بهمن

/bahman/

مترادف بهمن: برف، کولاک، جدی

معنی انگلیسی:
avalanche, bahman, eleventh month having 30 day, slide

فرهنگ اسم ها

اسم: بهمن (پسر) (فارسی، پهلوی، اوستایی، کردی) (تاریخی و کهن، طبیعت، گل) (تلفظ: bahman) (فارسی: بَهمن) (انگلیسی: bahman)
معنی: نیک اندیش، نیک پندار، راست گفتار، راست کردار، ماه یازدهم از سال شمسی، ( در جغرافیا ) توده عظیمی از برف و یخ، ( در شاهنامه ) پسر اسفندیار، ( در اوستایی، vohumana )، ( در پهلوی، vahuman ) نیک اندیش، به منش، نیک نهاد، ( در گیاهی ) نام گیاهی دو ساله و سبز رنگ با گلی زرد رنگ که ریشه ی آن مصرف دارویی دارد، که از قسمت های بلند کوهستان لغزیده و همراه خود هزاران تن سنگ و مواد دیگر حمل می کند، ( در قدیم ) در فرهنگ ایران قدیم فرشته ای که موکل بر روز و ماه بهمن بوده است، ( در قدیم ) ( در موسیقی ایرانی ) از الحان قدیمی، ( اَعلام ) ) ( در شاهنامه ) پسر اسفندیار که پس از کشته شدن پدر به پادشاهی رسید و به خونخواهی پدر برخاست، ) نام پسر کیقباد، شاعر زردشتی، سراینده ی «قصه ی سنجان»، ( در اعلام ) در روایات ایرانی نام پسر اسفندیار پسر گشتاسب پادشاه کیانی، سراینده ی ' قصه ی سنجان '، نام ماه یازدهم از سال شمسی، نام فرشته نگهبان چهارپایان سودمند، نام روز دوم از هر ماه شمسی در ایران قدیم، نام یکی از لحنهای قدیم موسیقی ایرانی، نام چندتن از شخصیتهای شاهنامه از جمله نام ‏پسر اسفندیار پسر گشتاسپ پادشاه کیانی، تخلص شاعر کرد «فریدون بهمن» ( نگارش کردی
برچسب ها: اسم، اسم با ب، اسم پسر، اسم فارسی، اسم پهلوی، اسم اوستایی، اسم کردی، اسم تاریخی و کهن، اسم طبیعت، اسم گل

لغت نامه دهخدا

بهمن. [ ب َ م َ ] ( اِخ ) در اوستا «وهومنا» پهلوی «وهومن » مرکب از دو جزو «وهو» بمعنی خوب و نیک و مند از ریشه «من » بمعنی منش پس بهمن بمعنی به منش و نیک اندیش ، نیک نهاد. طبری ( ج 2 ص 4 ) گوید: «تفسیر بهمن بالعربیة «الحسن النیة» وی یکی از امشاسپندان و نخستین آفریده آهورمزداست. در جهان روحانی مظهر اندیشه نیک و خرد و دانائی خداست. دومین ماه زمستان و یازدهمین ماه سال شمسی بنام او بهمن خوانده میشود. و نیز دومین روز از هر ماه خورشیدی بدو نسبت دارد و همچنین بهمن گیاهی است که بقول بیرونی و اسدی طوسی مخصوصاً در جشن بهمنجنه خورده میشد. ( حاشیه برهان قاطع چ معین ).

