بهمئی

لغت نامه دهخدا

بهمئی. [ ب َ م َ ] ( اِخ ) شعبه ای از ایل لیراوی از ایلات کوه گیلویه فارس. ( از جغرافیای سیاسی کیهان ص 89 ).

فرهنگ فارسی

شعب. از ایل لیراوی از ایلات کوهکیلوی. فارس ٠

پیشنهاد کاربران

جواب آریا بهداروند:
گوه نخر شما بختیاری ها در سایه ما بهمئی ها بزرگ شدید
بهمئی یعنی مرد جنگ
در قوم لر با اصالت تر از بهمئی ها پیدا نمیشه پس شما بختیاری ها فس فس نکنید
روزی اسم بهمئی ها ک میومد بختیاری ب خود میشا*شیدن دلیل اینکه از بهمئی ها متنفرین رو باس همتون بدونین دیگه چون همه بلا سرتون اوردن ک نمیخوام واردش بشم خخخ
استقلال دولت و کشور بختیاری به قلمرو حکومتی گفته می شود که از سال 1251 تا 1257 هجری قمری در مناطق بختیاری نشین و در جنوب غربی ایران و شرق عراق تشکیل شده بود. این دولت توسط خان بختیاری محمد تقی خان بختیاری معروف به "ممتی خون چهارلنگ " استقلال یافت. و در سال 1257 به اشغال حکومت قاجار در آمد. محمدتقی خان از سال 1249 هجری قمری دست به سلسله حرکت های زیادی زد و توانست خیلی سریع حکومت بختیاری ها را بدست بیاورد و تمام خوانین دیگر بختیاری ها را فرمانبردار خود کند. اما وی که قصد ایجاد یک دولت جدید و مستقل از دولت ایران را داشت دست به اقدامات جدایی طلبانه و استقلال طلبانه زد و ابتدا با ندادن مالیات بختیاری ها به دولت مرکزی ایران و سپس با اقدامات وسیعتر مانند جنگ با شاهزادگان قاجار و پس گرفتن شوشتر وبهبهان ادامه داد بالاخره توانست دولت جدیدی را به مرکزیت و پایتختی قلعه تل "مالمیر" یا همان ایذه تشکیل بدهد. و نام کشورش را بختیاریها نهاد ( البته در بعضی از متون نام کشور لرستان هم ذکر شده ) . در این سال ها بعضی از کشورها کشور بختیاری را به رسمیت شناختند و اقدام به مبادله تجاری با این کشور کردند ( هندوستان - و جزایر بحرین ) . اما کشور انگلیس که در آن سال ها بعد از یک سری مناقشات با دولت ایران دوباره با ایران و دربار قاجار روابط خوبی پیدا کرده بود استقلال کشوربختیاری را به رسمیت نشناخت. و با آن مخالفت کرد اما قبول کرد که با بختیاری ها همانطور که با یک کشور مستقل تجارت می کند ، تجارت کند. چنان که در این باره سندی تاریخی هم در خاطرات لایارد هست که اینچنین است:
...
[مشاهده متن کامل]

"محمد تقی خان به دربار انگلیس نامه ای نوشت که انگلیس استقلال کشورش یا همان کشور بختیاری را به رسمیت بشناسد، و با آنها تجارت کند. اما انگلیس که در آن زمان با دولت ایران روابط خوبی پیدا کرده بود. موافقت نکرد و دولت بختیاری را به رسمیت نشناخت ولی در عوض حاضر شد با بختیاری ها تبادل تجاری داشته باشد. "
اما بختیاری ها در طول این سال ها همچنان کشوری پایدار و مستقل داشتند. تا اینکه در سال 1257 دولت قاجار با حیله ای که به کار برد توانست محمد تقی خان را به زندان بیفکند و دوباره بختیاری را تصرف کند و به زیر سلطه ایران در آورد. و حکومت بختیاری ها و کشور مستقل شان بعد از حدود 6 سال شکست خورد و فروپاشید. مناطق مهمی که جزو قلمرو این کشور بودند: چهارمحال و قسمتی از لرستان و ولایت خوزستان یعنی کل حوزه ایل هفت لنگ و چهارلنک و قسمتی از کهگیلویه و بویراحمد و فارس اراضی فریدن که لرنشین بوده اند و اکنون جزوی از استان اصفهان هست. بهبهان ، شوشتر ، رامهرمز ، دزفول. و قسمت های دیگری.
دولت بریتانیا با این استقلال زیاد هم بدبین نبود چون گمانه زنی چاه های نفت در سرزمین بختیاری موجب شد تا ماموران خود را بعنوان جهانگرد ُ باستانشناس و غیره به سوی محمدتقی خان کیانرسی چهارلنگ بفرستد تا باب دوستی را فراهم کند و از سوی دیگر همین رابطه را با دولت مرکزی داشت تا در صورت پیروزی هر کدام موقعیت خود را پیش هرکدام ازدست ندهد . همانطوری که دیدیم لایاردی که نان و نمک خانه محمدتقی خان را خورده بود ناسپاسی کرد و پس از دستگیری محمد تقی خان دست به دامن قدرتی دیگر چون جعفرقلی خان بهداروند ( بختیاروند ) در امد و کلن محمدتقی خان و خانواده ی اورا فراموش کرد . درست به خدمت کسی در آمد که در سرکوبی محمدتقیخان با سپاهیان دولت مرکزی همدستی می کرد و سلاح و اذوقه سپاهیان قاجار را فراهم می نمود تا هرچه زودتر این دولت بختیاری سقوط کند .
این خیلی خوبه آدم بدونه اصالتش به کجامیرسه
بهمئی های هندی تبارکه دراصل ازبمبئی هندی هستند
بایداینو بپذیرن وبه هندی بودنشون افتخارکنن
درسته هیچ طایفه وتباری مثل بختیاری شجاع وشریف
واصیل نیست . امادراین عالم همه انسان ها دریک کره خاکی زندگی میکنن حالا یک قومی مثل بختیاری ازاقوام دیگرشجاع ترباشه ویاباقتدارتراین خصوصیات منخصربفردهست
درمورد شخصی که بااسم نوروزی ب بختیاری هاتوهین کردی بایدبگم اون چیزی که توگفتی فقط وصف خانواده خودت هست

