بوبو

لغت نامه دهخدا

بؤبؤ. [ ب ُءْ ب ُءْ ] ( ع اِ ) سرمه دان. ( آنندراج ) ( تاج العروس ). سرمه دان. ( ناظم الاطباء ). بعضی آنرا یؤیؤ خوانند. || اصل. ( آنندراج ): هو بؤبوءالکرم ؛ او اصل کرم است. و کذلک هو بؤبوءالمجد؛ او اصل مجد است. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ). اصل مردم و جز او. ( مهذب الاسماء ). || مهتر زیرک. ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ) ( منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ). || بدن ملخ. ( آنندراج ). || مردم چشم. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ). || میانه چیزی. ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ). || دانشمند. ( ناظم الاطباء ).

بوبو. ( اِ ) شانه سر و هدهدو آنرا مرغ سلیمان هم گفته اند. ( برهان ). هدهد. ( اوبهی ) ( حاشیه فرهنگ اسدی نخجوانی ). بوبک :
فرق سر او باد به ده شاخ چو بوبو.
سراج الدین قمری.
رجوع به پوپک شود. || در بعضی جاها، زنان ، خواهر خود را بوبو خوانند. ( برهان ) ( ناظم الاطباء ). || ( اِ صوت ) صدای شانه بسر :
وصال بلبل با گل هنوز نابوده
بخیره شور برآورده شانه سر بوبو.
نزاری ( از رشیدی ).
رجوع به پوپک شود.

فرهنگ فارسی

( اسم ) هدهد
شانه سر و هدهد و آنرا مرغ سلیمان هم گفته اند ٠ یا در بعضی جاها زنان خواهر خود را بوبو خوانند ٠

فرهنگ عمید

= هدهد

دانشنامه عمومی

بوبو (بازیکن فوتبال زاده ۱۹۸۵). دیویسون روژریو دا سیلوا ( پرتغالی: Deyvison Rogério da Silva؛ زادهٔ ۹ ژانویهٔ ۱۹۸۵ ) که عموماً با نام بوبو شناخته می شود، بازیکن فوتبال در پست بازیکن فوتبال در پست مهاجم اهل برزیل است.
بوبو در تیم های فوتبال کورینتیانس، بشیکتاش، کروزیرو، قیصریه اسپور، گرمیو، سیدنی و آلانیا اسپور سابقهٔ حضور دارد.
وی همچنین در تیم ملی فوتبال زیر ۲۰ سال برزیل بازی کرده است.
عکس بوبو (بازیکن فوتبال زاده ۱۹۸۵)

بوبو (تیکاره). بوبو شهری در شهرستان تیکاره در استان بام در بورکینافاسوی شمالی است و جمعیت آن ۱ نفر است.
عکس بوبو (تیکاره)
این نوشته برگرفته از سایت ویکی پدیا می باشد، اگر نادرست یا توهین آمیز است، لطفا گزارش دهید: گزارش تخلف

پیشنهاد کاربران

بپرس