بلقاء

لغت نامه دهخدا

بلقاء. [ ب َ ] ( ع ص ) تأنیث أبلق. پیسه. ( منتهی الارب ). آنچه درو سیاهی و سپیدی باشد. ( از اقرب الموارد ). ج ، بُلق. ( منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ). و رجوع به ابلق شود.

بلقاء. [ ب َ ] ( اِخ ) شهری است به شام. ( منتهی الارب ). ناحیه ایست ازتوابع دمشق بین شام و وادی القری ، قصبه آن عمان است و در آنجا روستاهای زیاد است و مزرعه های وسیع، گندم آن در خوبی شهره است. ( از معجم البلدان ) ( از مراصد ). اندر حدود این کوه بلقاء [ به شام ] شهرها و روستاها بسیارند و اندر وی همه مردمان خوارج اند. ( حدود العالم ). || آبی است مر بنی ابی بکر را. ( منتهی الارب ) ( از مراصد ) ( از معجم البلدان ). بُلَیق. نام چند اسب است. ( منتهی الارب ).

دانشنامه اسلامی

[ویکی فقه] بَلقاء، نامی که نویسندگان عرب به سرزمین ماورای اردن ـ (کم و بیش منطبق بر مملکت های باستانی عَمّون، موآب و حتّی جِلعاد)، و یا تنها به بخش میانه آن (که بسته به دوره های مختلف، عَمّان، حُسبان و یا الصَّلت مرکز آن بوده) داده اند، اگرچه هنوز هم در کاربرد این لفظ دقّت لازم به کار نمی رود.
معنا و مدلول جغرافیایی آن معمولاً به حدود فلاتی سنگ آهکی (به ارتفاع ۷۰۰ تا ۸۰۰ متر)، شامل نواحی بین وادی الزَّرقاء (یا جَبُّک) در شمال و وادی الموجِب (یا اَرنون) در جنوب، محدود می شود. این ناحیه منطقه ای از برآمدگی های صخره ای کناره صحرا است، ولی از نظر سطح الارضی، در طول منطقه پست بحرالمیّت و نهر اردن قرار دارد (یعنی در فاصله قلّه نبی یوشع، به ارتفاع ۰۹۶، ۱ متر، در نزدیکی الصَّلت در شمال، و جبل نیبو به ارتفاع ۸۳۵ متر در مجاورت مادبا)، که تاثیر فرساینده باران موجب پیدایی آبکندهای بسیار عمیقی در آن شده و زمین به نحو چشمگیری گسسته است؛ این ناحیه روی هم رفته سرزمینی خشک و لم یزرع است، ولی در قعر فرورفتگی ها و در سطح جلگه های آن کشت و زرع امکان پذیر است؛ و همین امر نشان می دهد که چرا در روزگاران گذشته روستاهای این سرزمین فراوان، و حاصلخیزی روستاهای آن زبانزد بوده است.
بلقاء در دوره یونانی مآبی
در دوره یونانی مآبی، بخش های اصلی این سرزمین عبارت بوده اند از: پیرایا در کرانه غربی نهر اردن، که گَدَره (در نزدیکی الصّلت) شهر اصلی و عمده آن بوده است؛ اقلیم فیلادلفیا (عَمّان) شهری که جزو دِکاپولیس (یا شهرهای دهگانه، به عربی: مُدن العشر) بوده و منتهاالیه شمالی ولایت اَلنَّبَط. ولایت جدید عربستان در زمان حکومت ترایانوس در ۱۰۶ میلادی، شامل این سرزمین و کلّ بلاد النبط می شد، که از جانب شمال تا بستره (بُصری ') گسترش یافته بود. از سوی دیگر، در دوره امپراتوری روم شرقی، اَرنون به عنوان مرز ولایت عربستان ـ مشتمل بر اسقف نشین های فیلادلفیا، اِسبوس (حُسبان) و مادَبا ـ و ولایت جدید فلسطین (واقع در قسمت جنوبی این کشور) در آمده بود.
بلقاء در دوران امویان
این منطقه، که به فاصله کوتاهی پس از سقوط دمشق و تسلیم مسالمت آمیز عَمّان، یزید بن ابی سفیان آن را فتح کرده بود، تحت حکومت امویان به رفاه و رونق سابق خود ادامه داد، و بسیاری از خلفا و امرا در آن اقامتگاه هایی برای خود بنا کردند. نام البلقاء در این دوره بر سرزمین های پهناوری اطلاق می شده و، چنانکه بعدها نیز از مطالب معجم البلدان یاقوت و گزارش های سایر مورخان بر می آید، شهرهای عَجلون، نظیر اَربَد (اِربِد) که یزید دوم در آن وفات یافت، و شهرهای مَآب، نظیر المؤتَه، را نیز در بر می گرفته است. ناحیه اداری این سرزمین، پیش از تحولات فراوانی که در طول قرون وسطی از سر گذرانید، عامِل خاص خود را داشت و مستقیماً به جُند (منطقه نظامی) دمشق وابسته بود. برخلاف گفته یعقوبی، که دو بخش غَور (شهر اصلی آن: اریحا) و ظاهر (شهر اصلی آن: عمّان) را در این «مقاطعه مستعمره دمشق» از یکدیگر متمایز می دانسته، مقدسی یک قرن پس از وی، البلقاء را جزو سرزمین فلسطین برشمرده است. همچنین، در دوره ایوبیان، ابوالفداء آن را با شَراه مربوط می دانسته، در حالی که هَرَوی این سرزمین را بکّلی جدا از بلدمآب قلمداد کرده است. سرانجام، در عهد ممالیک، ناحیه البلقاء (شهر اصلی آن: حُسبان) در اصل به حریم جنوبی ولایت دمشق، که گاهی الصّلت نیز به عنوان ولایت دوم آن تلقی می شده، تعلّق داشته است، و ظاهراً چند صباحی، کلاً یا جزئاً، به نیابه اَلکَرَک وابسته بوده است.
دیدگاه جغرافی دانان عرب
...

[ویکی الکتاب] ریشه کلمه:
ب (۲۶۴۹ بار)
لقی (۱۴۶ بار)

پیشنهاد کاربران

بپرس