بهمن. [ ب َ م َ ] ( اِ ) نام ماه یازدهم از هر سال شمسی. ( برهان ) ( ناظم الاطباء ). ماه یازدهم است از سال شمسی و آن ماه دوم است از فصل زمستان. ( آنندراج ). نام ماه یازدهم از سال شمسی. ( رشیدی ).ماه یازدهم باشد از سال شمسی و آن ماه دوم است از فصل زمستان که مدت ماندن نیر اعظم بود در برج دلو و در دهم این ماه جشن سده بود. ( جهانگیری ) :
به تن ژنده پیل و به جان جبرئیل
به کف ابر بهمن به دل رود نیل.
فردوسی.
پس آنگه سوی خان قارن شدند
همه دیده چون ابر بهمن شدند.
فردوسی.
فرخش باد و خداوندش فرخنده کناد
عید فرخنده و بهمنجنه و بهمن ماه.
فرخی.
چنان کز روی دریا بامدادان
بخار آب خیزد ماه بهمن.
منوچهری.
همی راز گویند تا روز هر شب
ازیرا ز بهمن گل آزار دارد.
ناصرخسرو.
ماه بهمن نبید باید خورد
ماه بهمن نشاط باید کرد.
مسعودسعد.
نی نی که با غم است مرا انس لاجرم
مریم صفت بهار به بهمن درآورم.
خاقانی.
ذخیره ای بنه از رنگ و بوی فصل بهار
که میرسند ز پی رهزنان بهمن و دی.
حافظ.
|| نام روز دویم است از هر ماه شمسی و بنا بر قاعده کلیه ٔفارسیان که چون نام روز با نام ماه موافق آید آن روز را عید گیرند و در این روز جشن سازند و انواع غله ها و گوشتها پزند و گل بهمن سرخ و سفید بر طعامها پاشند و هر دو بهمن را میده کرده با نبات و قند بخورند و بهمن سفید را سائیده با شیر بخورند و آنرا مقوی حافظه دانند و گویند این روز را خاصیت تمام است در کندن گیاهها و بیخهای دوایی از کوهها و صحراها و گرفتن روغنها و کردن بخورها، و نیک است در این روز جامه نو بریدن و پوشیدن و ناخن چیدن و موی پیراستن و عمارت کردن و این روز را بهمنجنه خوانند. ( برهان ) ( جهانگیری ). در دهم این ماه جشن عظیم واقع شده... ( آنندراج )( از ناظم الاطباء ). نام روز دوم از هر ماه شمسی. ( غیاث ) ( رشیدی ) :... چون دو روز از ماه بهمن گذشته بودی بهمنجنه کردندی و این عیدی بودی و بهمن سرخ و زرد بر سر کاسه ها افشاندی. ( فرهنگ اسدی ).بیشتر بخوانید ...

فرهنگ فارسی

ابن کیقباد شاعر زردشتی سراینده [ قصه سنجان ] .
ماه یازدهم ازسال خورشیدی، ماه دوم زمستان ، توده برف که دراثروزش بادازکوه میریزد
۱ - ( اسم ) یکی از امشاسپندان ۲ - دومین روز از هر ماه شمسی ( بنام امشاسپند مذکور ) ۳ - یازدهمین ماه سال شمسی و دومین ماه زمستان ( بنام امشاسپند مذکور ) . ۴ - بیخی است سپید رنگ یا سرخ مثل زردک . سابقا ریش. آنرا باسم بهمن سرخ و بهمن سپید در داروها مصرف میکردند بهمنین بهمنان ۵- برف انبوه و لختهای برف که از کوه بتابش آفتاب وزش باد یا انعکاس صوت جدا شود و سرازیر گردد . یا بهمن گردی . ذرات بسیار برف بحالت گرد و غبار که بسبب وزیدن باد بشکل گردباد در می آید وممکنست تلفات بسیار وارد آورد .
دهی از دهستانی صنعاد است که در بخش مرکزی شهرستان آباده واقع است .

فرهنگ معین

(بَ مَ ) [ په . ] ( اِ. ) ۱ - یکی از امشاسپندان . ۲ - دوّمین روز از هر ماه خورشیدی . ۳ - یازدهمین ماه سال خورشیدی و دومین ماه زمستان . ۴ - تودة بزرگ برفی که در اثر صدا یا هر محرک دیگر از کوه فرو می ریزد. ۵ - از الحان قدیم ایرانی . ۶ - گیاهی دو ساله و سبز

فرهنگ عمید

۱. ماه یازدهم از سال خورشیدی، ماه دوم زمستان.
۲. تودۀ برف که در اثر وزش باد در قسمتی از کوه جمع می شود و ناگهان سرازیر می گردد.
۳. ‹بهمنین، بهمنان› (زیست شناسی ) گیاهی خودرو و خاردار با برگ های بریده که ریشۀ آن مصرف دارویی دارد.
۴. [قدیمی] روز دوم از هر ماه خورشیدی.
۵. [قدیمی] در آیین زردشتی، فرشتۀ موکل بر چهارپایان مفید که ماه بهمن و روز بهمن به نام اوست.
* بهمنِ سرخ: (زیست شناسی ) گیاهی علفی و پایا با ساقه های پرشاخه و گل های چهارتایی.
* بهمنِ سفید: (زیست شناسی ) ریشۀ گیاه بهمن.
* بهمن گردی: [قدیمی] ذرات فراوان برف به حالت غبار که به واسطۀ وزش باد به شکل گردباد درمی آید و گاهی تلفات زیاد وارد می کند.

