برهان تمانع دانسته و در تفسیر آن به تقریر برهان مذکور به روش کتابهای کلامی ره یافته اند: «لَو کانَ فیهما آلهَةٌ اِلاَّ اللّه لَفَسَدَتا. . . » «اگر در زمین و آسمان خدایانی جز اللّه می بود، همانا در آن دو فساد راه می یافت. . . » «. . . ماکانَ مَعَه مِن اِلهٍ اذاً لَذَهَبَ کلُّ اِلهٍ بِما خَلَقَ وَ لَعَلا بَعضُهُم عَلی ' بَعض. . . » «هیچ خدایی با او نیست، که اگر چنین می بود، هر آفریدگاری آفریدگان خود را به یک سو می برد و بر یکدیگر برتری می جستند. . . ».

برهان تمانع در نزد مراغی و اطفیش
مراغی و اطفیش این آیه را به صورت برهانی مرکب از تمانع و توارد تفسیر کرده اند. تفسیر این آیه به برهان تمانع یا توارد، با توّجه به مفهوم «فساد» در این آیه صورت گرفته است.

فساد و برهان تمانع
...

[ویکی شیعه] برهان تمانع، از براهین مهم کلامی در اثبات یگانگی خداوند است. مطابق این برهان، هرگز تدبیر دو (یا چند) خدا و به طور کلی مدبِّر، به طور منسجم و استوار بر نظامی هماهنگ اجرا نمی شود و ناگزیر باید دست کم یکی از آنان را عاجز دانست، چرا که فرض حاکمیتِ بیش از یک تدبیر بر عالم خلقت مستلزم فساد در آن است. بنابراین، فقط یک خدا مدیر و مدبّر عالم است.
این برهان کلامی، که برهان تغالب نیز نامیده شده در زمره ادلّه برگرفته از قرآن به شمار می رود.
تقریر ساده و متداول این برهان چنین است : اگر یکی از دو خالق مفروض بخواهد موجودی را بیافریند و دیگری نخواهد، سه حالت متصور است:

