بوق سگ

اصطلاحات و ضرب المثل ها

معنی اصطلاح -> بوق سگ

دیروقت شب
مثال:
برای یه لقمه نون بخورونمیر مجبورم هر روز از کله ی سحر تا بوق سگ کار کنم.
توضیح:
در گذشته ها برای حفاظت از بازارها، نگهبانانی می گماردند که بعد از بسته شدن حجره ها تا صبح همراه با سگ هایی موسوم به «سگ بازاری» در بازار پاس می دادند. این سگ ها به هر کس دیگری غیر از مربی خود حمله می کردند، از این رو با نزدیک شدن غروب و بسته شدن درهای بازار و رها شدن سگ های بازاری، نگهبانان سه بار با فاصله ی زمانی معینی در بوقی می دمیدند که به معنی رها شدن سگ ها در بازار بود. و به آن «بوق سگ» می گفتند.
( برگرفته از پایگاه «زیر این گنبد کبود» )

پیشنهاد کاربران

بوق سگ: [عامیانه، اصطلاح] بسیار دیر وقت ( در شب ) .
هوالعلیم
بوق ِسگ:
پاسی ازشب گذشته ، زمانی بین غروب آفتاب و نیمه شب.
متضاد ( بوقِ سگ ) میشود ( خروس خوان )
مثال: ازخروس خوان تا بوقِ سگ دنبال یک لقمه نانیم. .
یعنی ازصبح ِسحر تا نصف شب کار میکنیم

بوقِ سَگ. نزدیکی های صبح.
مثال: تا بوق سگ بیدار بودن: تا نزدیک بامداد بیدار بودن. ( منبع: امثال و حِکم، علی اکبر دهخدا ) . رجوع شود به بوق.

بپرس