بختیاری های متوهم کم از در عقب بهتون تجاوز نشده از جیکاک هم بگین بد نیست
کسایی که میان به بهمئی توهین میکنند و تاریخ سازی میکنند , , دل شیر میخاد که در حضور بهمئی ها این حرفها رو بزنید ، ، ، ایل بزرگ بهمئی همیشه اقتدار دارد ، ، به اسم بختیاری ها برای بهمئی ها نظر ننویسید ،
...
[مشاهده متن کامل]
، که بختیاری💚 و بهمئی💚 هر دو برادرن و همیشه پشت هم هسند و تا تاریخ زنده است ، ، بختیاری و بهمیی برادرند

کریم خان زند روزگار لر بزرگ را سیاه کرد، تا قبل از کریم خان زند، لر بزرگ ( لرهای استان بوشهر و خوزستان و الیگودرز و لرهای استان اصفهان و هرمزگان و اصفهان ) همه باهم متحد بودند و یه حاکم داشتند و همیشه
...
[مشاهده متن کامل]
هم چون یه حکومت و حاکم واحد داشتند، باهم متحد بودند و شاهان و حکومت های ظالم نمی توانستند بهشون زور بگن، اما کریم خان چون خودش لربود، میدونست چکار لرها کنه تا ضعیف بشن و هرگز نتونن بر علیه او شورش کنن، از این رو لرها را به ده ها ایل تقسیم کرد به بهمئی و بختیاری و بویراحمدی و طیبی و ممسنی و باصری و لیراوی و. . . . تقسیمشون کرد تا هرگز نتونن باهم متحد شن و همیشه هم باهم بحث و جدل کنن و. . . کریم خان استادانه کار کرد و هنوز که هنوزه هم لرها نمیتونن باهم متحد بشن

تازه ریس بختیاری ها وقوانین بختیاری ها حضرات زراسوند فرزندان خدرعالی هستند وبختیاری هیچ گاه بالاتراز کهگیلونمیشه ومافرزندان عالی لیرابی کوه وکهگیلوهستیم اصلاهم بابایجمان بهداروندنیست ، اگرهم باشه ازچهارمحال جداشدیم این بدون بهمن یکی ازماهای سال هست اگربهمئی هندی باشه بقیه برادراش مادرتو زایید؟
احمقی که به اسم بهداروند حرف میزنی ، بهمئی بهمن عالی هست هست یکی ازچندفرزند عالی ، چ میگی براخودت ، هرچند ما طوایف وابسته هم داریم که شاندێکی ازا ون وابسته ها بهتون ظلمی کرده واین حرف میزنی
ما خودمون نمیدونیم از چه نژادی هستیم تا شماها سوسولی ها به ما بگین
در جواب مهسا بهمئی : خخخ بهمئی مشخصه از ریشه بمبئی هستین پس فس فس نکن . واقعیت مشخصه . لوریان شاهنامه مشخصه دیگه . بختیاری یعنی اصالتمون رو موزه های کهکشانها فریاد ایزنه
بختیاری که واسه نون و غلات زناتون رو به قوای انگلستان فروختین . انگس همیلتون میگه بختیاری ها هندی هستین اینم بگین دروغه خخخ
بنده با تحقیقات جامعی که داشتم با علم روز اثبات شده بهمئی ها در اصل از بمبئی هند اومدن ایران . حتی قیافه های بهمئی ها مشخصه در اصل بمبئیایی هستن و لوریان هم از هند وارد ایران شدن پس یکی هستن
بهمئی بمبئی هندی شده واسه ما یه ایل خخخخ آخه بهمئی بمبئی تو یه طایفک هم نیستی .
نویسنده ومحقق:حاج غلاممحمد خلیلی - مشهد مقدس
کلمه خلیل درلغتنامه دهخدا به معنای دوست، رفیق، ویار آمده است وچون ریشه عربی دارد و کنیه ی یکی از پیامبران اولوالعزم است معمولا توسط مسلمانان ازاو بعنوان اسم بهره میگیرند.
...
[مشاهده متن کامل]