واژه نامه بختیاریکا

( بَهمِن ) از گونه ی گیاهان سوزنی شکل گرمسیری
برف رُند؛ بَرفیز؛ هیزشت

دانشنامه اسلامی

[ویکی فقه] بهمن، نام یازدهمین ماه سال و دومین ماه فصل زمستان در تقویم کنونی ایران و نیز نام دومین روز هرماه شمسی در تقویم ایرانیان باستان می باشد.
بهمن (اوستایی: وُهومنه؛ پهلوی: وُهومَن و وَهمَن)، به معنای «اندیشه نیک»، و به عقیده زردشتیان نخستین امشاسپند و ایزد موکل بر چارپایان سودمند است. برای ایرانیان باستان ـ که بر ۱۲ماه سال و ۳۰ روز ماه نام های ایزدان خود را نهاده بودند ـ هر روزی از هر ماه که نام همان ماه را داشت، خجسته بود. آنان چنین روزهایی را جشن می گرفتند و این جشن ها را با افزودن پسوند نسبتِ «- گان» به نام ماه ها نام گذاری می کردند، همچون تیرگان، مهرگان، بهمنگان و جز آن. بدین ترتیب، در دومین روز ماه بهمن جشن بهمنگان برگذار می شد که در متون دورۀ اسلامی به صورت «بهمنجنه» ضبط شده است.
جشن های بهمن
در این ماه بجز بهمنگان جشن های دیگری هم بود که یکی از مشهورترین آن ها که در روز دهم برگذار می شد، «سده» نام داشت، سبب نام گذاری سده را چنین دانسته اند که از این روز تا پایان سال صد شب و روز (۵۰ شب و ۵۰ روز) فاصله است و برخی هم گفته اند: در این روز شمارِ زادگان کیومرث، نخستین انسن به صدتن رسید، در این روز مردم به یاد رخدادهایی اسطوره ای آتش می افروختند.
← نوشته بیرونی
(۱) ابوریحان بیرونی، الآثارالباقیه، به کوشش پرویز اذکایی، تهران، ۱۳۸۰ش.(۲) ابوریحان بیرونی، التفهیم، به کوشش جلال الدین همایی، تهران، ۱۳۵۲ش.(۳) ابوریحان بیرونی، القانون مسعودی، حیدرآباد دکن، ۱۳۷۳ق/۱۹۵۴م.(۴) حسن تقی زاده، گاه شماری در ایران قدیم، تهران، ۱۳۱۶ش.(۵) جلال الدین همایی، حواشی و تعلیقات بر التفهیم.(۶) Justi، F، Iranisches Namenbuch، Marburg، ۱۸۹۵.(۷) Nyberg، H S، A Manual of Pahlavi، Wiesbaden، ۱۹۷۴.

[ویکی شیعه] بهمن (ماه). بهمن یازدهمین ماه سال خورشیدی(شمسی) است که در تقویم ایران ۳۰ روز دارد.

دانشنامه عمومی

بهمن (آباده). بَهمَن شهری از توابع بخش بهمن صغاد شهرستان آباده در استان فارس می باشد.
شهر بهمن آرامگاه دو امامزاده واجب الاحترام احمد و جعفر است. از دیدنی های این شهر می توان به مقبره این دو امام زاده عزیز و کوچه باغ های با صفا و خوش آب و هوا مثل کوچه باغ سر آسیاب و چهارباغ و عیون آباد و باغ های خیابان خندق و گودالی ، مزارع گندم و جو دولت آباد و زمین های زراعی بهمن و عباس آباد ، دو قنات بزرگ و تاریخی این شهر ، تپه نور الشهدا و تل حاجی آباد اشاره کرد . صنایع دستی بهمن اعم از گیوه ، سفیداب، پوست ماستی ، قالی دست بافت ، گلیم، جاجیم و انواع دیگر صنایع کار با چوب هستند . سوغاتی های این شهر متشکل از محصولات باغی و زراعی و لبنی میباشد، لبنیات بهمن زبان زد کل منطقه و شهرستان است و به همین دلیل محصولات لبنی شهر بهمن به تمامی نقاط استان فارس و اصفهان صادر میشود. شهر بهمن به برکت حضور این امامزادگان احمد و جعفر قطب مذهبی شهرستان و بدون اغراق قطب مذهبی شمال فارس است .
شهر بهمن در میان کوه های داخلی زاگرس و ارتفاعات بهمنک کوچک و بزرگ قرار گرفته که تا ارتفاعات تل تبرک و ترسالی ایزدخواست ادامه دارند. هوایش معتدل و نسبت به شهر آباده سردتر است.
عکس بهمن (آباده)

بهمن (فیلم ۱۹۷۸). بهمن ( انگلیسی: Avalanche ) فیلمی به کارگردانی کوری آلن است که در سال ۱۹۷۸ منتشر شد.
راک هادسن
رابرت فورستر
میا فارو
جانت نولان
• ریک موزز
استیو فرنکن
• بری پریموس
عکس بهمن (فیلم ۱۹۷۸)

