بسوس

لغت نامه دهخدا

بسوس. [ ب َ ] ( ع ص ، اِ ) شتر ماده ای که بی گفتن کلمه بس بس دوشیدن ندهد. ( ناظم الاطباء ) ( از آنندراج ). ناقه ای که بی ابساس دوشیدن ندهد. ( منتهی الارب ). اشتری که شیر ندهد بی نواختن. ( مهذب الاسماء ).

بسوس. [ ب َ ] ( اِخ ) بنت منقذالتمیمیة نام افسانه ای زنی شوم که شوهرش را سه دعای مستجاب بخشیدند. او گفت دعایی کن تا مرا حق تعالی خوبروتر از زنان بنی اسرائیل گرداند. مرد دعا کرد و تیر دعای او به هدف اجابت رسید. زن از وی برگشته اراده گناه و سیآت کرد. آنگاه مرد دعای بد کرد تا زن به سگ ماده بسیارآواز مسخ گردید. پسران شکایت پیش پدر آوردند که مردم ما را عیب میکنند دعایی کن تا اﷲ تعالی او را بحالت اصلی بازگرداند. مرد باز دعا کرد و هر سه دعای او بشومی آن زن بباد رفت و از اینجاست که گویند: اشأم من البسوس.
نام زنی است از بنی اسرائیل که سه دعای مستجاب شوهرش را ضایع و باطل کرد و در شآمت و حماقت ضرب المثل گشت. ( فرهنگ نظام ). نام زنی است از بنی اسرائیل که شوهرش را سه دعا مستجاب شده بود و بشئومت و حماقت آن زن هر سه دعای او بی موقع ضایع و هدر شد. ( آنندراج ). رجوع به ماده بعد شود.

بسوس. [ ب َ ] ( اِخ ) نام زنی از عرب که بواسطه او جنگ عظیم میان دو قبیله واقع شد از این جهت در شآمت ضرب المثل گشت و گویند: هذا اشأم من حرب بسوس. ( فرهنگ نظام ) ( آنندراج ). هی خالة جَساس بن مرةالشیبانی کانت لها ناقة یقال لها سراب فراها کلیب وائل فی خماه و قد کسرت بیض طیر کان قد اجاره فرمی ضرعها بسهم فوثب جساس علی کلیب فقتله فهاجت حرب بکر و تغلب ابنی ابی وائل بسببها اربعین سنة حتی ضربت بها المثل فی الشوم و بها مسمی حرب البسوس. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ). و رجوع به قاموس الاعلام ترکی ج 3 ص 10و ج 6 صص 69 - 70 و مجمعالامثال میدانی ص 325 و ماده قبل شود.

بسوس. [ ب َ ] ( اِخ ) ( حرب الَ... )یکی از جنگهای معروف عرب. رجوع به ماده قبل شود.