خلیل نام طایفه ای است درسیستان که قدمت حضور آنها درمحدوده سیستان فعلی به حدود پانصد سال قبل می رسد ، این قوم عنوان طایفه ای خودرا از نام جد دوازدهم خویش یعنی خلیل ابن میرخان ابن کمال خان گرفته است، گفته میشود خلیل درجزینک ( جازونک ) مرکزحکومتی سابق سیستان بادختر یکی از خوانین شهرکی ازدواج که نتیجه این وصلت وسالها زیستن درسیستان طایفه فعلی خلیل است که بمرور زمان "ی" نسبت نیز گرفته وبعنوان خلیلی شناخته میشوند.
خواستگاه اصلی:
درخصوص خاستگاه اصلی این طایفه نظرات گوناگونی موجود است که غالب محققین آنهارا شاخه ای از ایل محمد حسنی میدانند که به همانند شهرکی ها ، سرابندیها، جهانتیغ ها، بزی هاو. . . ازمنطقه فارس به سیستان سابق کوچ یافته اند .
اماعده ای نیزمعتقدند طایفه خلیل اصالتا بلوچ تبار بوده وبه ایل مِنگَل دربلوچستان پاکستان برمیگردد اگرچه منگل ها خود نیز به گردان ونام آوران ساسانی درفارس نسبت دارند.
برخلاف بعضی از طوایف بومی استان که نام طایفه ای شان پیشانی سکنه بومی سیستان و بلوچستان به حساب می آیند طایفه خلیل ازعنوان ملی برخوردارند و دربسیاری از استانهای غیرهمجوار سیستان نیز، هم طایفه ای دارند اگرچه هنوزدرخصوص خویشاوندی آنها وارتباط واتصالشان تحقیق جامعی صورت نپذیرفته است .
محدوده جغرافیایی طایفه خلیل:
1 - تحقیقات بعمل آمده ازطریق دهکده جهانی ( اینترنت ) حاکیست:دراستانهای شمالی کشور ازجمله مازندران قوم خلیلی درشهری به همین نام ( خلیل شهر ) زندگی میکنندکه خود دروبلاگهای انتخاباتی شان منشاء اولیه تجمعشان رادرخلیل محله به حدود 185 سال قبل می دانند.
وبلاگ اطلاع رسانی شهرداری خلیل شهر ، از تاریخچه قوم خلیل اینگونه یادمیکند:
"این قوم درحدود185 سال قبل ازمنطقه ( استان جنان ) که درهزارجریب بهشهر واقع است به محل کنونی مهاجرت کردنند، عده ای نیز معتقدند که طایفه خلیل درزمان احمدشاه وپس ازشکست دشمن توسط او به اینجا ( منظور خلیل شهر ) آورده شده اند".
این وبلاگ اطلاع رسانی شهرداری خلیل شهر پیرامون وابستگی احتمالی قوم خلیل ساکن این منطقه باسایر نقاط کشور اضافه می کند :"قوم خلیل غیرازخلیل محله درمناطق دیگری مثل لرستان، مراغه، فیروزکوه، ساری، ونکا نیز مستقرشدند".
2 - یکی ازایلات بزرگ کشور ایل بهمئی لرستان است که ازطوائف زیرمجموعه اش طائفه خلیلی میباشد وافراد این طائفه درشهرهای لرستان، ایلام، کرمانشاه، همدان وفارس پراکنده اند.
3 - استان خوزستان وشهر صیدون ، باغملک، وامیدیه ازجمله محل استقرار جمعیت بزرگی از طایفه خلیل است که نشان دهنده ی حوزه گسترده جغرافیای طایفه مذکور میباشد.
4 - شهرهای بوالخیر ( بندر ) خورموج ، خورشهاب وروستاهای رستمی ، عامری ، گاهی و. . . ازتوابع استان بوشهر محل سکونت خلیلی هاست که نفطه مشترک خلیلی های سیستان با خلیلی های تنگسو ودشتی کدخدا زاده بودن آنها میباشد .
5 - استان هرمزگان نیز ازطایفه ای بنام خلیلی همانند همسایه غربی وشرقی اش برخوردارمیباشد.
6 - شهرستان بم یکی دیگر ازمناطقی است که خمعیتی ازخلیلی های مهاجرسیستانی رادرخود جای داده است،
7 - استان خراسان جنوبی ( بیرجند ) واستان خراسان رضوی ( سرخس ودرگز ) محل زندگی جمعیت بالایی ازخلیلی های مهاجرسیستانی میباشند.
شجره نامه ی طایفه:
1 _ جدچهاردهم طایفه خَلیل ، کمال خان، میر وکلانتر شهر رودبارسیستان دردوره حکومت محلی ریسی هاست روابط صمیمانه کمال خان باطوایف رئیسی وسربندی نقطه عطف زندگی سیاسی واجتماعی طایفه مذکور رارقم زده است او ازذوق وقریحه شعر وشاعری نیز برخوردار بوده است گفته میشود دیوان شعری از اوباقی مانده که درحا حاضر گویا نزد ریش سفیدان طایفه صفرزهی موجود است.
لازم به توضیح اینکه طایفه صفرزهی نیز کمال خان را جدبزرگشان میدانند. کمال خان دارای چندفرزند پسر بوده که اسامی تعدادی ازآنها بشرح ذیل است -
( 1 ) - حسن ( 2 ) - میرخان ( 3 ) - شادی ( 4 ) خلیل ( 5 ) - احمد ( 6 ) - صفر که اخیرالذکر جد صفرزهی هاست وخلیلی های سیستان ازنسل میرخان میباشند که او فرزندی بنام خلیل داشته که خلیل ها ازاو نسب دارند بطوریکه شعری به کمال خان منتسب است و میگوید:
صباحی نو رسیدم برآبادی سرم قربان تو میرخان و شادی
بگفتار خود شاعر کمال خان خلیل خانی دگر دادی الهی
2_ میرخان جدسیزدهم طایفه خلیل ، او صاحب کاروان تجاری بوده ودراواخر عمر حکومت صفویان درکرمان زندانی میگردد ولی باوساطت حکام شهرکی سیستان وکرمان آزاد میشود. خاطره زندانی شدن میرخان نیز دراشعار کمال خان کاملا هویداست.
بلوچ سرحدهستم میر رودبار عزیز اسکل هستم دوست بنجار
بگفتار خود شاعر کمال خان دو نور دیده ام بندند به کرمان
3 _ خلیل جددوازدهم طایفه : او درسفرهای تجاری پدر وعموهایش به جوانی پخته وآبدیده تبدیل ولی عشق اوبه یکی ازدختران طایفه سهرکی ونهایتا ازدواج با او سرنوشتش را ازتجارت به سیاست وامورکدخدایی دراجتماع تغییر داد.
4_ شاهمیر جد یازدهم طایفه خلیل دارای چندفرزند پسر بوده که کرم بخش جد خلیلی های واصلان وگروهی ازشیبکهای ده سوخته بحساب می آید.
5_ خدابخش جد دهم طایفه:
6_ برادران شاهمیر شاهسوار شاهنظر شاهکرم شاهبیک جدنهم خلیلی ها هستند که هریک رئیس شاخه ای ازتبار خلیلی بحساب می آیند.
تیره های زیر مجموعه ی طایفه خلیل:
تیره ی شاهمیری :