بهمن (نیشابور). روستای بهمن یا بهمان ( نیشابور ) ، روستایی از دهستان دربقاضی از توابع بخش مرکزی شهرستان نیشابور، در استان خراسان رضوی ایران است. نام روستا بهمان یا بهمن است که به گویش محلی بهمو یا بمو تلفظ می شود.
فاصله روستا تا شهر نیشابور حدود ۴ کیلومتر و مساحت تقریبی آن حدود ۱۰ کیلومتر مربع است. حدود جغرافیایی از شمال و شمال شرق به روستاهای بحرودی و جوری و محمود آباد ( به قول محلی ها، گوری و محمود هوا ) و از جنوب به روستای کریم آباد، از غرب و جنوب غربی به قلعه نو و جاده الدی و از غرب به زمین های خالصه گازیرگا منتهی می شود.
گویش محلی این روستا، گویش نیشابوری است.
جمعیت روستا نتایج سرشماری عمومی نفوس و مسکن ۱۳۹۵[ ۱] ، تعداد 45 خانوار و 139 نفر مشتمل بر 74 نفر مرد و 65 نفر زن می باشد.
این روستا خاستگاه قوم انتظاری ها می باشد.
شغل اهالی روستا برای مردان در گذشته کشاورزی، قالی بافی و دامداری و برای زنان فرت بافی و نخ ریسی بود. اما در حال حاضر شغل بیشتر اهالی گاوداری و کارگری است.
قنات روستا سالیان سال است خشک شده و لذا زمین های آن زیر کشت نمی رود. قبل از خشک شدن آب قنات، نوبت آب هرکس که بود، آب در آبگیری که به آن تلخ می گفتند جمع می شد و بسته به میزان سهمیه آب طی ۱۲ تا ۲۴ ساعت آب در تلخ می ماند و جهت آبیاری از طریق جوی ها به سر زمین برده می شد.
در گذشته روستا دارای حمام خزینه ای بود که آن هم تخریب شده است. همچنین در ایام قدیم در تمام خانه ها تنورهای نانوایی قرار داشت و همه کدبانوها می توانستند نان بپزند ولی حالا در خانه ها دیگر کسی نان نمی پزد چرا که روستا دارای نانوایی به سبک جدید شده است. حالا دیگر روستا از نعمت برق و گاز و آب لوله کشی و جاده آسفالت بهره مند است و مسجد روستا نیز بازسازی شده و به همت خیرین دارای گنبد و گل دسته هم شده است. دانش آموزان می توانند تا پایان مقطع ابتدایی در مدرسه روستا تحصیل نمایند.
عکس بهمن (نیشابور)
این نوشته برگرفته از سایت ویکی پدیا می باشد، اگر نادرست یا توهین آمیز است، لطفا گزارش دهید: گزارش تخلف

دانشنامه آزاد فارسی

بهمن (اوستا). بَهمَن (اوستا)
صورت دگرگون شدۀ واژۀ اوستایی وُهُومَه نَه. در زبان اوستایی وُهوُ یعنی نیک و مَه نَه یعنی اندیشه و منش؛ پس بهمن یعنی نیک منش. در تقویم ایران پیش از اسلام و نیز در سالنامه های زردشتی، دومین روز از هر ماه بهمن نام دارد و تقارن روز بهمن از ماه بهمن، روز جشن و شادی است؛ که آن را بَهمَنگان یا بَهمَنجِه نامند. بهمن از اَمشاسپندان یا ایزدان مقدس دین زردشتی است که زردشت را به بارگاه اهورامزدا رهنمون شد. سحرخیزی و کشت و کار از صفات ایزد بهمن شمرده می شود و نیز جامۀ سپید و گل یاسمن سفید نمادهای وی هستند.

