بسکام

لغت نامه دهخدا

بسکام. [ ب ُ] ( اِ ) بسکم. بستام. نام درخت افرا در لهجه طوالش. رجوع به جنگل شناسی ساعی چ 1327 هَ. ش. دانشگاه طهران ج 1 ص 206 و پلت شود.

بسکام. [ ] ( اِخ ) بنقل ابن حوقل نام منطقه ترک نشین در جنوب خاوری چاچ و نام دیگرش خرلخ باشد که رودخانه ترک که امروز به رودخانه چرچک موسوم است از آنجا برمیخیزد. رجوع به جغرافیای تاریخی سرزمینهای خلافت شرقی چ 1327 هَ. ش. بنگاه ترجمه و نشر کتاب شود.

فرهنگ فارسی

بنقل ابن حوقل نام منطق. ترک نشین در جنوب خاوری چاچ و نام دیگرش خرلخ باشد که رودخانه ترک که امروز به رودخانه چرچک موسوم است از آنجا برمیخیزد .

پیشنهاد کاربران

بپرس