1 - درویش ، عبدالله، میرظابط ( کدخدای کدخدایان ) حکومت سکوهه یکی ازسران شاخص این تیره است که در سالهای1200 تا 1246 ازهمراهان حکومت کنندگان سربندی وساکن سکوهه بوده است.
مرحوم درویشِ عبدالله براثر دسیسه تاجمحمدخان سربندی حاکم سیستان درمحل شکارگاه رسمی او باتیرمستقیم کشته شد وازاو تعداد نُه پسر باقی مانده که به اسامی تعدادی از آنها اشاره میگردد. شیردل کدخدا - جماعتی از خلیلی های زاهدان که اکثرا تحصیل کرده اند ازنسل این کدخدازاده میباشند . حسینقلی کدخدا که خلیلی های روستای ورمال نوادگان اوهستند. حسن کدخدا - - علی کدخدا - - اسماعیل کدخدا - - محمدکدخدا - - میردل کدخدا - - پردل کدخدا - - و جانی کدخدا که شهید علیرضا خلیلی ازاین نبیره است.
2 - کدخداشیردل پسر ارشد میر ظابط که جریان هدیه نماینده انگلیس به او وبازپس دادنش درتاریخ سیستان به خوبی یادشده است.
3 - کدخدا رضا شیردل دلاورمرد دیگری ازطایفه خلیلی است که تاسال 1352 درسکوهه باخوشنامی زیسته است. ابراهیم خان پردلی نماینده آخرین دوره مجلس شورای ملی کدخدا رضا را تبلوری ازعقل وشجاعت وصراحت می دانست. ازاین رادمرد بزرگوار فرزندی باقی نمانده ولی برادرزادگان وخواهر زادگانی تحصیل کرده درنقاط مختلف کشور زندگی میکنند
4 - نوادگان مسافرخلیل که ساکن سرخس اند وشاخص ترین آنها به حاج غلام جاوید وفرزندانش میتوان اشاره داشت.
تیره شهسواری :
1 - کدخدازادگان دولت آباد : کدخداشاهکرم یکی ازفرماندهان قشون حاکم سیستان دردوره ناصری است که قهرمانی های فراوانی ازاو درخاطره هاست. فرزندان ونوادگان اونیز ازنزدیکان ویاران حکام سرابندی ازجمله پردل خان ومحمدرضاخان دردولت آباد بوده وهستند ازاین نام آوران میتوان به کدخدا حسین دلتابادی ، کدخدا ابراهیم خلیلی وکدخدامحمد حلیلی اشاره کرد.
2 - کدخدازادگان روستای سنچولی شیب آب ازخاندان ذوالفقار عباس بحساب میآیند. ذوالفقارعباس دراوایل حکومت علیخان سرابندی ازرفتارمستبدانه وفرافکنانه خان دلگیر شده وازاوجدا وبه مخالفین اش یعنی تاج محمد خان سربندی ساکن روستای اکبرعباس می پیوندد وبااهل وتبارش درهمان روستا ساکن میگردد. او بعدها که تاجمحمدخان به حکومت میرسد نیز به اونزدیک نمیشود . ذوالفقار عباس با دوستمحمد میرابی کدخدای اکبرعباس و حیدر سرحدی جد آقای ابراهیم شرحدی شاعر ونویسنده سیستانی وهمچنین درویش نوری جملگی باهم باجناق و حسین ، علی سنچولی ساکن روستای سنچولی پدر همسرانشان بوده است.
بزرگترین فرزند ذوالفقار ، کربلائی تاجمحمد خلیلی است که ازسوی نماینده شوکت الملک مستاجرمنطقه دادی ، اکبرعباس ، عوض شش پاگاوی وسنچولی منصوب میگردد ولی بدلیل پرهیزگاری وترس ازخدا ازاین مسئولیت سرباز زده وپس از واگذاری مستاجری به سید رضا داودی درسال 1267 خورشیدی عازم سفر کربلای معلی میگردد که دربازگشت بیمار ودرقصرشیرین دارفانی راوداع ودرهمانجا دفن میگردد.
3 - باستانی های دولت آباد وزاهدان
4 - کدخدازادگان خلیلی ساکن میانکنگی
5 - تجار خلیلی ساکن درگز
6 - کدخدازادگان خلیلی ساکن گرگان
7 - خلیل زادگان ساکن سه قلعه زابل
8 - تیره ای از ریگی های لادیز، میرجاوه وزاهدان
تیره کرم بخشی طایفه خلیل:
1 - خلیلی های ساکن واصلان شهرستان زهک
2 - خلیلی های ساکن رامیان استان گلستان
3 - خلیلی های اطراف سدسیستان
نقاط سکونتی طایفه "خلیل"درسیستان وبلوچستان
الف: ادواره گذشته:
براساس روایات شفاهی مناطقی که درسده های گذشته محل سکونت طایفه خلیل بوده عبارتست از:
1 - منطقه رامرود که تا قبل ازتخریب سدکمال خان بدست رئیسی هایکی از مناطق آباد وحاصلخیز سیستان بوده محل سکونت بسیاری از خلیلی ها ست ازجمله کمال خان از اواسط عمرش وفرزندانش من جمله میرخان پدرِِ جد خلیلی ها تا پایان عمر وخلیل جد طایفه "خلیل" دوره کودکی ونوجوانی اش رادر رامرود گذرانده اند.
2 - منطقه ی مارگوی افغانستان و ایران مرکز سکونت وتجارت بسیاری ازاجداد طایفه خلیل بوده ودرحال حاضر نیز گروهی از خلیلی هادر مارگوی شهرستان هیرمند همچنان ساکنند. بیش ازیکصد حانواده خلیلی مارگانی درحال حاضر دردرگز استان خراسان رضوی ساکنند که عمده آنها بازاری هستند.
3 - در ادوار گذشته روستای واصلان وجازونک مرکز سکونت تیره ای از خلیلی ها من جمله تیره کرم بخشی هاست که تایکصدسال قبل ارگ شاهکرم یکی ازآثار تاریخی ودیدنی این طایفه کاملا قابل استفاده بوده است.
ضمنا فقیر دوستمحمد یکی خلیلی های بنام واصلان رامیتوان نام برد که درحال حاضر بیش از چهل خانوار از نبیره این رادمرد درشهرستان رامیان استان گلستان بسر می برند .
4 - روستاهای میرآخوری ، لوتک ، کوشه ، سکوهه وذوالفقاری از توابع شهرستان هامون ( محمدآباد ) ازجمله مناطقی هستند که درگذشته نشیمن گاه خلیلی ها بودنند و جی پی تیت نیز در کتاب سیستان ترجمه استاد رئیس الذاکرین به این مطلب اشاره داشته است.
5 - روستاهای ورمال ، دولت آباد ، اکبر عباس وسنچولی ازگذشته های نه چندان دور محل سکونت طایفه خلیل بوده است.
6 - گروهی ازخلیلی هاکه براثر اختلافات درون طایفه ای متواری شدند وتاسالها امورزندگی شان را باتجارت بین هندوستان وایران سپری میکردند ازحدود 200 سال قبل وازدوران حکومت محلی تاجمحمدخان ریگی برلادیز وجون آباد ومیرجاوه دراین وادی سکونت یافتند.
ب:محل سکونت فعلی

