بله

/bale/

مترادف بله: ابله، ساده دل، کانا، کم خرد، کم هوش، کودن، نادان | آره، آری، بلی، نعم، ها

متضاد بله: عاقل | خیر، نه

معنی انگلیسی:
ok, right, yea, uh-huh, yes, righto, stupidity

لغت نامه دهخدا

بله. [ ب َ ل ِ ] ( از ع ، ق ) محرف بلی در تداول فارسی. بلی. آری. صاحب غیاث اللغات آن را به فتحتین ضبط کرده مینویسد: به تصرف لوطیان مخفف لفظ بلی که به معنی آری است. رجوع به بلی شود.
- بله سَتّار ؛ مغیر بلی ای ستار. لوطیان و مقامران ولایت بیشتر خدا رابه لفظ ستار یاد کنند و قسم بسیار می خورند. ( آنندراج ) :
گنه از بنده و بخشیدن عصیان با تست
بله ستار که ستاری رندان با تست.
میرنجات ( از آنندراج ).

بله. [ ب َ هََ ] ( ع اسم فعل ) اسم فعل است به معنی دَع یعنی بمان ، و مابعد آن منصوب آید بر مفعولیت چنانکه گوئی : بله عمرا. ( منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ). دست بدار. بگذار. ( دهار ). ترک کن. فروگذار. || مصدر است به معنی ترک کردن. و اسم مابعد آن مجرور است بر اضافت. ( منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ). || به معنی چگونه آید، و مابعدآن مرفوع باشد به ابتدائیت. ( منتهی الارب ). و روا بود که به معنی کیف نهند در تعجب. ( دهار ). || در حدیث بخاری به معنی غیر آمده است ، در تفسیر سوره سجده از بخاری ، و لاخطر علی قلب بشر ذخرا من بله ما اطلقتم علیه ، مجرور به «من » مستعمل گشته و به لفظ غیر تفسیر کرده اند. ( منتهی الارب ). جزء. || آری. || ما بلهُک ؛ چیست ترا. ( منتهی الارب ). ترا چه میشود. ( از ذیل اقرب الموارد از قاموس ).

بله. [ ب َ ل َه ْ ] ( ع مص ) ابله شدن. ( منتهی الارب ) ( المصادر زوزنی ). ضعیف گشتن عقل ، و چنین شخصی را ابله گویند. ( از اقرب الموارد ). بَلاهة. بلاهت. || درماندن ، گویند بله عن حجته ؛ یعنی درماند از حجت آوردن. ( منتهی الارب ).

بله. [ ب َ ل َه ْ ] ( ع اِ ) نادانی. سلیم دلی. نیک نهادی. خوش خوئی. بی بدی. ( منتهی الارب ). پائین تر و کمتر از حمق. ( از دهار ). بلاهت. بلاهة. || در اصطلاح علم اخلاق ، طرف تفریط است در حکمت و عبارت از تعطیل این فوت بود به اراده نه از روی خلقت ، و بالجمله طرف تفریط حکمت را بله گویند. ( از فرهنگ علوم عقلی از اخلاق ناصری ص 83 ).

بله. [ ب ُ ] ( ع ص ) ج ِ اَبله. ( منتهی الارب ). کم عقلان در امور دنیا و معاش نه در امور آخرت. ( غیاث ): أکثر أهل الجنة البله ؛ حدیث است و منظور ابلهان در امر دنیا است بجهت کمی توجهشان بدان و حال آنکه در مورد آخرت خود زیرکند. ( منتهی الارب ) ( از ذیل اقرب الموارد از لسان ). || ج ِ بَلهاء. ( از اقرب الموارد ) ( منتهی الارب ). رجوع به بلهاء شود.بیشتر بخوانید ...

فرهنگ فارسی

بلی، آری، آدم کودن وابله وکم عقل
( اسم ) جمع ابله کم خردان ساده دلان کانایان . توضیح در فارسی متداول بجای مفرد استعمال شود : فلان آدم بلهی است .
لفظ ترکی است به معنی چنان . چنین اله و بله چنین و چنان . بله دیگ بله چغندر مثل مرکب از کلم. بل. ترکی است که معنی چنین میدهد و دیگ و چغندر فارسی . گویند ترکی می گفت مسگران الکه ما دیگها سازند هر یک چند خانه ای . شنونده گفت در روستای ما چغندر ها آید هر یک همچند خرواری . ترک گفت چنین چغندر را در کدام دیگ پزند گفت در دیگ مسگران الک. شما .

