بی شام

لغت نامه دهخدا

بی شام. ( ص مرکب ) ( از: بی + شام ) بی غذای شب : سر بی شام زمین گذاردن. شب هنگام گرسنه خفتن. رجوع به شام ( ترکیب بی شام خفتن ) شود.

فرهنگ فارسی

بی غذای شب سر بی شام زمین گذاردن ٠ شب هنگام گرسنه خفتن ٠

پیشنهاد کاربران

بپرس