1 - روستای دولت آباد ازدیر باز محل سکونت کدخدازادگان خلیلی بوده ودرحال حاضر نیز ازنبیره مردمیدانهای نبرد یعنی شاکرم ، حسینا، شهسوار دراین روستا زندگی میکنند خلیلی های نسل حاضر دولت آباد نیز همانند جدبزرگشان درثبات قدم ، دوراندیشی ومردمداری مثال زدنی هستند. مرحوم کدخدا حسین دولت آبادی وهمچنین برادرش کدخدا ابراهیم خلیلی ازجمله بزرگان این روستا بوده وهستند.
یکی ازخاطرات دوراندیشانه طایفه خلیل دردولت آباد برخلاف بعضی طوایف واشخاص حفظ حرمت و عزت سردار محمد رضاخان پردلی درپایان عمرش دردولت آباد است.
قابل گفتن اینکه ریش سفید وبزرگ طایفه خلیل درزابل کدخدا ابراهیم خلیلی ساکن روستای دولت آباد میباشد.
2 - روستای سنچولی شیب آب دردوصدسال اخیر محل سکونت گروهی از کدخدازادگان طایفه خلیل بوده که میزان حضور وسکونت شان بعد از انقلاب بدلیل افزایش جمعیت وپاسخگونبودن امکانات روستا کم رنگ ترشده است. بزرگانی چون مرحوم کدخدا کربلایی درویش و مرحوم کدخدا کربلایی محمدجان منشا خدمات وزحماتی دراین روستا بوده اند.
درحال حاضر سیادت این خاندان برعهده حاج گامحمد خلیلی ساکن زاهدان است وکدخدا علیجان خلیلی وحاج غلامعلی خلیلی ساکن این روستا از بزرگان طایفه به حساب می آیند.
3 - روستای ورمال ازدیر باز محل سکونت خاندان حسینقلی کدخدا - علی کدخدا وحسن کدخدا از فرزندان کدخدا درویش عبدالله بوده است . این فرزندان اگرچه همانند پدر ندرخشیده اند ولی زندگی توام با شرافت وبزرگواری آنها درکنار طوایف دیگر مثال زدنی است. ازبزرگان این طایفه میتوان به مرحوم حسین ، غلام ، حسین قلی کدحدا ومرحوم عیسی رضا حسینقلی کدخدا اشاره داشت.
4 - روستای مارگان ازتوابع شهرستان هیرمند محل سکونت وزادگاه گروه کثیری از تجار پیشه گان طایفه خلیل بوده وهم اکنون نیز چندین خانوار از خلیلی ها و وابستگان آنها دراین روستا زندگی میکنندوتجار خلیلی ساکن درگز نیز اصالتا ازاین روستا بحساب میآیند.
5 - روستای سه قلعه محل سکونت گروهی از خانواده های خلیلی از جمله فرزندان ونوه های مرحوم علی اگبرابن میرزا ابن علی ابن جنگی میباشد. تعداد دیگری ازاین خاندان درحال حاضر دراستان گلستان سکونت دارند.
6 - بیش ازیکصد خانوار ازطایفه خلیلی درحال حاضر ساکن زاهدانند که ریش سفید وبزرگ آنها حاج گلمحمد خلیلی است.
7 - حدود یکصد خانوار ازریگی های ساکن شهرستان میرجاوه و بخش لادیز مدعی یکی ازتیره های طایفه خلیل هستند که ریش سفید آنها حاج کریم ریگی فرزند حاج یوسف ساکن زاهدان است.
منابع:
سیستان جلددوم /جی پی تیت /ترجمه رئیس الذاکرین