بهمن (شاهنامه). بَهمَن (شاهنامه)
از شخصیت های پیچیده و پرچهرۀ داستان های کهن ایرانی . بنابر روایت ، یکی از چهار پسر اسفندیار که به هنگام رفتن اسفندیار به زابل برای دستگیری رستم ، پیغام پدر را برای رستم برد. زال بهمن را به شکارگاه رستم فرستاد. بهمن که از فراز کوه رستم را در حال خوردن گوری بریان و نوشیدن شراب دید از جان پدر خود نگران شد و خواست که خود کار رستم را بسازد. او سنگی بزرگ را سوی رستم پرتاب کرد. رستم این سنگ را با پاشنۀ پا به سویی افکند. بهمن ناگزیر به دیدار رستم شتافت . رستم او را شناخت و مهمانش کرد. قرار شد که اسفندیار در ساحل هیرمند با رستم دیدار کند. اسفندیار در واپسین لحظه های مرگ از رستم خواست که پدروار به آموزش بهمن همت گمارد. رستم، به رغم مخالفت برادرش زواره، این مسئولیت را پذیرفت . پس از چندی، چون جاماسپ آیندۀ بهمن را به گشتاسپ گفت ، گشتاسپ او را از نزد رستم فراخواند و او را شایستۀ نام اردشیر یافت . همین بهمن اردشیر است که مورخان دورۀ اسلامی در روایت های گوناگون با عنوان درازدست از او یاد می کنند. گشتاسپ سرانجام تاج وتخت را به او سپرد. بهمن، پس از نشستن بر تخت ، برای برگرفتن کین اسفندیار، به رغم پوزش خواهی زال، به زابلستان لشکر کشید. زال به پیشواز او آمد، اما بهمن او را به بند کشید و پس از کشتن فرامرز، دستور به غارت زابلستان داد. اما سرانجام به کوشش پشوتن از کردۀ خود پشیمان شد و زال را آزاد کرد. بنابر روایت، بهمن را پسری بود به نام ساسان و دختری به نام همای . بهمن شیفتۀ همای شد و با او ازدواج کرد و او را به شاهی برگزید. ساسان از ایران گریخت و بهمن درگذشت .

بهمن (هواشناسی). بَهمن (هواشناسی)(avalanche)
بَهمن
سقوط یا حرکت تودۀ برف و یخ به سمت پایین دامنۀ شیب دار، تحت نیروی ثقل. سقوط بهمن به علت ناپایداری توده های برف در نواحی کوهستانی رخ می دهد. تغییرات حرارت، صدای ناگهانی یا لرزش های زمین بُرد ممکن است باعث وقوع بهمن، خصوصاً روی شیب های بیش از ۳۵ درجه، شود. با حرکت بهمن، برف فشرده و تبدیل به یخ می شود و امکان دارد سنگ ها را هم به حرکت درآورد و خسارات بیشتری ایجاد کند. بهمن ها، بر اثر لغزه، شیارهایی به صورت گسله هایی طویل، با طول حداکثر یک کیلومتر و عرض ۱۰۰ متر بر دامنۀ کوهستان برجا می گذارند. این لغزه ها، همچون آتش سوزی در جنگل، در ایجاد تنوع زیستی آثار مثبتی هم دارند. بدین ترتیب که با پاک کردن دامنه ها از برف و جنگل های قدیمی کوهستانی، امکان رشدِ گیاهان و بوته هایی را که نمی توانند در سایه زندگی کنند، فراهم می آورند. درنتیجه، کولونی ها احیا و مسیرهایی برای عبور حیات وحش ایجاد می شود. بهمن ها، خصوصاً در نواحی مناسب برای اسکی، خطرآفرین اند. در ۱۹۹۱، بهمنی عظیم تغییر شکلی نظرگیر در ماونت کوک در نیوزیلند ایجاد کرد.

مترادف ها

avalanche (اسم)
بهمن، نزول ناگهانی و عظیم هر چیزی

snowslide (اسم)
بهمن، سرسره برفی

snowbreak (اسم)
بهمن

snow devil (اسم)
بهمن

me (ضمير)
به من، مرا، خودم، بمن

فارسی به عربی

انهیار جلیدی

پیشنهاد کاربران

بهمن در اوستا ( وهمن، وهومنه ) :
پس از مرگ اسفندیار، گشتاسب� تاج و تخت را به بهمن واگذار می کند
آرتور کریستین سن، بهمن را همان اردشیر دراز دست می داند
، به دلیل جنگ با سرزمین های دوردست وی را درازدست نامیده اند
...
[مشاهده متن کامل]

مسعودی در تاریخش آورده که بازگشت یهودیان به اورشلیم در هنگام شاهی بهمن بوده است وی که زنی یهودی داشته، به� یهود گرویده اما پس از اندکی از آن دست کشیده و دوباره زرتشتی شده است. همچنین در سرگذشت بهمن آمده است که او به یونان تاخته و پیروز بازگشته است.
بهمن به خونخواهی پدر با شاهان� زابلستان جنگ می کند
زَواره ( برادر رستم ) و فرامرز ( پسر رستم )
� را به اسیر می کند گویا کشته شدن رستم و زال به توطئه بهمن بوده است
♦️بهمن در پایانی زندگی اش پادشاهی را به دخترش هما سپرد برخی مدت زندگی بهمن را صد و ده سال و پادشاهی اش هشتاد سال ذکر کرده اند
ضَحاکی راحت

