بیتوته کردن


مترادف بیتوته کردن: شب زنده داری کردن، شب نخفتن ، شب دور از خانه به سر بردن، بیدار ماندن

متضاد بیتوته کردن: خفتن

معنی انگلیسی:
bunk, roost, to stay during the night

فرهنگ فارسی

( مصدر ) ۱ - شب ماندن در جایی . ۲ - شب زنده داری کردن شب نخوابیدن تا صبح بیداربودن .

فرهنگ معین

( ~. کَ دَ ) [ فا - ع . ] (مص ل . ) ۱ - شب در جایی ماندن . ۲ - تا صبح بیدار بودن .

واژه نامه بختیاریکا

سُسته وَندِن

جدول کلمات

مبیت, شب ماندن در جائی

مترادف ها

lodge (فعل)
منزل دادن، گذاشتن، منزل کردن، تسلیم کردن، ساکن کردن، مسکن دادن، پذیرایی کردن، قرار دادن، بیتوته کردن، به لانه پناه بردن

shake down (فعل)
ازمودن، بیتوته کردن، جیب کسی را کاملا خالی کردن

roost (فعل)
منزل کردن، بیتوته کردن، جای شب بسر بردن، شب بسر بردن

فارسی به عربی

منتجع

پیشنهاد کاربران

اباتت
بیتوته کردن. ا. شب در جایی ماندن. ب. تا صبح بیدار بودن. رجوع شود به بیتوته.

بپرس