طایفه نری مسائی:
آن ها در منطقه ی بهمئی سرد سیر ساکن بودند. حتی با استناد بر سنگ نوشته ی کول فره نام نریسی در آن نوشته شده است. آن ها به منطقه های بختیاری و خوزستانی کوچ کردند و دارای سازمان مستقل کوچکی بودند.
...
[مشاهده متن کامل]

طایفه ی مهمد میسائی:
در منطقه های بهمئی سرد سیر ساکن بودند. از رئیس این ایل اطلاعاتی در دسترس نیست. آن ها به احجار پرستی می پرداختند.

لر های بهمئی به دو دسته مهمدی و احمدی تقسیم می شوند
طوایف مهمدی عبارت اند از 3 طایفه بزرگ علاالدینی. مهمدمیسا. نری میسا که خود به تیره های زیادی تجزیه میشوند و محل سکونت طایفه مهمدی از رامهرمز تا شاهزاده عبدالله و از شاهزاده عبدالله تا چاروسا و لیکک بهمئی است و قسمتی دیگر از آنان به صورت پراکنده در شهر های امیدیه
...
[مشاهده متن کامل]

. میانکوه . جایزان و استان کهگیلویه سکونت دارند

طایفه صالح بابری ایل دورکی بختیاری
تیره علیرضاوند
تیره شیمباری وند
تیره علی دادوند
تیره توله وند
تیره میرزاعلی وند
تیره احمدوند
( اولادفتعلی - اولاد - محمدکریم - اولادرضاقلی - اولادحیات - جمعیت4هزارنفر )
...
[مشاهده متن کامل]

تیره بره بی چاست
( کاظم وند - تادعلی وند - بارانوند )
تیره محمدرضاوند
( حسین وند - خسرووند - نوزروند - )

ایل بهمئی از ایل بختیاروند *بهداروند *
جدا شده
طایفه علاءالدین وند بهمئی حاکمان ایل لر بختیاری در اوایل قاجار
در مورد ایل بهمئی مگر چنین چیزی وجود دارد که هم از بهداروند و هم جاکی و هم لیراوی باشند در تاریخ گزیده اینها جدا از هم عنوان شدند .
در ضمن در تقسیم بندهایی ایلی حتی جز کیانرسی چهارلنگ ذکر شدند و بعضی از روایات از مهاجرت بهمئی از استان مرکزی به کهگیلویه حکایت دارد .
...
[مشاهده متن کامل]

و همچنین نظریه ایی برای بومی بودن ایل بهمئی وجود دارد و با توجه به شناختی که از این ایل دارم جامعه قوم لر طوایف بهمئی را با پیشوند کاید می شناسند و از اینکه کایدها و خواجه ها از بومیان منطقه زاگرس میانی می باشند و وجود ایل آلادینی پرستندگان آفرینش که جز ایلات بومی منطقه زاگرس میانی می باشند و طایفه خواجه امیری در ایل بهمئی این نظریه را تقویت می کند که از بومیان منطقه محسوب می شوند .
شایان ذکر است که اگر بر خلاف نظریه بومی بودن بهمئی قدم بر داریم این احتمال قوی وجود دارد که بهمئی نیای مشترکی ندارند و ترکیبی از طوایف بومی و مهاجر می باشند .

