برهان محبت

دانشنامه اسلامی

[ویکی فقه] نفی ربوبیت غیر خدا و اثبات ربوبیت خدا از راه محبت را برهان محبت گویند.
برهان محبت با این عنوان در کتب فلسفی و کلامی نیامده؛ ولی از براهین برگرفته از قرآن کریم در داستان حضرت ابراهیم است. آن حضرت در برابر مشرکان قوم خود به محاجّه برخاست و از طریق این برهان به نفی ربوبیت غیر خدا و اثبات توحید ربوبی پرداخت: «فَلَمّا جَنَّ عَلَیهِ الَّیلُ رَءا کَوکَبًا قالَ هذا رَبّی فَلَمّا اَفَلَ قالَ لا اُحِبُّ الاَفِلین». برهان مذکور از آیات ۷۵ - ۷۹ انعام ، استفاده می شود؛ ولی بیش تر بر آیه ۷۶ انطباق دارد.شز
تقریر برهان محبت
حضرت ابراهیم (علیه السلام) با حد وسط قرار دادن محبت در قیاسی منطقی در قالب شکل دوم فرمود: ربّ باید محبوب باشد و غروب کننده محبوب نیست، پس ربّ غروب کننده نیست.
← مقدمات برهان
این برهان نه تنها ربوبیت اجرام آسمانی را باطل می کند، بلکه برهانی برای ابطال هر نوع شرک و بت پرستی است، زیرا معیار ارائه شده در این برهان یعنی «تعلق نگرفتن محبت به آفل» در همه جسمانیات جاری است، بلکه ربوبیت ارباب انواع و موجودات نوریّه ای که برخی بت پرستان آنان را از ماده ، طبیعت ، جسمانیت و حرکت برتر و منزه می دانند، نیز با این برهان باطل می شود، زیرا آنان تصریح می کنند که این انواع با همه شرافت وجود و صفا و نورانیت، مقهور خدا بوده، در برابر نور او مستهلک اند، به همین سبب اگر در برابر آنان حبّی ابراز شود، این حب متعلق به مدبر آنهاست؛ نه خود آنها. قرار داشتن آیه «وکَذلِکَ نُری اِبرهیمَ مَلَکوتَ السَّموتِ و...» در بین آیات متضمن حجت، خود دلیل روشنی است، بر این که حجت مزبور از مشهودات ملکوتی ابراهیم، که ملاک یقین به خدا و آیات اوست گرفته شده است.
محبوب نبودن حادث
...

