بندیخانه


مترادف بندیخانه: دوستاق خانه، زندان، سیاهچال، محبس

معنی انگلیسی:
jail, prison

لغت نامه دهخدا

بندیخانه. [ ب َ ن َ / ن ِ ] ( اِ مرکب ) زندان که ترجمه سجن است. ( آنندراج ). زندان. بندخانه. ( فرهنگ فارسی معین ) :
ز بندیخانه چشمم که جسته
که زنجیرش سراپا رنگ بسته.
محمدقلی سلیم ( از آنندراج ).

فرهنگ فارسی

زندان، جای اسیران وبندیان
( اسم ) زندان بند خانه .

فرهنگ معین

( ~. نِ ) (اِمر. ) زندان ، بندخانه .

فرهنگ عمید

جای اسیران و بندیان.

پیشنهاد کاربران

بندی خانه، بندیخانه، بندخانه = زندان سیاه چاله، جایی که انسان به بند کشیده می شود
شاهد شعری بندی خانه از صائب:
ز فرش بوریا گردید خواب تلخ من شیرین،
ز �بندی خانه� ی نِی صاف می آید شکر بیرون
...
[مشاهده متن کامل]

شاهد شعری ( بند خانه ) ، از وحشی بافقی:
وحشی نداشت پای گریز از کمند عشق،
او را به�بندخانه� ی حرمان گذاشتیم
پیرایه یغمایی

بَندِخانه: سیاهچال، زندان، جایی که انسان در آن به بند کشیده خواهد شد.

بپرس