بسته

/baste/

مترادف بسته: قفل، مقفل ، محدود، محصور، مسدود ، دلمه، لخته، منعقد، منجمد، یخ زده، گرفته، مقید، جعبه، محموله، ملفوفه، بند، عدل، بستگی، تابع، منوط، وابسته، افسون شده، عنین ، تعطیل

متضاد بسته: باز، آزاد، نامحدود

معنی انگلیسی:
stuffy, closed, fastened, chained, barred, frozen, coagulated, related, bound, crossed, knotty, dependent or depending, bundle, bale, carton, close, pack, package, parcel, shut, truss, unopened, [n.] package, paper, [fig.] kenotty, relative

لغت نامه دهخدا

بسته. [ ب َ ت َ ] ( ن مف ) مقابل گشاده. چون : در بسته و کار بسته و امید بسته و نظر بسته. ( آنندراج ) ( رشیدی ). نقیض گشاده. فراز شده. مسدود. مغلق : باب مغلق ؛ در بسته. ( منتهی الارب ). || مقفل. سد شده. عایق شده. جلوگیری شده :
دربسته زندانها برگشاد
از او شادمان بخت و او نیز شاد.
فردوسی.
چو نزدیک درگاه موبد رسید
پراکنده گردان و دربسته دید.
فردوسی.
بسته هایی گشاده گشت بدو
که ندانست روزگار گشاد.
فردوسی.
چون نتواند گشاد بسته یزدان
دست ضمیرت ، چرا نپرسی از استاد.
ناصرخسرو.
طلسم بسته را با رنج یابی
چو بگشایی بزیرش گنج یابی.
نظامی.
سه یار پاکدل با هم نشسته
در کاشانه ها چون سنگ بسته.
( ویس و رامین ).
بسته مشواد آنچه بنصرت بگشادی
پاینده همی بادا هرچ آن تو نهادی.
منوچهری.
علاجی در وهم نیامد که موجب صحت اصلی تواند بود و بدان از یک علت... چنانکه طریق مراجعت آن بسته ماند. ( کلیله و دمنه ). || بمجاز، کار مشکل. حل ناشدنی. || بسته به ، معلق به ، منوط به ، مربوط به :
همان نیزمن خود جگرخسته ام
بدین سوگ تا زنده ام بسته ام.
فردوسی.
و رجوع به باز بسته بودن به...، شود.
- بسته حلق ؛ حلق بسته. گلوبسته. سدشده. گرفته شده :
نای است بسته حلق و گرفته دهان چرا
کز سرفه خون قنینه حمرا برافکند.
خاقانی.
- بسته خیال ؛ کسی که خیالش ناراحت باشد. گرفته خاطر. بسته خاطر. غمگین. خسته خاطر :
از لگد حادثات سخت شکسته دلم
بسته خیالم که هست این خلل از بوالعلا.
خاقانی.
- بسته در ؛ مقفل :
بیت اولاد و بیت اخوان را
بسته در دیده ام ز طالع خویش.
خاقانی.
و رجوع به در بسته شود.
- بسته سخن ؛ خاموش. ساکت. رجوع به بسته لب و لب بسته شود.
- بسته سر ؛ سربسته ، سرپوشیده. مسدود شده :
شب چاه بیژن بسته سر مشرق گشاده زال زر
خون سیاوشان نگر بر خاک و خارا ریخته.
خاقانی.
- || سربسته. مکتوم. پوشیده :
مشورت کردی پیمبر بسته سر
گفته ایشانش جواب و بیخبر.
مولوی.
و رجوع به بسته در معنی پوشیده و مکتوم شود.
بیشتر بخوانید ...

فرهنگ فارسی

( صفت ) بستوه
فندق را گویند و آن مغزی باشد که خورند فستق ٠

فرهنگ معین

(بَ تِ ) (ص مف . ) ۱ - اسیر، دربند، مقید. ۲ - منجمد شده . ۳ - مجبور شده . ۴ - مسدود، مقفل . ۵ - سد شده ، جلوگیری شده . ۶ - فراز شده ، مق . گشوده ، باز.

فرهنگ عمید

۱. منجمد، فسرده.
۲. سفت شده.
۳. بندشده.
۴. پیوسته به چیزی یا جایی.
۵. کسی که با دیگری خویشی و قرابت دارد، خویش.
۶. (اسم ) لنگۀ بار، بقچه، و کیسه که در آن چیزی گذارده یا پیچیده باشند.
۷. گره خورده.
۸. تعطیل: مغازه ها بسته بود.
۹. محدود کننده، بازدارنده: جامعهٴ بسته.
۱۰. واحد شمارش چیزهای بسته بندی شده: یک بسته شکلات.

فرهنگستان زبان و ادب

{bale} [کشاورزی- علوم باغبانی] محموله ای بزرگ و کاملاً فشرده و نخ کشی شده از محصولات کشاورزی متـ . عدل

گویش مازنی

/beste/ برای – به جهت – به سبب

واژه نامه بختیاریکا

( بستِه ) وابسته. مثلاً اولاد حج میرزا پرویزخان دسته بسته حاج ایلخانی بیدِن
( بِستِه ) وسته؛ انداخته؛ افتاده؛ دیده انداخته ( رو زمین ) ؛ دیده بستِه؛ بر زمین افتاده
اُرُک
بافه
بَند؛ گِپ
دَرجَن؛ جَره

دانشنامه عمومی

بسته (حاجی آباد). بسته یک منطقهٔ مسکونی در ایران است که در دهستان فارغان واقع شده است. [ ۱] بسته ۱۵۳ نفر جمعیت دارد.
عکس بسته (حاجی آباد)