بسوس. [ ب َس ْ س ] ( اِخ ) والی باختر و سردار داریوش سوم در جنگ با اسکندر بود. وی از اقربای داریوش و فرمانده سپاه باختریها، سغدیها، و هندیهای مجاور باختر بود. این سردار خائن به دستیاری نبرزن سرداردیگر داریوش و برازاس والی رُخَج و سیستان عهد و پیمان بسته و نقشه خائنانه ای را پی ریزی کرده بودند که داریوش را دستگیر کنند و اگر اسکندر آنها را تعقیب کرد برای جلب ملاطفت وی ولینعمت خود را باو سپارند و پاداش خیانت خود را دریافت دارند و اگر توانستند از دسترس اسکندر بدور مانند، ممالک داریوش را بین خود تقسیم کنند و بجنگ با اسکندر ادامه دهند. لذا چون شاهنشاه را در ده ملن تنها دیدند او را بزنجیر کشیدند و خزانه و اثاثه شاهی را غارت کردند و به راه افتادند. و برای اینکه شاه شناخته نشود ارابه اش را با پوستهای کثیف پوشاندند و اشخاص ناشناس را به گرداگرد او گماشتند. بسوس چون اسکندرو سپاهیانش را نزدیک دید بشاه تکلیف کرد که بر اسب نشیند و با آنها بگریزد و چون شاه پیشنهاد خائنان رانپذیرفت دو تن از غلامان وی را کشتند و اسبانش را زخمی ساختند و زخمهای مهلک بر وی وارد آوردند. پس از انجام دادن خیانت خود شاه را در حال نزع رها کردند و یکی بسوی باختر و دیگری بسوی گرگان گریختند. اسکندر زمانی بر بالین داریوش رسید که وی دیده از جهان فروبسته بود. اسکندر سردار خائن را بی پاداش نگذاشت بدین ترتیب که فرمان داد تا اعضای وی را به شاخه های چند درخت که به نیرو بهم نزدیک ساخته بودند بستند و آنهارا ناگهان رها کردند، بدینسان هر شاخه درختی عضوی از اعضای خائن را با خود برد. و بنا بروایتی وی را در همدان به دار آویختند. ( از ایران باستان چ 1 ج 2 ص 1379 به بعد ). و رجوع به قاموس الاعلام ترکی ج 2 شود.

فرهنگ فارسی

در زمان سلطنت داریوش سوم والی بلخ بود . بسوس در هنگام فرار داریوش زخم مهلکی به او زد و فرار کرد ولی بامر اسکندر گرفتار و مقتول شد ( ۳۳٠ ق . م . )
والی باختر و سردار داریوش سوم در جنگ با اسکندر بود . وی از اقربای داریوش و فرمانده سپاه باختریها سغدیها و هندیهای مجاور باختر بود . این سردار خائن بدستیاری نبرزن سردار دیگر داریوش و برازاس والی رخج و سیستان عهد و پیمان بسته و نقشه خائنان. را پی ریزی کرده بودند که داریوش را دستگیر کنند و اگر اسکندر آنهارا تعقیب کرد برای جلب ملاطفت وی ولینعمت خود را باو سپارند و پاداش خیانت خود را دریافت دارند . و اگر توانستند از دسترس اسکندر بدور مانند ممالک داریوش را بین خود تقسیم کنند و بجنگ با اسکندر ادامه دهند .

دانشنامه عمومی

بسوس (لبنان). بسوس ( به عربی: بسوس ) یک منطقهٔ مسکونی در لبنان است که در شهرستان عالیه واقع شده است. [ ۱] بسوس ۲٫۴۶ کیلومتر مربع مساحت دارد.
عکس بسوس (لبنان)
این نوشته برگرفته از سایت ویکی پدیا می باشد، اگر نادرست یا توهین آمیز است، لطفا گزارش دهید: گزارش تخلف

دانشنامه آزاد فارسی

بِسوس
نام یکی از بلندپایگان دورۀ هخامنشی. دربارۀ شخصیت تاریخی بسوس اطلاعات بسیار اندکی در دست است. بر پایۀ منابع یونانی، بسوس ساتراپ بلخ بود. او داریوش سوم هخامنشی را دستگیر کرد و سپس او را کشت و خود را با نام اردشیر چهارم شاهنشاه هخامنشی خواند. بسوس تصمیم داشت که با گردآوری سپاه در شرق ایران امپراتوری پارس را دوباره برپا کند؛ اما اسکندر مقدونی به او فرصت نداد.

پیشنهاد کاربران

بِسوس نام فرماندار دامغان در زمان داریوش سوم که با شنیدن تازش اسکندر به ایران، با همدستی کسی به نام بَرَزانتیس داریوش را که به آن جا گریخته بود دستگیر کردن
بَرَزانتیس ؛
نام فرماندار رُخَج ( سرزمین جنوب افغانستان ) در زمان داریوش سوم که با شنیدن تازش اسکندر به ایران، با همدستی کسی به نام بسوس، داریوش سوم را که به آن جا گریخته بود، دستگیر کردند.
...
[مشاهده متن کامل]


بپرس