بهمن: اوستایی: vahmna، vahuman؛ سغدی: vahman؛ مانوی و پهلوی: vahman ( اندیشه ی نیک ) .
شکی در نامهای نکوی بهمن نیست و همهدر بالا توصیف آمدهولی متاسفانه هیچکدام بر لرزه و تزلزل برف و بوهمن که یا فاجعه و نام پارسی زلزله است اشاره نکردهاندوعلاوه از ذکر خیر و خوبی های بهمن هر چیزی که لرزه پذیرد مانند بهمن بوهمن است وایرانیان قدیموقتی خشم این شاهزاده و شهنشاه ایران را با خاندان رستم دیدند همه منزجر ومتنفر از او شدند شاید نام بوهمن از آن ببعد بر بهمن و برف منجمدشده روانه از دامن کوهستان را بهمن گفتند چون بهمن هم مانند برف در اول مقدس و عزیز بود چون یادگار شهنشاه اسفندیار روئن تن بود و لذا شاه در نظر ایرانیانمقدسو نماینده یزدان در زمین بود به همان سبب رستم زال از جنگ با اسفندیار طرفهمیرفت و راضی بنبرد با او نبودهرچه اسفندیار اصرار داشت رستماکراه داشت تا بل آخره ناچار بنبرد با وی گردید و اسفندیار با وجودی که روئین تن بود وهیچ سلاحی بر او کار گرنبود بغیر از دو چشمانشکه این موضوع را رستم میدانست ولی خودش نمیدانست که دوچشم او آسیب پذیر است وقتی یکصدوشصت تیر خدنگ به سمت رستم رهاکرد رستم سپر بر سر کشید وتابا یک تیر دوشاخه از چوب گز بر دوچشم اسفندیار رها کرد از دوچشم کور شدو خود رستم پرورش شاهزاده بهمن ابن اسفندیار را بر عهده گرفتو تمام فنون جنگ و نبرد را به او آموخت زال یاخن دریدومزیگفت. . .
...
[مشاهده متن کامل]

کشی اژر وبچه اطش پروری بدیوانگی ماند این داوری. . . وتا بهمن بتختشاهی جلوس کرد تمامخانوادهرستم را کشت و بردار زد

بهمن ، معنی که شده اندیشه نیک هست که درست نیست .
Bahman, vahaman, vahauman, vahumi, Bumi, از ریشه vahi هستند مانند vahumi به معنی زمین یا بهی که نام دین بهی هست به معنی دین این جهانی ، بینش جهان ،
همه این واژه ها وام گرفته از واژه وهیش ، وهیشته، وهیشتا ، هستند یا همین بهشت همه یک واژه هستند
برای یادسپاری آسان تر می توان با کلمات بازی کرد و داستان ساخت.
بهمن:پسر اسفندیار.
کمک کننده به یادسپاری آسانتر: بهمن در اصل باید پدر اسفند باشد چون بهمن، ماه یازدهم و اسفند، ماه دوازدهم است و از این بگذریم کاش اسم پسر هم وزن اسم پدرش بود یعنی بهمنیار.
بهمن =پهمن=هومن=هوومن =هوو من
اول
هوو= 《هم شوهر ) هم مانند من
من =از ماندن می اید
همانند من
بهمن =کولاک=پهمن پی من =پی ماندن
په من
پاز پیوست می اید .
من از ماندن
پیوست ماندن . باهم ماندن
برف طوفان یعنی دشمن متولدین فروردین
بَهمَن
در زبان گاهی پیش می آید که دو واژهء ناهم سان از نگر مَئنی لَفزِش ( تلفظ ) شان هم سان می شود .
بَهمَن به مینهء اَندیشهء نیک است :
بَهمَن : بَه - مَن
بَه = نیک ، خوب همریشه با واژهء لایتن :bene, buen که شاید در پارسی بَن بوده باشد.
...
[مشاهده متن کامل]