[ویکی اهل البیت] این صفحه مدخلی از دائرة المعارف قرآن کریم است
نفی ربوبیت غیر خدا و اثبات ربوبیت خدا از راه محبت.
برهان محبت با این عنوان در کتب فلسفی و کلامی نیامده؛ ولی از براهین برگرفته از قرآن کریم در داستان حضرت ابراهیم علیه السلام است. آن حضرت در برابر مشرکان قوم خود به محاجّه برخاست و از طریق این برهان به نفی ربوبیت غیرخدا و اثبات توحید ربوبی پرداخت: «فَلَمّا جَنَّ عَلَیهِ الَّیلُ رَءا کَوکَبـًا قالَ هذا رَبّی فَلَمّا اَفَلَ قالَ لااُحِبُّ الاَفِلین». برهان مذکور از آیات 75-79 سوره انعام/6 استفاده می شود؛ ولی بیشتر بر آیه 76 انطباق دارد.
حضرت ابراهیم علیه السلام با حد وسط قرار دادن محبت در قیاسی منطقی در قالب شکل دوم فرمود: ربّ باید محبوب باشد و غروب کننده محبوب نیست، پس ربّ غروب کننده نیست. این برهان بر دو مقدمه استوار است:
مقدمات یاد شده نیازمند توضیح بیشتری است؛ انسان ذات خویش را دوست دارد. از این رو آنچه را که در بقای ذات او و کمالش مؤثر است دوست می دارد، پس اگر انسان دریافت که موجودی ورای خودش وجود دارد که ممدّ حیات اوست بلکه حیاتش وابسته به حیات آن موجود برتر است و هر چیزی که به او می رسد از ناحیه اوست فطرتاً و طبیعتاً به سوی او می گراید و طالب او می شود و هر چه معرفتش به او بیشتر شود محبتش نیز به او افزون تر خواهد شد.
بنابراین، ممکن نیست انسان چیزی را، ربّ و مدبر خود بداند؛ ولی محبوب وی نباشد و نیز ممکن نیست چیزی را که انسان در حد پرستش و به صورت مستقل دوست ندارد ربّ خود بداند در نتیجه اجرام آسمانی بر اثر این که همواره در دسترس انسان نیستند و از حال پرستنده خود بی خبر می مانند نمی توانند به این اندازه محبوب وی باشند، پس اجرام مزبور نمی توانند رب انسان باشند.
این برهان نه تنها ربوبیت اجرام آسمانی را باطل می کند بلکه برهانی برای ابطال هر نوع شرک و بت پرستی است زیرا معیار ارائه شده در این برهان یعنی «تعلق نگرفتن محبت به آفل» در همه جسمانیات جاری است بلکه ربوبیت ارباب انواع و موجودات نوریّه ای که برخی بت پرستان آنان را از ماده، طبیعت، جسمانیت و حرکت برتر و منزه می دانند نیز با این برهان باطل می شود زیرا آنان تصریح می کنند که این انواع با همه شرافت وجود و صفا و نورانیت، مقهور خدا بوده در برابر نور او مستهلک اند، به همین سبب اگر در برابر آنان حبّی ابراز شود، این حب متعلق به مدبر آنهاست؛ نه خود آنها.
قرار داشتن آیه «وکَذلِکَ نُری اِبرهیمَ مَلَکوتَ السَّموتِ و...» (سوره انعام/6 ، 75) در بین آیات متضمن حجت، خود دلیل روشنی است، بر این که حجت مزبور از مشهودات ملکوتی ابراهیم که ملاک یقین به خدا و آیات اوست گرفته شده است؛ اما آنچه از امام رضا علیه السلام در تفسیر جمله «لا اُحِبُّ الاَفِلین» وارد شده که حضرت ابراهیم علیه السلام گفت: آفل را دوست ندارم، زیرا افول از صفات حادث است نه از صفات قدیم بدین معنا نیست که پایه استدلال افول حادث است بلکه پایه استدلال همان عدم حب است و در بیان معیار عدم حب فرموده: افول از صفات حادث است و حادث سزاوار آن نیست که متعلق حب انسان قرار گیرد.

[ویکی فقه] برهان محبت (قرآن). هر کس و هر چیز که سبب کمال و دفع ضرر از انسان شود، مورد علاقه و محبت او خواهد بود و این از فطریات آدمی است و انسان هم از این جهت، پروردگارش را دوست داشته و می پرستد که او همیشگی و فناناپذیر است و باعث کمال و بقای انسان می شود و ضررها را از او دفع می کند
ابطال ربوبیت موجودات متغیر و زوال پذیر و اثبات ربوبیت خداوند، از راه برهان محبت در قران اشاراتی بدان شده است.فلما جن علیه الیل رءا کوکبا قال هـذا ربی فلمآ افل قال لا احب الافلین• فلما رءا القمر بازغا قال هـذا ربی فلمآ افل قال لـئن لم یهدنی ربی لاکونن من القوم الضآلین• فلما رءا الشمس بازغة قال هـذا ربی هـذا اکبر فلمآ افلت قال یـقوم انی بریء مما تشرکون• انی وجهت وجهی للذی فطر السمـوت والارض حنیفا ومآ انا من المشرکین. هنگامی که (تاریکی)شب او را پوشانید، ستاره ای مشاهده کرد، گفت: «این خدای من است؟» اما هنگامی که غروب کرد، گفت: «غروب کنندگان را دوست ندارم! » • و هنگامی که ماه را دید که (سینه افق را) می شکافد، گفت: «این خدای من است؟» اما هنگامی که (آن هم) غروب کرد، گفت: «اگر پروردگارم مرا راهنمایی نکند، مسلما از گروه گمراهان خواهم بود.» • و هنگامی که خورشید را دید که (سینه افق را) می شکافت، گفت: «این خدای من است؟ این (که از همه) بزرگتر است! » اما هنگامی که غروب کرد، گفت: «ای قوم من از شریکهایی که شما (برای خدا) می سازید، بیزارم! • من روی خود را به سوی کسی کردم که آسمانها و زمین را آفریده من در ایمان خود خالصم و از مشرکان نیستم!تقریببرهان به این صورت است که امر زوال پذیر، شایسته محبت و دلبستگی نیست و از طرفی معبود هر کس باید محبوب وی باشد و چنین معبودی نمی تواند موجود زوال پذیر باشد، لذا اجرام سماوی شایسته نام رب نیستند.

پیشنهاد کاربران

بپرس