بی شرم

/biSarm/

مترادف بی شرم: بی آزرم، بی حیا، بی عار، پررو، بی چشم ورو، چشم دریده، شوخ چشم، گربز، گستاخ، وقیح

متضاد بی شرم: باحیا

معنی انگلیسی:
shameless, impudent, baldfaced, barefaced, brazen, rude, shabby, unblushing

لغت نامه دهخدا

بی شرم. [ ش َ ] ( ص مرکب ) ( از: بی + شرم ) بی حیا و بی حجاب. ( آنندراج ). بی حیا. بی آزرم. ( ناظم الاطباء ). بی چشم و رو. وقیح. صفیق. پررو. بی آبرو.شوخ. بی عفت. وقاح. وقح. بذی. بذیه. سترگ. سخت روی. خلیعالعذار. جلع. جلعم. ( یادداشت مؤلف ) :
چشم بی شرم تو گر روزی برآشوبد ز درد
نوک خارش جاکشو باد ای دریده چشم و....
منجیک.
چنان دان که بی شرم بسیارگوی
ندارد بنزد کسان آبروی.
فردوسی.
چنین گفت کانکو بود بردبار
بنزدیک او مرد بی شرم خوار.
فردوسی.
بگوی آن دو بی شرم ناپاک را
دو بیداد بدمهر بی باک را.
فردوسی.
ای فرومایه و در... هل و بی شرم و خبیث
آفریده شده از فریه و سردی و سنه.
لبیبی.
یکی مؤاجر بی شرم و ناخوشی که ترا
هزار بار خرنبار بیش کرده عسس.
لبیبی.
چون برخیزد طریق آزرم
گردد همه شرمناک بی شرم.
نظامی.
چه باید اینچنین بی شرم بودن
ز بهر عشق بی آزرم بودن.
نظامی.
رجوع به شرم شود.
- بی شرم شاه ؛ ظاهراً لقبی است شیرویه پسر خسروپرویز را بمناسبت کشتن پدر :
به شیروی گویند بی شرم شاه
نه این بد سزاواراین پیشگاه.
فردوسی.
- بی شرم شدن ؛ حیا و آزرم یک سو نهادن. حیا را کنار گذاردن :
سپهبد ز گفتار او نرم شد
ولیکن برادرْش بی شرم شد.
فردوسی.
- بی شرم کردن ؛ بی آبرو کردن. رسوا کردن :
چه باید خویشتن را گرم کردن
مرا در روی خود بی شرم کردن.
نظامی.
- بی شرم گشتن ؛ بی حیا گشتن. آزرم به یکسو نهادن :
یکباره شوخ دیده بی شرم گشته ایم
پس نام کرده خود را قلاش شوخ و شنگ.
سوزنی.
- بی شرم و حیا. از اتباع است. رجوع به شرم و ترکیبات آن شود.

فرهنگ فارسی

( صفت ) بیحیا بی آزرم .

فرهنگ عمید

۱. بی حیا، بی آزرم،.
۲. پررو.

واژه نامه بختیاریکا

سَی نَر پیشِه

دانشنامه عمومی

بی شرم (فیلم ۲۰۰۸). بی شرم ( چکی: Nestyda ) فیلمی در ژانر کمدی به کارگردانی یان هژبیک است که در سال ۲۰۰۸ منتشر شد. از بازیگران آن می توان به یرژی ماخاچک، ویتسا کرکش، توماس هاناک، هانا هگرووا، نینا دیویشکووا و کارل گوت اشاره کرد.
عکس بی شرم (فیلم ۲۰۰۸)

بی شرم (فیلم ۲۰۱۲). بی شرم ( لهستانی: Bez wstydu ) یک فیلم درام لهستانی است که در سال ۲۰۱۲ منتشر شد. [ ۱]
ماتئوش کوشچوکویچ
آگنیشکا گروخوفسکا
آنا پروخنیاک
ماچئی مارچفسکی
پاوئو کرولیکوفسکی
سباستیان استانکیه ویچ
• آندژی گائوا
عکس بی شرم (فیلم ۲۰۱۲)

بی شرم (فیلم ۲۰۱۳). بی شرم ( به هندی: Besharam ) فیلمی است محصول سال ۲۰۱۳ و به کارگردانی آبیناو کاشیاپ است. در این فیلم بازیگرانی همچون رانبیر کاپور، پالاوی شاردا، ریشی کاپور، نیتو سینگ، جاوید جعفری، هیمانی شیوپوری ایفای نقش کرده اند.
عکس بی شرم (فیلم ۲۰۱۳)
این نوشته برگرفته از سایت ویکی پدیا می باشد، اگر نادرست یا توهین آمیز است، لطفا گزارش دهید: گزارش تخلف

مترادف ها

audacious (صفت)
بی پروا، متهور، بی باک، بی شرم

brassy (صفت)
بدل، بی شرم، پر رو، بی تدبیر، برنگ برنج، برنج مانند

brash (صفت)
گستاخ، متهور، بی شرم، عجول و بی پروا، بی حیا

brazen (صفت)
بی باک، بی شرم، برنجی

shameless (صفت)
بی شرم، بی حیا، عاری از شرم

unabashed (صفت)
گستاخ، بی شرم

immodest (صفت)
جسور، گستاخ، بی شرم، پر رو، بی عفت، نا نجیب، مستهجن

barefaced (صفت)
گستاخ، بی شرم، پر رو، روباز

malapert (صفت)
جسور، گستاخ، بی شرم

brazen-faced (صفت)
بی شرم، پر رو، سنگ روی، عاری از شرم

فارسی به عربی

دعی , کومة , وقح
جریء

پیشنهاد کاربران

هیز
گستاخ روی . [ گ ُ ] ( ص مرکب ) کنایه از بی شرم و بی حیا. ( آنندراج ) . رجوع به گستاخ رو و گستاخ رویی شود.
کون دریده. [ دَ دَ / دِ ] ( ن مف مرکب ) کسی که کونش را به مباشرت پاره کرده باشند. پاره کون. ( فرهنگ فارسی معین ) . کون پاره :
سخنش سربرهنه همچو تنش
معنیش کون دریده همچو زنش.
سنائی ( حدیقه از فرهنگ فارسی معین ) .
رجوع به کون پاره شود. || کنایه از بی حیا. بی شرم. ( فرهنگ فارسی معین ) .
پاچه ورمالیده
شخص گستاخ / بی حیا
مثال:
این مرتیکه از اون پاچه ورمالیده های بخوبریده است من سعی می کنم هرچهزودتر باشپرتت را بگیرم. آن وقت می خواستم. . .
( حاجی آقا – صادق هدایت )
چشم دریده. [ چ َ / چ ِ دَ دَ/ دِ ] ( ن مف مرکب ) کنایه از بی شرم و بی حیا باشد. ( برهان ) . چشم شوخ و شوخ چشم و بی حیا. ( آنندراج ) . بی حیا وگستاخ و بی شرم و بی ادب. ( ناظم الاطباء ) :
شوخی نرگس نگر که پیش تو بشکفت
چشم دریده ادب نگاه ندارد.
حافظ ( از آنندراج ) .
لور
شنگ

بپرس