مَن = اندیشه ، فکر ، که واژه های به نمایان اَرَبی : معنی ، معنا ، معنوی ، معنویت؛ و واژه های انگلیسی : mean , meaning , mental , mention , mind , mentality; واژه های آلمانی :Meinung , meinen , هم ریشه با آن هستند و واژه های : مَنِش ( نامواژه ساخته شده از کارواژهء مَنیدن ) و مَشی به مینهء انسان که مَنِشی بوده و وات " ن" آن با گذشت زمان افتاده است و به انسان مَنِشی یا مَشی میگفتند چون می اندیشد و می فِکرَد ( فکر میکند )
( فکر پارسی است به جُستار فکر بازرَوید ( مراجعه کنید ) .
بَهمَن
به مینهء بَرف سنگین که از بلندی و فَراز به پَستی و زیر و نشیب و پایین فرومی ریزد و سرنگون می شود از بخش های دیگری ساخته شده است :
بَهمَن در اسل بَفمَن و بَرفمَن بوده که با گذشت زمان کوتاه تر و وات های " ر" و " ف" افتاده و دِگَریده شده اند
بهمن< بفمن< برفمن
واژه ء مَن در اینجا به مینهء اندازه بسیار ( مقدار زیاد ) است که در گذشته ها یکای سنگینی ( واحد وزن ) بوده برابر با ۶ هزار گِرَن ( کیلو گرم ) ؛ همین گونه در : خَرمَن و
یکای ( واحد ) پول کِشور اَران ( آذربایجان ) مَنات است که از مَن - آت ساخته شده.
هرچند بایا به بازگویی ( ذکر ) است که مَن = اندیشه و مَن = سنگینی و وَزن هر دو به مینهء اندازه = measure , metre, Mass . messen هستند به این مئنی که هر چیزی در جهان اندازه دارد : اندازه نگه دار که اندازه نکوست ؛ زِ کار زمانه میانه ( اندازهء میانه ) گزین! چه اندیشه و فکر چه سنگینی و وزن!
بُنابراین بَرفمَن = برف بسیار و فراوان و زیاد و سنگین
می گُمانم که نام گذاری ماه یا بُرج یازدهم سال برفمن یا بَفمن است چون برف فراوان می بارد .
در فارسی ( دَری ) افغانستان بَرفمَن را بَرفکوچ می گویند.

بهمن:
دکتر کزازی در مورد واژه ی " بهمن" می نویسد : ( ( بهمن در پهلوی در ریخت وهمن wahman ، بکار می رفته است. در واژه، به معنی نیک اندیش و نیکومنش است وارونه ی دشمن. این واژه از وهومنه ی اوستایی برآمده است که نام نخستین امشاسپند از شش امشاسپند یا فرشته مهین در آیین زرتشت است. امشاسپندان ویژگی های بنیادین اهورا مزدایند که در شش فرشته ی بهمن، اردیبهشت ، شهریور ، سپندارْمذ ، خرداد و امرداد نمادینه شده اند . در "فرزانگی فروغ "، بهمن نام نخستین برآمده از فروغانْ فروغ ( = نورالانوار ) است. ) )
...
[مشاهده متن کامل]

( ( به تن ژَنده پیل و به جان ، جبرئیل ؛
به دست ، ابر بهمن ؛ به دل ، رود نیل. ) )
( نامه ی باستان ، جلد اول ، میر جلال الدین کزازی ، 1385، ص 227. )

سلام من دختر بهمن ماهی هستم آیندنگر ، مهربان، دلسوز، فداکار، آزادی خواه، خوشگل ، درونگرا ، عاشق هنر وغیره. . . خیلی از متولدین این ماه این ویژگی ها رو دارن
من کورد هستم و برام جالب بود این اسم ریشه فارسی و کوردی داره. خیلی اسممو دوس دارم
بهمن نامی پسرانه
نام شاهزاده و پهلوان ایرانی در شاهنامه پسر اسفندیار که بسیار بد جنس بود و دشمن خاندان رستم زال زابلی بود
فردوسی می فرماید
ندیدی که بهمن چه بیداد کرد
فرامرز را زنده بر دار کرد شعر را از حفظ نوشتم درست ان در ساهنامه فردوسی است
نامی پسرانه است
بهمن نزول ندارد بلکه نوعی زازله است و نام دیگر ان زلزله می باشد
بهمن مخفف بوهمن است که بر اثر ستگینی و خیزش از قله کوه بطرف دامن گاهی اوقات علاوه بر بستن راه ها و جاده ها و تلفات سنگین روستاهای اطراف را هم در زیر برف مدفن می نماید
بهمن : منش خوب
بهترین مرد

وهومنه، وهمن، بهمن و هومن یکی هستند.
معنی: نیکو، نیک سرشت، مرد نیک، نیک اندیش، منش نیک.
نام یکی از سرداران افراسیاب در شاهنامه.
در آیین زرتشتی نام اولین امشاسپند نیز می باشد که آن ها را فرشتگان مقرب درگاه خداوند می دانند.
...
[مشاهده متن کامل]

