برکه

/berke/

مترادف برکه: آب انبار، آبدان، آبگیر، استخر، برم، تالاب، غدیر

برابر پارسی: آبگیر، آبدان، تالاب

معنی انگلیسی:
pool, pond, lake

فرهنگ اسم ها

اسم: برکه (دختر) (فارسی) (طبیعت) (تلفظ: berke) (فارسی: بِرکه) (انگلیسی: berke)
معنی: استخر طبیعی، آب گیر، گودی کوچک و کم عمقی از زمین که در آن آب جمع شده باشد، ( در قدیم ) استخر
برچسب ها: اسم، اسم با ب، اسم دختر، اسم فارسی، اسم طبیعت

لغت نامه دهخدا

برکه. [ ب َ رَ ک َ / ک ِ ] ( از ع ، اِمص )افزونی و فراخی و بسیاری. ( مهذب الاسماء ). افزونی. ( ترجمان علامه جرجانی ترتیب عادل ). برکت :
کجا نبید است آنجا بود جوانمردی
کجا نبیداست آنجایگه بود برکه.
منوچهری.
برکه بر عمر تو و مال تو و جان تو باد
امر امر تو و سلطان همه سلطان تو باد.
منوچهری.
یکی از وزراء معزول شد و بحلقه درویشان درآمد و برکه صحبت ایشان در وی سرایت کرد. ( گلستان ). و رجوع به برکت شود.

برکه. [ ] ( اِخ ) یمین. از خانان گوگ اردو از خاندان باتو یا خانان دشت قپچاق غربی ( 654 تا664 هَ. ق. ). ( ترجمه طبقات سلاطین اسلام لین پول ).

برکه. [ ب ِ ک َ ]( اِخ ) دهی است از دهستان بیضا بخش اردکان شهرستان شیراز. سکنه 112 تن. ( از فرهنگجغرافیایی ایران ج 7 ).

فرهنگ فارسی

حوض آب، استخر کوچک، تالاب
( اسم ) آبگیر آبدان استخر تالاب .
دهی است از دهستان بیضا بخش اردکان شهرستان شیراز .

فرهنگ معین

(بِ کِ ) [ ع . برکة ] ( اِ. ) آبگیر، تالاب .

فرهنگ عمید

۱. گودال آب، تالاب، استخر طبیعی.
۲. [قدیمی] استخر.

گویش مازنی

/bareke/ پاتیل – دیگ بزرگ دهان گشاد - سیاه مست

دانشنامه اسلامی

[ویکی فقه] بِرکِه از اسامی زمزم است.
۱. ↑ قائدان، تاریخ و آثار اسلامی مکه و مدینه، ص۶۰.

منبع
تونه ای، مجتبی، فرهنگنامه حج، ص۱۸۶. رده های این صفحه : اماکن | تاریخ اسلام | مکه

[ویکی حج] برکه: آب انبارها و حوض ها و آبگیرهایی هستند که با مصالحی چون سنگ و آهک و یا چوب و پوست برای تامین آب حرمین شریفین برای استفاده حاجیان و ساکنان در جاهای مختلف مکه و مدینه ساخته شده بود.
با توجه به وضعیت جغرافیایی جزیره العرب و کمبود آب و کمبود بارش مخصوصا در شهرهای مکه و مدینه و احتیاج فراوان به آب در این دو شهر جهت استفاده زائران، برکه ها و ذخیره آب دارای اهمیت فراوانی بود لذا در آنجا برکه ها و آب انبارهایی ساخته، نگهداری و تعمیر می شد. این آب انبارها تامین کننده آب مورد نیاز برای ساکنان و حاجیان برای آشامیدن و بهداشت و وضو و غسل و طهارت شرعی بودند و ازاین رو بیشتر کنار مسجدها و مکان های مقدس ساخته می شدند.
برکه ها و آب انبارهای مختلفی در نقاط مختلف شهر مکه و مدینه وجود داشته اند که نام برخی از آن ها در منابع یاد شده است و یکی از مهمترین آنها چاه زمزم است. زمزم از مشهورترین و کهن ترین منابع آبی مکه بوده است که از زمان حضرت اسماعیل(ع) تا زمان جرهمیان بود تا اینکه بعد از هتک حرمت جرهمیان به کعبه خشک شد و بعدها عبدالمطلب جد پیامبر(ص) دوباره آن را بازسازی کرده و آن را جاری ساخت.