فرهنگ معین

(بَ لِ ) (ق . ) آری ، بلی .
(بُ لْ ) [ ع . ] ( اِ. ) ابله ، کم خردان .

فرهنگ عمید

= ابله
آری، بلی.

واژه نامه بختیاریکا

( بِلِه * ) چوب خشک برخی از بته های خشک وکم پشت
ها
ها؛ اِرَی؛ هَرَی؛ هره

دانشنامه عمومی

بله (جمهوری آلتای). بله ( به لاتین: Bele ) یک منطقهٔ مسکونی در روسیه است که در جمهوری آلتای واقع شده است. [ ۱]
عکس بله (جمهوری آلتای)عکس بله (جمهوری آلتای)عکس بله (جمهوری آلتای)

بله (رومانی). شهر بله ( به رومانیایی: Blaj ) در شهرستان البه در کشور رومانی واقع شده است. جمعیت این شهر ۲۱٬۸۱۹ نفر[ ۱] است.
عکس بله (رومانی)عکس بله (رومانی)عکس بله (رومانی)عکس بله (رومانی)

بله (فیلم). بله ( انگلیسی: Yes ) یک فیلم در سبک درام به کارگردانی سالی پاتر است که در سال ۲۰۰۴ منتشر شد. از بازیگران آن می توان به جوآن آلن، سیمون آبکاریان، سام نیل، گری لوئیس، و شرلی هندرسون اشاره کرد.
عکس بله (فیلم)

بله (فیلم ۱۹۹۶). بله ( انگلیسی: Oui ) یک فیلم کمدی فرانسوی است به کارگردانی الکساندر ژاردن است که در سال ۱۹۹۶ منتشر شد.
کاترین ژاکوب
میگل بسه
کیارا کازلی
پیر پالماد
دنی بون
کلر کیم
• الکساندر ژاردن
عکس بله (فیلم ۱۹۹۶)
این نوشته برگرفته از سایت ویکی پدیا می باشد، اگر نادرست یا توهین آمیز است، لطفا گزارش دهید: گزارش تخلف

جدول کلمات

اره

مترادف ها

yea (لفظ)
بله، اری، رای مثبت، بلی

ay (لفظ)
بله، اری، رای مثبت، بلی

aye (لفظ)
بله، اری، رای مثبت، بلی

yes (لفظ)
بله، اری، بلی

فارسی به عربی

نعم

پیشنهاد کاربران

بُله:ساده دل. کم خرد. احمق، بی خرد، سبکسر، کم عقل، نادان.
نمونه:کودکانه و بُله چانه اش را بالا گرفت ( کلیدر. ج۶, ص۱۹۱۴ )
محمدجعفر نقوی
واژه بله
معادل ابجد 37
تعداد حروف 3
تلفظ bolh
نقش دستوری قید
ترکیب ( صفت ) [عربی، جمعِ اَبلَه] [قدیمی]
مختصات ( بُ لْ ) [ ع . ] ( اِ. )
آواشناسی bale
الگوی تکیه WS
شمارگان هجا 2
منبع لغت نامه دهخدا
واژگان مترادف و متضاد
به کسر �ب� و �ل� و تشدید �ل� ( belle ) :در گویش زرند کرمان به معنای مقداری از یک کالا یا جنس و وسیله به صورت کلی بدون تعیین وزن و بررسی معمولاً برای فروش ارزانتر از قیمت واقعی و اصلی ( مثال: این کارتن
...
[مشاهده متن کامل]
انار را بله ایچند می خری؟: یعنی بدون وزن کردن کارتن انار، حاضری چقدر پول بدهی و بدون وزن کردن و بررسی کردن آن را یکجا بخری؟ )