وهمن یا وُهومَنَه یا بهمن به معنی اندیشه نیک است که در طرف راست اهورامزدا می نشیند و تقریباً نقش مشاور او را دارد. موکّل و پشتیبان حیوانات سودمند در جهان است. با انسان و اندیشهٔ نیک انسان ارتباط دارد؛ چون مظهری از خرد آفریدگار است. زیرا از طریق اندیشهٔ نیک است که به شناخت دین می توان رسید. او اندیشهٔ نیک را به ذهن آدمیان می برد و ایشان را به سوی آفریدگار رهبری می کند؛ و پس از مرگ نیز روان آدمیان را خوشامد میگویدو آنان را به بالاترین بخش بهشت رهنمون می شود. زردشت نیز از طریق او به درگاه اورمزد بار می یابد. همکاران او در میان ایزدان، ایزد ماه و ایزد گوشورن ( ایزد موکّل بر چهارپایان ) هستند ایزدان رام و سپهر و زروان نیز در زمرهٔ یاران او به شمار آمده اند. او گزارشی روزانه از اندیشه و گفتار و کردار مردمان تهیه می کند. این امشاسپند نرینه و رقیب اهریمنی او اکومن است.

اسم برادرعزیزم بهمن است که خیلی خوش اخلاق وجوانمرداست.
بهمن : /bahman/ بَهمن 1 - ( در اوستایی، vohumana ) ؛ 2 - ( در پهلوی، vahuman ) نیک اندیش، به منش، نیک نهاد؛ 3 - ( در گاه شماری ) ماه یازدهم از سال شمسی؛ 4 - ( در گیاهی ) نام گیاهی دو ساله و سبز رنگ با
...
[مشاهده متن کامل]
گلی زرد رنگ که ریشه ی آن مصرف دارویی دارد؛ 5 - ( در جغرافیا ) توده عظیمی از برف و یخ، که از قسمت های بلند کوهستان لغزیده و همراه خود هزاران تن سنگ و مواد دیگر حمل می کند؛ 6 - ( در قدیم ) در فرهنگ ایران قدیم فرشته ای که موکل بر روز و ماه بهمن بوده است؛ 7 - ( در قدیم ) ( در موسیقی ایرانی ) از الحان قدیمی؛ 8 - ( اَعلام ) 1 ) ( در شاهنامه ) پسر اسفندیار که پس از کشته شدن پدر به پادشاهی رسید و به خونخواهی پدر برخاست؛ 2 ) نام پسر کیقباد، شاعر زردشتی، سراینده ی �قصه ی سنجان�.

بهمن=به من
به=خوب
مَن=آنچه مانا باشد
بهمن=خوب همیشگی
یازدهمین ماه خورشیدی، مترادف دلو در افغانستان،
در اکستا وهومنه و در پهلوی وهمن به چم یا معنای نیک و خوب، صفت مردانه، در بهمن سال ۵۵۹ ق. م کوورش بزرگ �تاجگذاری می کند و� مادشاهی بزرگ ( امپراتوری ) پارس تأسیس می گردد. در بهمن ۱۳۵۸ اولین رئیس جمهوری ایران ( ابوالحسن بنی صدر ) انتخاب می شود. در تاریخ ششم بهمن ۱۳۴۱ انقلاب سفید پهلوی به وجود آمد. در ۱۲ بهمن سال ۱۳۵۷ ورود امام خمینی و در ۲۲ بهمن سال ۱۳۵۷ پیروز انقلاب اسلامی و بهمن نام دومین روز در گنامه پارسی و روز بهمن در ماه بهمن روز وهمن یا روز مرد نیک می باشد.
...
[مشاهده متن کامل]

بهمن یعنی فرشته ی روان
بهترین مرد
بهمن نیای مشترک ایل بهمئی از ایلات لر که در دو استان خوزستان و کهگیلویه و بویراحمد سکونت دارند.
پارسی شده ی نام محسن. پدر نیکی و یا همان کلمه ابوالحسن
بهمن=به من
بهمن=مرد نیک اندیش
بهمن: الهه نیکی ، ماه شادی😍
بهمن بمعنی من بهتر یا من برتر. در معنای لغوی کلمه نوعی خودستایی آریایست که من بهترین نیک و رستگارترین در کل خوشبخت ترین مرد زمین را تحت عنوان دارد
بهمن
یعنی . فرشته روان
فرشته ی آرامش
بهمن= به من
به= خوب یا الهی و میوه به
من=ماندن
بهمن=خوب بودن
من نظرم درباره ی بهمن اینکه یه ماه خیلی آرامش بخشیه
به::بهترین
من::منش. فکر. اندیشه

به::بهترین
من::اندیشه. فکر
علفی خود رو در مناطق گرمسیر لر بختیاری

به من
بهترین تن
علاوه بر معانی ذکر شده مرد نیک
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ٣٧)

بپرس