[ویکی اهل البیت] این صفحه مدخلی از دائرة المعارف قرآن کریم است
اثبات توحید از راه نفی فساد در عالم.
تمانع مصدر باب تفاعل از ریشه (م ـ ن ـ ع) و به معنای اجتناب کردن و سر باز زدن از چیزی است و در اصطلاح متکلمان، تمانع نام یکی از مهم ترین براهین توحید و به معنای آن است که هر یک از دو خدای قادر کاری بکند که مانع فعل دیگری باشد؛ گویا متکلمان در این اصطلاح و ارتباط آن با معنای لغوی «تمانع» چنین فرض کرده اند که هر یک از دو خدای مفروض از پذیرش خواسته خدای دیگر سر باز می زند، به هر تقدیر در وجه نامگذاری این برهان به تمانع گفته شده است که استدلال در آن مبتنی بر فرض ممانعت دو خدای فرضی از کار یکدیگر است. برخی به اعتبار استوار بودن بنیان برهان بر هماهنگی و وحدت نظام جهان، آن را برهان «وحدت و هماهنگی» نیز نامیده اند.
بین این برهان و برهان «توارد» (منع تأثیر دو علت بر معلول واحد) فرق است، زیرا این برهان بر اختلاف اراده ها و برهان توارد بر توجه دو اراده مستقل به یک معلول مبتنی است، گرچه برخی آیه 22 سوره انبیاء/21 را به صورت برهانی مرکب از تمانع و توارد تفسیر کرده اند؛ همچنین بین این برهان و برهان «تغالب» نیز فرق است زیرا برهان تغالب بر چیرگی جویی و برتری طلبی هر یک از دو خدا بر دیگری ـ با قطع نظر از نظم جهان ـ و این برهان تنها بر تمانع هر یک از کار دیگری ـ که فساد نظم جهان را در پی خواهد داشت ـ استوار است، گرچه برخی برهان تمانع را برهان تغالب نامیده اند.
برهان تمانع بنیاد قرآنی دارد که عمده آن آیه 22 سوره انبیاء/ 21 است: «لَو کانَ فیهِما ءالِهَةٌ اِلاَّ اللّهُ لَفَسَدَتا»، به حدی که مفسران در تفسیر این آیه به تقریر برهان به روش کتاب های کلامی پرداخته اند. برخی آیه «ضَرَبَ اللّهُ مَثَلاً رَجُلاً فیهِ شُرَکاءُ مُتَشکِسونَ ورَجُلاً سَلَمـًا لِرَجُل هَل یَستَویانِ مَثَلاً...». (سوره زمر/39،29) را بیانی از برهان تمانع برای صاحبان اندیشه متوسط دانسته اند.
مدلول آیه مذکور، مَثَلی است درباره دو مردی که یکی ربّهای گوناگون را می پرستد که با هم در تعارض و تنازع اند؛ یکی از آنها او را به کاری وامی دارد که دیگری وی را از همان کار بازمی دارد و هر یک می خواهد او را خدمتگزار ویژه خود قرار دهد. این در حالی است که دیگری خالص برای یک معبود است، بدون اختلاف و تنازعی که او را به سرگردانی و حیرت اندازد. در مَثَل مزبور مشرک همان مردی است که در او شرکای بداخلاقی شریک اند و موحد همان مردی است که خالص برای یک شخص است. این دو هرگز با هم مساوی نیستند. گرچه برخی از مفسران در تفسیر آیه 42 سوره اسراء/17 دو وجه را برشمرده و یکی از آن دو را بیانگر برهان تمانع دانسته اند؛ ولی چون در آیه مزبور به جای «لَفَسَدَتا»، «لاَبتَغَوا اِلی ذِی العَرشِ سَبیلا» بکار رفته است برهان تغالب از آن استفاده می شود: «قُل لَو کانَ مَعَهُ ءالِهَةٌ کَما یَقولونَ اِذًا لاَبتَغَوا اِلی ذِی العَرشِ سَبیلا=(ای پیامبر به آنها) بگو اگر با او (خدا) خدایان دیگری بود، آن چنان که آنها قائل اند این خدایان می کوشیدند راهی به سوی صاحب عرش بیابند (و بر او غالب شوند)».
در آیه 91 سوره مومنون/23 نیز چنین آمده که خداوند هرگز فرزندی برنگرفته است و معبود دیگری با او نیست، چون در آن صورت هر یک از خدایان، مخلوق های خود را تحت تدبیرهای خاص خود می گرفتند و اداره می کردند و افزون بر آن هر یک از خدایان ـ برای توسعه بخشیدن به قلمرو حکومت خود ـ می کوشید تا بر دیگران برتری جوید و غلبه کند، بنابراین از «لَذَهَبَ کُلُّ اِله بِما خَلَق» برهان تمانع و از «لَعَلی بَعْضِهِمْ عَلی بَعْض» برهان تغالب را از آیه می توان استفاده کرد. برخی به آیات 22 سوره انبیاء/21 و 91 سوره مومنون/23 برای برهان تمانع استدلال کرده اند. گفتنی است که در منابع روایی و برخی ادعیه به آیات فوق برای اثبات توحید استدلال شده است.
برخی از متکلمان برهان تمانع را قوی ترین و روشن ترین دلیل بر نفی تعدد اله دانسته اند. بیشتر مفسران و متکلمان نیز آن را برهانی برای اثبات وحدت صانع می دانند. عده ای هم آن را ناظر به اثبات توحید ربوبی می دانند و معتقدند آیه مورد استناد در این برهان (سوره انبیاء/ 21،22) درصدد رد کسانی است که به رغم اعتقاد به وحدت صانع در اداره جهان برای خدا شریک قائل اند، از این رو برخی در تقریر برهان، قید «مؤثر» را افزوده اند که «اگر دو خدای مؤثر داشته باشیم...».