دیشموک وظهورلیراوی کوه در جغرافیای ایل کواراکان کرایی .
این شهر که �دژ موگ � بوده و خاستگاه دینیاران زرتشتی و تا سال ۱۱۷۲هجری قمری نشیمنگاه تیره دینیار ایل کرایی بود و پس از اینکه یکبار در سال ۱۱۳۵قمری جنگ با نادرشاه افشار و کلانتر کای گنجی دینیار کرایی موجب کشته شدن و خدعه و نیرنگ قرار گرفت و بار دوم در زمان زندیه کای مراد کلانتر و برادر کای گنجی با حکام زندیه موجب شکست و پراکندگی این ایل فراهم شد در آغاز حکومت زندیان در سال ۱۱۷۳هجری این سامان بدست خاندان خلیل خان پسر ملاقیصر �خاندان جعفرخان به
...
[مشاهده متن کامل]

خاندان جعفرخان بهمئی� افتاد ، در ۹۵کیلومتری تقریبی شمال شرقی دهدشت در دامنه رشته کوه دل افروز در دشتی گسترده و خوش آب و هوا واقع شده،
�دژموگ� نام واژه پیش از اسلام بوده که با مصالح گچ وسنگ وباطاق های ضربی و هلالی ساسانی بود و در دوران محمدشاه قاجار ، جعفرخان نیای خوانین بهمئی سردسیر برروی پایه های این دژ باستانی قلعه ای دفاعی مطابق سنت آن دوران ساخته که سالها تا آغاز دولت جمهوری اسلامی آباد و نشیمنگاه زنده یاد تاج محمدخان نیکبخت رئیس بهمیی سردسیر و پس از او پسرش حاج علی محمدخان نیکبخت، که مردی
متدین بود جمهوری اسلامی آباد و نشیمنگاه زنده یاد تاج محمدخان نیکبخت رئیس بهمیی سردسیر و پس از او پسرش حاج علی محمدخان نیکبخت، که مردی متدین و کلانتری مردم دار بود قرار داشت.
پس از تنفیذ حکم خانی به خاندان ملاقیصر و جعفرخان به سال ۱۱۷۳ هجری به سیاست زندیه و انشقاق ایل بزرگ کرایی صورت گرفت و تشکیل نظام ایلی بهمئی با پیوستن طوایف کهن بومی بوده که کرایی ها و کمایی لیراوی و دیگر طوایف مشخص است و نظام ایلی دویست ساله چارت قاجاری دارد
ظهورلیراوی کوه �طیبی و بهمئی� در جغرافیای کواراکان کُرایی .
دهستان موگرمان درشمال شرقی شهرلنده و۷کیلومتری آن جای دارد، دارای چشمه های آب که محلیان به آن �کور� میگویندو رودخانه هایی را سازمان میدهدکه نام واژه باستانی آن�ژن� که به زبان پهلوی به زن گویندو معرب شده آن جن است که پس از آبیاری آن بومگاه به لیرکک دشمن زیاری سرازیر و به رودخانه مارون �تاب� می پیوندد.
نام واژه موگرمان که محلیان به آن موگرمون گویند برگرفته از دو واژه �مور ، یا مَرغ به معنای سبزه زار و گرمان نام واژه پارسی قومی باستانی است.
مردم این سامان دوتیره �کرایی و غندی � بودند .
پس از آن طوایف قنبری، تامحصلی، تامحمودی، تامحب علی جانشین آنان گردیدند درپادشاهی کریم خان زند.
باتوجه جنگ ایل کرایی و غندی و شکست و کوچ اجباری این ایل ، به فرمان کریم خان زند سازمان ایلی �طیبی� به سال ۱۱۷۳ قمری بنیاد شد و رشید خان طیبی از تیره قنبری به کلانتری این ایل برگزیده شد و مرکز کلانتری خودرا در دشت موگرمان بنا نهاد که به قلعه �ده خان� معروف گردید.

طایفه ممبینی از ایل جاکی و لیراوی هستند که در محدوده مهرگان یا مهرنجان جاوید ممسنی ساکن بودند که در حال حاضر جز استان کهگیلویه و بویر احمد می باشد و در حدود سیصد و پنجاه سال پیش به منطقه جانکی وارد شدند
...
[مشاهده متن کامل]
شجرنامه نامه ی ایل ممبینی از بهداروند از بایوجمان از لیراو از عالی که عالی شش پسر داشت بنام بهمن ، یوسف ، خدر ، شیر ، طیب و کوروش که ممبینی ها و تامرادی ها و بناری ها و کرایی ها از کوروش هستند .

سلام ، این تقسیم بندی ها نسبت به ایل بهمئی بدون سند و منبع تاریخی می باشد بیشتر شبیه افسانه است که به دو روایت مشهور است یکی اینکه بایوجمان را به بهداروند نسبت میدهند و دیگری بایوجمان را به لیراو اول و
...
[مشاهده متن کامل]
گیلویه نسبت می دهند که می شود : لر بزرگ ، گیلویه ، لیراو اول ، بایوجمان ، لیراو دوم ، عالی ، ۱ - بهمن عالی ( بهمئی ) ۲ - طیب عالی ( طیبی ) ۳ - خدر عالی ۴ - یوسف عالی ، شیرعالی ، با توجه به تاریخ سرزمین سردار بزرگ گیلویه و تاریخ بهمئی و طیبی روایت دوم صحیحتر به نظر می رسد .