دانشنامه عمومی

برکه (آلماتی). برکه ( به قزاقی: Bereke ) یک منطقهٔ مسکونی در قزاقستان است که در شهرستان آق سو، آلماتی واقع شده است. [ ۱] برکه ۳۷ نفر جمعیت دارد. [ ۲]
عکس برکه (آلماتی)

برکه (مدینه). برکه یک منطقهٔ مسکونی در عربستان سعودی است که در استان مدینه واقع شده است. [ ۱]
عکس برکه (مدینه)
این نوشته برگرفته از سایت ویکی پدیا می باشد، اگر نادرست یا توهین آمیز است، لطفا گزارش دهید: گزارش تخلف

جدول کلمات

تالاب, حوض آب, استخر کوچک

مترادف ها

pool (اسم)
ائتلاف، ابگیر، مخزن، اب انبار، برکه، استخر، حوض، تصحیلات اشتراکی، چاله اب، کولاب، ائتلاف چند شرکت با یک دیگر، دسته زبده و کار ازموده

lake (اسم)
دریاچه، برکه، استخر

فارسی به عربی

بحیرة , برکة

پیشنهاد کاربران

برکه کلمه ترکی هست و در ترکی سو برکینتیسی یعنی ابی که جداگانه در جایی محصور شده است و بیرکه تلفظ ترکی ان میباشد ریشه این عبارت کلمه بیر به معنی یک می باشد
در گویش مشهدی، بِرِکه، معادل "برای این که" است.
مثال :
- بِره چی اینجه واستادی؟
- بِرِکه مُخوام بیبینوم کی به ای چوغوکا کُخ می ریزه.
برکه خان ( انگلیسی: Berke؛ ۱۲۰۸ – ۱۲۶۶ ) نوه چنگیزخان، فرمانده نظامی مغول و حاکم اردوی زرین بود که از سال ۱۲۵۷ تا ۱۲۶۶ حکومت کرد و جانشین برادرش باتوخان در اردوی زرین ( نیمه غربی - با نام اردوی سفید ) و اولین رسمی کننده اسلام در خانات امپراتوری مغول بود. [۱] او با مملوکهای مصر علیه خانات مغول مستقر در ایران یعنی ایلخانان متحد شد. برکه همچنین در جنگ داخلی پسران تولی خان از اریق بوقا در برابر قوبلای خان حمایت کرد، اما در جنگ مداخله نظامی نکرد، زیرا او در جنگ علیه پسرعموی خود، هولاکو خان ​​که از برادر بزرگترش قوبلای خان حمایت میکرد، مشغول شده بود.
...
[مشاهده متن کامل]

برکه خان
خان اردوی زرین
نیمه شرقی قلمرو ( اردوی آبی )
سلطنت
۱۲۵۷ – ۱۲۶۶
پیشین
Ulaghchi
جانشین
منگو تیمور
زاده
۱۲۰۸
بورخان خلدون، مغولستان
درگذشته
۱۲۶۶
کورا، آذربایجان. . . . .
. . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . .
Berke در تورکی معنی نیرومند هست برکه نوعی الت جنگی میباشد
برک در ترکی یعنی سفت
. . . . . . . . . . . . . .
در تورکی به برکه ی فارسی =گوول میگویند
●برکه در ترکی و فارسی معانی کاملا متفاوت دارند
در فارسی = دریاچه یا آبگیر کوچک
در تورکی = اسم پسر به معنی محکم و نیرومند