[ویکی فقه] برهان تمانع (قرآن). خداوند در قرآن اشاراتی به برهان تمانع دارد.
برهان تمانع از برهان تمانع ، تقریرات مختلفی شده است.طبق یک تقریر، اگر مبدا عالم و واجب الوجود متعدد باشد، بین خود آنها یا اراده آنها تمانع و تزاحم برقرار می شود. در این صورت یا اراده و قدرت یکی بر دیگری غلبه دارد یا ندارد. شق اول، محال است، زیرا مغلوبیت قدرت یا اراده با وجوب وجود منافات دارد و اگر هیچ یک بر دیگری غلبه نداشته باشد، جهان تباه و فاسد می شود، زیرا اراده هیچ یک در عالم مؤثر نیست و در این صورت، عالم، مستند و منتهی به واجب نخواهد بود، در حالی که ربط عالم به واجب، امری ضروری و عدم آن باعث می شود که هیچ موجودی به وجود نیاید.
نظم دلیل وحدانیت
نظم و هماهنگی در جهان آفرینش، دلیل بر وحدانیت خداوند است که در قرآن آیاتی بر این مطلب گواه است.۱- قل لو کان معه ءالهة کما یقولون اذا لابتغوا الی ذی العرش سبیلا. بگو: «اگر آن چنان که آنها می گویند با او خدایانی بود، در این صورت، (خدایان) سعی می کردند راهی به سوی (خداوند) صاحب عرش پیدا کنند.»مفاد آیه این است که اگر خدای دیگری وجود می داشت باید در مقام نزاع با خدا برمی آمد تا بخشی از ملک خدا را به چنگ آورد، چرا که علاقه به ملک، غریزی هر مالکی است. در این صورت باید تلاش کند تا ملک خدا را از دستش خارج کرده، او را از عرش به زیر بکشد، در حالی که چنین نیست، پس خدا یکی است. ۲- لو کان فیهمآ ءالهة الا الله لفسدتا... اگر در آسمان و زمین، جز «اللَّه» خدایان دیگری بود، فاسد می شدند (و نظام جهان به هم می خورد)! منزه است خداوند پروردگار عرش، از توصیفی که آنها می کننداگر برای عالم، خدایانی فرض شود باید ذاتا مختلف و در حقیقت، متباین باشند و تباین، در حقیقت، مستلزم تباین در تدبیر است و در این صورت، فساد و نابودی تدبیرهای آنها پیش می آید که به فساد آسمانها و زمین منجر می شد، در حالی که نظام حاکم بر عالم، واحد است، پس عالم، خدایی جز خدای یگانه ندارد. این بیان بر برهان تمانع قابل انطباق است. ۳-ما اتخذ الله من ولد وما کان معه من الـه اذا لذهب کل الـه بما خلق ولعلا بعضهم علی بعض سبحـن الله عما یصفون. خدا هرگز فرزندی برای خود انتخاب نکرده و معبود دیگری با او نیست که اگر چنین می شد، هر یک از خدایان مخلوقات خود را تدبیر و اداره می کردند و بعضی بر بعضی دیگر برتری می جستند (و جهان هستی به تباهی کشیده می ی شد) منزّه است خدا از آنچه آنان توصیف می کنند!اگر علاوه بر خدای واحد، خدایان دیگری در تدبیر جهان نقش داشتند و در نتیجه، بعضی بر برخی دیگر چیره می شدند، کار جهان به فساد و تباهی کشیده می شد، در حالی که بر مجموعه هستی، نظام و هماهنگی حاکم است، پس یک خدا بیشتر وجود ندارد.۴- ضرب الله مثلا رجلا فیه شرکاء متشـکسون ورجلا سلما لرجل هل یستویان مثلا الحمد لله بل اکثرهم لایعلمون.. خداوند مثالی زده است: مردی را که مملوک شریکانی است که درباره او پیوسته با هم به مشاجره مشغولند، و مردی که تنها تسلیم یک نفر است آیا این دو یکسانند؟! حمد، مخصوص خداست، ولی بیشتر آنان نمی دانند.در واقع، خدای متعال در این آیه، برهان تمانع را در قالب یک مثل بیان فرموده است.به این صورت: همان گونه که اگر شخصی صاحبان متعددی داشته باشد، هر کس از او خدمتی می خواهد، خلاف آن دیگری، و او هرگز قادر نیست که خدمتی ارائه کند، در حالی که اگر صاحب واحدی داشت قادر به خدمت خواهد بود. عالم نیز اگر خدایان متعددی داشت که هر یک چیزی می خواستند، هرگز باقی نمی ماند، بلکه اساسا هرگز ایجاد نمی شد، پس رب عالم، ضرورتا باید واحد باشد. علامه طباطبایی نیز آیه یاد شده را همسان آیه ۲۲ انبیاء (لو کان فیهما آلهة الا الله لفسدتا) دانسته است.

پیشنهاد کاربران

بپرس