ایلی از ایلات لر است که عمدتا در دو استان خوزستان و کهگیلویه و بویراحمد زندگی می کنند.
ساختار ایلی آن عبارت است از سه تیره بزرگ، علادینی، مهمدی و احمدی هر تیره شامل چند طایفه است.
همه افراد ایل بهمئی خود را از فرزندان بهمن فرزند عالی فرزند لیراوی می دانند.
...
[مشاهده متن کامل]

خوانین ایل از تیره مهمدی ( نریمیسا ) است.
بهمن دو فرزند بنام احمد و مهمد داشت. تیره مهمدی به علت گستردگی خود به دو تیره علادینی و مهمدی تقسیم شد.
یوسفیها که از فرزندان ایسو ( یوسف ) برادر بهمن هستند در ساختار ایلی در دسته احمدی و کلاه کج ها ( کله خل ها ) ، کمایی ها، بناری ها در دسته مهمدی قرار می گیرند.

نام ایلی از لربزرگ
این ایل جز ایل بزرگ بهداروند *بختیاروند *لربختیاری است
شجرنامه
بهمن. شیر. کوروش. خدر. طیب. یوسف
پسران عالی
پسر لیراو*لیراب *
پسر بایوجمان*بایزمان. بایوجمال. بایمان. باجمال&
...
[مشاهده متن کامل]

پسر بهدار ( بختیار )
1 - ایل بهمئی :: ( ( بهمن عالی. بهمن الی.
بهمن آلی. ) ) )
2 - ایل یوسفی :: ( ( یوسف عالی
. یوسف الی. یوسف الی
. ایسوی. یسوی. ) )
3 - ایل طیبی:: ( ( طیب عالی. طیب آلی . طیبلو. طئییبلی.
. طیب الی. تیبی. ) )
4 - ایل شیر :: ( ( شیرعالی. شیر آلی.
شیر الی. اردشیر عالی ) )
5 - ایل یل کوروش ::
( ( کورش عالی
. کوروش آلی. کوروش الی
. کرالی. کرایی. کرانی. کره ای
. کرویی. ) )
6 - ایل خدر:: ( ( خدری. خدر عالی
. خدر آلی. خدر الی. خیرالی
خضر عالی. خضرو. خضری ) )
طوایف بهمئی
احمدی
مهمدی*محمدی *
علاءالدینی
طایفه صفی خلیلی بهمئی
ایل علاءالدین وند از
ایل بزرگ بهداروند *بختیاروند *
طوایف علاءالدین وند **
علاءالدینی. . شکوه مقام. عبداللهی. مالکی. فارسانی. زالی.
کاله. گرما. تردی. سهراب.
بزرگان ایل علاءالدین وند
اسد خان بختیاروند رئیس ایل بختیاروند و ایلخان بختیاری ها
در زمان قاجار محل حکومت
دزملکان*دژ ملائک *در اندیکا
پسرش جعفر قلی خان بهداروند ایلخان
کلبعلی خان بهداروند ایلخان
داودخان بهداروند ایلخان
ایل منجزی از ایل بهداروند *بختیاروند *
طوایف
1 - ابوالحسنی *بولسنی*
2 - خلیلی بیگیوند زیلایی *منجزی پلنگ *
3 - مال احمدی *ملامدی. ملامری*
4 - نیم بنیچه
5 - تاج الدین عبداللهی *تاجنالایی*
6 - لوحیرده*لب خورده*
7 - لملمی
8 - روا
9 - کوچ داده به دشت ارژن
طوایف جدا شده
10 - تکی
11 - مال احمدی گرد گرد
12 - مال احمدی قشقایی
13 - مال احمدی قشقایی
14 - زیلایی قشقایی*پلنگ*
15 - طایفه لرصفی خانی قشقایی
16 - خلیلی کشمیری بهشهر
17 - بهزادی شیخ رباط
18 - طایفه حموله پسر عموی ایل منجزی
19 - چهاربنیچه در ایل اورک
20 - طایفه منجی جانکی بهداروند
21 - طایفه منجی برغانی*منجزی برگانی. بیرگانی *در کشمیر و سین کیانگ و پاکستان و افغانستان
طایفه خلیلی خیلی در کشمیر
باقیمانده بختیاری های فاتحان هند به
ریاست علی صالح خان بختیاروند در لشگر نادرشاه
جهانگیر خان بختیاروند رئیس ایل بختیاروند و اولین ایل بیگی بختیاری ها
پدر خلیل خان بختیاروند ایل بیگی جد طایفه خلیلی بیگیوند زیلایی
بزرگان طایفه خلیلی
آقاسی فرمانده جنگجویان خاصه شاه صفوی
شاهمنصور خان ایل بیگی
ابوالفتح خان بختیاروند متحد کریم خان زند لر
علی صالح خان بختیاروند متحد نادرشاه در فتح هند
آدینه خان مستوفی مشاور نادرشاه
بزرگان طایفه مال احمدی
نامدارخان منجزی
اسد خان منجزی
تمبر خان منجزی
عزیز خان منجزی
حاتم خان منجزی حاکم کشمیر بعد از فتح هند

مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ٢٤)

بپرس