and how!
old - fashioned used to say ‘yes’ strongly in reply to a question
‘Was Matt drunk?’ ‘And how!’
واژه بیشتن یا بیهشتن از ب یشتن یا ب هشتن ساخته شده است که گاها هشتن به اشتن نیز دریخته ( تغییر داده شده ) شده است. از روی همین هشتن ( heshten ) که اشاره شد yeshten یا yeheshten نیز بیرون آمده بود که yes
...
[مشاهده متن کامل]
لاتین همان yeheshten آریایی می باشد و yeheshten با واژه هشت ( hesht ) که در بهشت ( ورودی خوب و نیکو = در اینجا نگر جایگاه خوب است ) همریشه می باشد . بنابراین تا بدینجا فهمیدیم yes همان yesh و یش همان هشت بوده که در زبان مازندرانی به اجازه خواستن بیشتن ( biyeshten ) گفته میشود و به بگذار یا اجازه بده بی ِل ( bi - yel ) میگوییم که دستوری biyeshten است . در بی ِل به سادگی میتوان فهمید که چرا به اجازه دادن بله میگویند به دال اینکه در بله دادن و بله گفتن شما اجازه کاری را میدهید و این همان biyeshten است که در لاتین به yesh یا yes و در زبان های پهلوی ( مازندرانی ارث برده شده از آن دوران ) به بی یل یا بله فارسی دگریخته شده است. با خیال راحت بگویید بله - ریشه آریایی دارد.

آر ی، بلی ، در قبول کاری می گویند.
معادل واژه لقمه در زبان فارسی
بله رو در کلمه اله و بله و الم بلم میبینید
اله در ترکی یعنی چنان و بله یعنی چنین
الم بلم از الیم بلیم یعنی اینجورم اونجورم
اما در دهخدا
بله. [ ب ِ ل َ ] ( ترکی ، اِ ) لفظ ترکی است به معنی چنان. ( فرهنگ لغات عامیانه ) . چنین.
...
[مشاهده متن کامل]

- اله و بله ؛ چنین و چنان.
- امثال :
بله دیگ بله چغندر ؛ مثل مرکب از کلمه بله ترکی است که معنی چنین میدهد و دیگ و چغندر فارسی. گویند ترکی میگفت مسگران الکه ما دیگها سازند، هریک چندِ خانه ای. شنونده گفت در روستای ما چغندرها آید هریک همچندِ خرواری. ترک گفت چنین چغندر را در کدام دیگ پزند؟ گفت در دیگ مسگران الکه شما. ( امثال و حکم دهخدا ) .

آره، آری
آری فارسی است.
بله عربی است ( بلی ) .
یس انگلیسی است.
بُله/ b�lh : ساده لوح، نادان، خِنک
زبانزد:
دیگر زبانش لمس شده، بُله شده.
کلیدر
محمود دولت آبادی
بُل هُرت/ bolhort ( ص. ) : کم عقل ابله، دیوانه وضع، خل و چل
واژه نامه ی گویش تون ( فردوس )
تالیف محمد جعفر یاحقی
فرهنگستان زبان و ادب فارسی
آره بله Yes
Yes
بله شدن در خاطرات ناصر الدین شاه یعنی چه؟
مثلا:انیس الدوله بله شد
شیرازی کوچیکه بله شد
معصومه بله شد.
یوشی بله شد.
خلاصه شخص ایشان هر شب در میان یکی را بله مینموده است ؛ این یعنی چه ؟
Yeap
بله با تاکید
بله به فراسوی میشود= oui
بله واژه عربی هست اری و اره پارسیست بهتره به جای بله از این دو واژه استفاده کنیم
علاوه بر معانی که ثبت شده و دوستان مطرح کردند، در لهجه ایل عرب خمسه، بَلِّه به معنای تبدیل کردن و تعویض یک شیء به جای دیگری است.
مثال؛
بَلِّه هذ القرص = یعنی این قرص را عوض کنید و داروی دیگری به جای آن بدهید.
بعضا هم به جای بَلِّه از کلمه بَهدِلِه استفاده می کنند.
شرم بر آنانی باد که به ما یاد دادند : آره نه ، بله
آره واژه ای پارسی است و به جای واژه عربی و زشت بله بکار ببریم
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٩)

بپرس