واژه برکه کاملا پارسی است چون در ترکی می شود گولت این واژه یعنی برکه صد درصد پارسی است
جایی که آب در آن جمع می شود
برکه کلمه ای تورکی است مثل بسیاری از اصطلاحات جغرافیایی که به ه ختم می شوند و تورکی هستند مثل دره تپه جلگه بیشه
برکه از ماده برکت است و ریشه آن برک ( بر وزن درک ) به معنی سینه شتر می باشد ، و از آنجا که شتران به هنگامی که در جائی ثابت می مانند سینه خود را به زمین می چسبانند ، این کلمه تدریجا معنی ثابت ماندن به خود
...
[مشاهده متن کامل]
گرفته است و نیز اگر می بینیم به استخرها و یا بعضی از مخازن آب برکه گفته می شود به خاطر این است که آب مدتی طولانی در آن باقی می ماند .

Borkah در زبان ملکی گالی بشکرد
روپوشی زنانه که بخش زیادی از صورت و کونه ها را می پوشاند.
برکه یا در اصل بیرکه ( birke ) برگرفته از فعل ترکی birikmek به معنی جمع شدن ، ذخیره شدن ، می باشد که به معنای محل جمع شد یا ذخیره شد می باشد و وقتی مثلا می گوییم برکه آب معنی آن محل جمع شدن آب یا ذخیره گاه آب می باشد.
برکه کلمه گرفته شده از فعل ترکی birikmek به معنی جمع شدن ، ذخیره شدن ، تلمبار شدن ، که از آن کلمه birike شکل گرفته که بعد از ساده سازی تلفظ به صورت birke ( بیرکه ) درآمده و به محل ذخیره شد ، محل جمع شدن یا حالت جمع شدگی یا ذخیره شدگی ماده یا هرچیز دیگری اشاره می کند که به صورت berke ( برکه ) در فارسی مورد استفاده قرار گرفته است
...
[مشاهده متن کامل]

مثلا وقتی می گوییم 》》》برکه آب 《《《در واقع میگوییم محل جمع شدن آب یا ذخیره گاه آب که بعدها با حذف آب ، برکه به صورت مستقل به محلی که آب ذخیره میشود گفته شده و با کلماتی چون دریا ، دریاچه ، اقیانوس برای بیان محل تجمع آب البته در مقیاسی کوچکتر مورد استفاده قرار گرفته است.
از دیگر مشتقات فعل birikmek می توان به موارد زیر اشاره کرد
biriktirmek پس انداز کردن ، اندوختن
birikim پس انداز ، اندوخته

دریاچه
هوالعلیم
بِرکِه : آبگیر طبیعی ؛
ناگفته نماند حوض واستخر و آب انبار را نمی توان برکه نامید. . .
یعنی آبگیر در کل اسم خاص و زیباییه
چاله ی کوچک آب
آب گیر
طایفه برکه ایل بهداروند
طایفه پیر برکه ایل لر بختیاروند
ساکن در خوزستان
چهار مال بختیاری
برکه به دریاچه یا مرداب یاسدیا تالاب سرسبز و زیبا یی گفته میشود که معمولا بر اثر عوامل طبیعی بر روی یک یا چند رودخانه یا جویبار ایجاد میشود و خود یک اکوسیسیتم یا همان زنجیره زیست محیطی تقریبا کامل میباشد
...
[مشاهده متن کامل]
و موجودات زنده و مخصوص خود را داراست که اکثر آنان در شرایط غیر از ( برکه یا مشابه آن ) امکان ادامه بقا و زندگی را ندارند ( در برکه بخاطر جریان داشتن و جای گزین شدن آب تازه بجای آب مونده آب بطور کامل راکت و ساکن نمیماند و نمیگندد ) . پس برکه زنجیره زیست محیطی زنده ای است و دارای شرایط خواص نیز میباشد و فقط گودال یا چاله یا جمع مانده آبی که باز مانده و در دراز مدت میگندد و. . . یا هر اسم و معنی مانند اینها که دارای خواص برکه نمیباشاند معنی نمیدهد.

مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٨)

بپرس