بسته (فیلم ۲۰۱۳). بسته ( به انگلیسی: The Package ) یک فیلم اکشن آمریکایی محصول سال ۲۰۱۳ به کارگردانی جسی وی. جانسون و نویسندگی دریک کولستاد با بازی استیو آستین و دولف لاندگرن است. [ ۱] [ ۲]
این فیلم در ۲۰ روز از ۱۴ فوریه تا ۵ مارس ۲۰۱۲ در ابوتسفورد، بریتیش کلمبیا واقع در کانادا فیلمبرداری شد. [ ۳]
• استیو آستین . . . تامی ویکر
• دولف لاندگرن . . . «آلمانی»
• اریک کینلیزید . . . داگ بزرگ
• مایک دوپود . . . جولیو
• جان نواک . . . نیکلاس
• کریستن کر . . . دارلا
• درن شهلوی . . . دون
• پل وو . . . داسان
• لاکلین مونرو . . . ادی
• مارک گیبون . . . جیک
• پیتر برانت . . . رالف
مونیک گاندرتون . . . مونیک
• مایکل دایینگفیلد . . . آنتونی
• ویلیام بی. دیویس . . . دکتر ویلهلم
جری تریمبل . . . کارل
• پاتریک سابونگوی . . . لوئیس
این فیلم با ۸۱ سالن نمایش در دفتر فروش عرضه شد و مبلغ ( ۱٬۴۶۹ ) دلار به فروش رسید. [ ۴]
عکس بسته (فیلم ۲۰۱۳)
این نوشته برگرفته از سایت ویکی پدیا می باشد، اگر نادرست یا توهین آمیز است، لطفا گزارش دهید: گزارش تخلف

دانشنامه آزاد فارسی

بَسته (closed)
در ریاضیات، هرگاه حاصل عملی، مانند جمع یا ضرب، روی هر دو عضو دلخواه از یک مجموعه عضوی از آن مجموعه باشد، مجموعه را نسبت به آن عمل بسته می نامند. مثلاً، مجموعۀ اعداد زوج نسبت به عمل جمع بسته است، زیرا مجموع هر دو عدد زوج همواره عددی زوج است.

مترادف ها

stack (اسم)
توده، دسته، بسته، پشته، دودکش، کومه، خرمن، قفسه کتابخانه

package (اسم)
عدل، بسته، قوطی، بسته بندی کردن

bundle (اسم)
بسته، بقچه

packet (اسم)
بسته، قوطی، بسته کوچک

wisp (اسم)
حلقه، دسته، بسته، گردگیر، جاروب کوچک، بقچه کوچک، بقچه بندی

parcel (اسم)
قسمت، دسته، بسته، بخش، گره، جزئی از یک کل، امانت پستی

fardel (اسم)
بار، بسته، بقچه، کوله بار

trusser (اسم)
دسته، بسته، چوب بست زننده، بشکه ساز

pack (اسم)
یک بسته، گروه، دسته، کوله پشتی، بسته، ملافه، بقچه، یک دست ورق بازی

shut (صفت)
مسدود، بسته

barred (صفت)
مسدود، بسته

frozen (صفت)
محکم، بسته، سرمازده، یخ زده، منجمد یا یخ زده، بی حرکت، بدون ترقی، غیر قابل پرداخت تاانقضا مدت

pent (صفت)
بسته، محصور، مقید

connected (صفت)
پیوسته، مربوط، بسته، منتسب، مسلسل، متصل، مرتبط

closed (صفت)
محرمانه، فراز، مسدود، بسته، محصور

solid (صفت)
سفت، خالص، یک پارچه، سخت، محکم، بسته، قوی، نیرومند، استوار، قابل اطمینان، جامد، توپر، مستحکم، منجمد، حجمی، سه بعدی، ز جسم

bound (صفت)
بسته، موظف، مقید، اماده رفتن، منتسب، با قید و بند بسته شده

فارسی به عربی

اغلق , حزمة , رزمة , صلب , علبة , مغلق

پیشنهاد کاربران

واژه بسته
معادل ابجد 467
تعداد حروف 4
تلفظ baste
نقش دستوری صفت
ترکیب ( صفت مفعولی ) [پهلوی: bastak]
مختصات ( بَ تِ ) ( ص مف . )
آواشناسی baste
الگوی تکیه WS
شمارگان هجا 2
منبع لغت نامه دهخدا
فرهنگ فارسی عمید
فرهنگ فارسی معین
فرهنگ فارسی هوشیار
۱. بسته شدن ( مخالف باز )
۲. نزدیک
مقابل باز
بسته:قفل
سوال : بسته نرم افزاری بود که به همین موضوع سوال شد و آنچه پس از مطالعه کافی معنای زیر یافته شد .
پکیج یا package که اصولا به هر بسته ای میگویند : پکیج .
رسته: رستگار. «و گروه خدا همیشه رسته اند اندر چیزها» در ترجمه آیه 22 سوره 58: «الا ان حزب الله هم المفلحون».
موید الدین شیرازی، بنیاد تاویل
بسته: در کنار معنی رایج آن، به مفهوم ترکیب و تصنیف نیز به کار می رود. برگرفته از مفهوم پیوندزدن و ترکیب کردن مربوط به واژه بستن. بسته از سده 16 یا شاید پیشتر در زبان ترکی به مفهوم تصنیف موسیقی ( ترکیب نغمه ها ) به کار می رود و در همین ارتباط، «بسته جی» به مفهوم آهنگساز.

بپرس