بلام

لغت نامه دهخدا

بلام.[ ب ِ ] ( ع اِ ) آهنی است که بر دهان اسب گذارند، و آن غیر از لجام است. ( از ذیل اقرب الموارد از تاج ).

بلام. [ ب ُ ] ( ع اِ ) شوره گیاه سبز. ( منتهی الارب ). سبز از «حمض ». ( از ذیل اقرب الموارد از تاج ).

فرهنگ فارسی

شور. گیاه سبز . سبز از (( حمض ) ) .

پیشنهاد کاربران

بپرس