بیور

فرهنگ اسم ها

لغت نامه دهخدا

بیور. [وَ ] ( عدد، ص ، اِ ) بیوار. در زبان پهلوی ده هزار بود. ( فرهنگ اسدی ). ده هزار. ( برهان ). ( 10000 ) بزرگترین عددیست که در اوستا نام برده شده. در پهلوی بیور، دراوستا باوار. ( حاشیه برهان چ معین ) . ده هزار و بیوراسب یعنی ده هزار اسب. ( رشیدی ). ده هزار. پیور. ( جهانگیری ). ده هزار است. ( انجمن آرا ) ( آنندراج ). ده هزار باشد بزبان پهلوی. ( صحاح الفرس ). رجوع به فرهنگ ایران باستان ص 31 و یشتها ج 1 ص 291 شود. در برخی از اشعار بیوار نیز آمده است. رجوع به بیوار شود. مؤلف در یادداشتی در معنی بیور که ده هزار باشد تردید کرده و نوشته اند که در کفاره گناهان در فرگرد چهاردهم وندیداد در پاره 5 - 6 آمده است : «کشتن ده هزار مار بر روی شکم رونده و ده هزار سگ مار و ده هزار سنگ پشت و ده هزار وزغ دشتی و ده هزار وزغ آبی و ده هزار مور دانه کش و ده هزار مورچه و بدبو، ده هزار سرگین گردان و ده هزار مگس زشت » اگر این ده هزارها معنی کلمه «بیور» است از شارع دین بهی که همه جا آثار... راستی قریحه و سلامت ذوق در احکام او دیده میشود بسی عجیب است چه این کفاره کشتن یک سگ آبی است ( قضاعه ) که شاید برای راندن آب قناتها مفید تصور شده است و عمر یک مرد شاید برای بعمل آوردن عشر این کفاره کافی نیست مگر آنکه بیور بمعنی عددی معقول باشد. و هم در یادداشتی دیگر نوشته اند اگر بیور بمعنی ده هزارباشد پس معنی بیت زیر چگونه خواهد بود :
بود بیست شش بار بیور هزار
سخنهای شایسته غمگسار
نبیند کسی نامه پارسی
نوشته به ابیات صدبار سی
فردوسی ( شاهنامه چ دبیرسیاقی ج 5 ص 2477 ).
بدو ماندم این نامه را یادگار
به شش بیور ابیاتش آمد شمار .
فردوسی.
کجا بیور از پهلوانی شمار
بود بر زبان دری ده هزار.
فردوسی.
سپه بود بیور سوی کارزار
که بیور بود در عدد ده هزار.
فردوسی.
هنوزت سپاس اندکی گفته اند
ز بیور هزاران یکی گفته اند.
سعدی.
و رجوع به بیوار شود. || ( اِ ) گردکان و بادام و پسته که مغز آنها تیز و ضایع شده باشد. ( برهان ) ( جهانگیری ) ( رشیدی ) ( ناظم الاطباء ). || فلفل فرنگی. ( ناظم الاطباء ).

بیور. [ وَ / ب َ وَ] ( اِخ ) مخفف بیوراسب. نام ضحاک ماران و او را بیورسب میخوانده اند و بتخفیف بیور خوانند لیکن صاحب فرهنگ به این معنی بفتح اول و ضم ثانی آورده است. ( برهان ). بیورد. لقب ضحاک ، چه ده هزار اسب بر درگاه او موجود بود. ( رشیدی ) ( انجمن آرا ). ضحاک تازی. ( ناظم الاطباء ). نام ضحاک. بیوراسب. ( از جهانگیری ) : بیشتر بخوانید ...

فرهنگ فارسی

هزار، ده هزارعددازچیزی
عددی معادل ده هزار .
مخفف بیوراسب ٠ نام ضحاک ماران و او را بیورسب میخوانده اند و بتخفیف بیور خوانند لیکن صاحب فرهنگ باین معنی بفتح اول و ضم ثانی آورده است٠

فرهنگ معین

(وَ ) [ په . ] ( اِ. ) عددی معادل ده هزار.

فرهنگ عمید

۱. ده هزار.
۲. (صفت ) دارای ده هزار عدد از چیزی.

گویش مازنی

/bivar/ بی علاقه - حالت امتناع گاو از شیردان به گوساله ۳خودداری دام از خوردن علف که احیانا وسیله ی دام های دیگر نیم خور شده و بوی آن ها بر علف مانده باشد
/biver/ بدمزه - غذا یا علوفه ی غیرقابل استفاده ۳ناکارآمد بدرد نخور

دانشنامه عمومی

بیور (اسن). بیور ( به فرانسوی: Bièvres ) یک کمون در فرانسه است که در ان ( ا - دو - فرانس ) واقع شده است. [ ۱] بیور ۲٫۶۴ کیلومتر مربع مساحت دارد ۱۱۵ متر بالاتر از سطح دریا واقع شده است.
عکس بیور (اسن)عکس بیور (اسن)عکس بیور (اسن)

بیور (بلژیک). شهر بیور ( به فرانسوی: Bièvre ) در شهرستان دینان ( بلژیک ) در استان نمور در منطقه فدرال والوون در کشور بلژیک واقع شده است.
عکس بیور (بلژیک)عکس بیور (بلژیک)عکس بیور (بلژیک)

بیور (کشتی بخار). بیور ( کشتی بخار ) ( به انگلیسی: Beaver ( steamship ) ) یک کشتی است که طول آن ۱۰۱  فوت ۹  اینچ ( ۳۱٫۰۱ متر ) می باشد. این کشتی در سال ۱۸۳۵ ساخته شد.
عکس بیور (کشتی بخار)عکس بیور (کشتی بخار)

بیور (کمون). بیور ( به فرانسوی: Beaudignies ) یک کمون ( فرانسه ) در فرانسه است که در canton of Le Quesnoy - Est واقع شده است. [ ۱] بیور ۷٫۹۲ کیلومتر مربع مساحت دارد ۹۹ متر بالاتر از سطح دریا واقع شده است.
عکس بیور (کمون)عکس بیور (کمون)عکس بیور (کمون)
این نوشته برگرفته از سایت ویکی پدیا می باشد، اگر نادرست یا توهین آمیز است، لطفا گزارش دهید: گزارش تخلف

پیشنهاد کاربران

بیور به معنای ده
شاهد مثال از شاهنامه فردسی ، در ذکر ابیات سروده شده
بود بیت شش بار بیور هزار
سخن های شایسته ی غم گسار
بدو ماندم این نامه را یادگار
به شش بیور ابیاتش آمد شمار
بیوَر یعنی فلفل در زبان لری ثالثی یا گاپله ای اراک بخش قره کهریز
در زبان لکی یعنی فلفل. . .
روش نوشتار::: ( بیوَر )
ده هزار عدد

بپرس