تبعیض

/tab~iz/

مترادف تبعیض: حق کشی، رجحان بلامرجح

متضاد تبعیض: عدالت

برابر پارسی: برتری بیجا

معنی انگلیسی:
nepotism, bias, discrimination, double standard, favor, partiality, preference

لغت نامه دهخدا

تبعیض. [ ت َ ] ( ع مص ) پاره پاره کردن. ( زوزنی ) جزٔجزء کردن چیزی را. ( اقرب الموارد ) ( قطر المحیط ). بهره بهره گردانیدن چیزی را. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ). حصه حصه کردن. ( آنندراج ) ( فرهنگ نظام ). تقسیم به اجزاء نمودن. ( فرهنگ نظام ). تقسیم و جدا کردن بعضی را ازبعضی. ( ناظم الاطباء ). || در تداول ، گزیدن پاره ای و ترک و رد پاره های دیگر. || ترجیح بعض کسان بر بعض دیگر بدون مجوز مشروع و قانونی.

فرهنگ فارسی

جزئ جزئ کردن، جداکردن، جداکردن برخی راازدیگران، برخی راقبول وبرخی راردکردن، بعضی رابربعضی دیگر، ترجیح دادن
۱- ( مصدر ) تقسیم و جدا کردن بعضی را از بعضی . ۲- بین دو یا چند کس مساوی یکی یا بعضی را امتیاز دادن . ۳- ( اسم ) رجحان بعضی بر بعضی بدون مرجح . جمع : تبعیضات .

فرهنگ معین

(تَ ) [ ع . ] ۱ - (مص م . ) تقسیم و جدا کردن بعضی را از بعضی . ۲ - (اِمص . ) بعضی را بر بعضی برتری دادن . ،~ نژادی برتر شمردن نژادی نسبت به نژاد دیگر.

فرهنگ عمید

بعضی را بر بعضی دیگر بدون دلیل موجّه و عادلانه ترجیح دادن.

فرهنگستان زبان و ادب

{discrimination} [روان شناسی] برخورد غیرعادلانۀ ناشی از پیش داوری و تعصب نسبت به برخی افراد براساس معیارهای قومی و جنسی و نژادی و دینی

دانشنامه عمومی

تبعیض[ ۱] در اصطلاح دانش جامعه شناسی، موقعیتی است که افراد در برابر نقش ها و موقعیت های برابر از مزایای اجتماعی نابرابر برخوردار می شوند و برخی بر دیگران و بدونِ برتری داشتن، برتری داده می شوند. همچنین حالتی که ویژگی ها و معیارهای انتسابی مبنای توزیع قدرت یا ثروت قرار گیرد؛ تبعیض نامیده می شود. در شرایط تبعیض، فرصت تحرک اجتماعی یکسان برای افراد وجود ندارد و افراد در آموزش یا انتخاب شغل شرایط نابرابری دارند. از عواملی که به رشد تبعیض در جامعه کمک می کند؛ جدایی گزینی مکانی افراد جامعه است. تبعیض نژادی، تبعیض جنسیتی، تبعیض مذهبی و تبعیض سنی از انواع رایج تبعیض هستند. تبعیض، انتساب گرایی است و ضدّ شایسته سالاری و گونه ای ستمکاری است.
سن گرایی یا تبعیض سنی به کلیشه سازی یا تبعیض علیهِ یک فرد یا گروه به دلیل سنّی گفته می شود. [ ۲] سن گرایی همچنین مجموعه ای از باورها، هنجارها و ارزش هایی است که برای توجیهِ تبعیض بر اساس سنّ فرد به کار می رود. [ ۳]
کاسْت نوعی نظام اجتماعی است. در این نظام مزایای اجتماعی بر اساس نقش های انتسابی توزیع می شود و نه برپایهٔ شایستگی هایِ فردی. در نظام کاست، افراد عضو در رتبه های مختلف، حق گذر به رتبه های دیگر را ندارند و باید شرایط ویژه ای را در رفتار و اعمال خود و رابطه با اعضای رتبه های دیگر رعایت کنند. کاسْت، انتساب سالاری است و ضدّ شایسته سالاری است.
کاست برپایهٔ گزارش یونیسف و دیدبان حقوق بشر ۲۵۰ میلیون نفر را در سراسر جهان تحت تأثیر قرار داده است. [ ۴] [ ۵] [ ۶]
تبعیض بر علیه افراد معلول به نفع افرادی که در معرض آن نیستند، توانمندگرایی نامیده می شود. [ نیازمند منبع]
رد درخواست اشتغال یا بیکار کردن یک فرد یا اجازه ندادن به یک فرد برای درخواست شغلی، به عنوان تبعیض شغلی شناخته می شود. زمینهٔ این گونه تبغیض با ویژگی هایی همچون اختلافاتِ سنّی، معلولیّت، اختلاف قومیتی، اختلاف جنسی، قد، ملیّت، وابستگی سیاسی متفاوت با کارفرما، اختلاف مذهبی متفاوت با کارفرما، رنگ پوست متفاوت با کارفرما و وزن فرد در ارتباط است و رقم می خورد. [ نیازمند منبع]
مردم گاهی به واسطهٔ اختلافات زبانی با گروهِ اکثریت، تحت برخوردهای متفاوت قرار می گیرند و از امکانات گروه اکثریت محروم می شوند؛ زیرا زبانِ آن ها در یک گروه خاص یا دسته بندی خاص قرار می گیرد. [ نیازمند منبع]
عکس تبعیضعکس تبعیض
این نوشته برگرفته از سایت ویکی پدیا می باشد، اگر نادرست یا توهین آمیز است، لطفا گزارش دهید: گزارش تخلف

دانشنامه آزاد فارسی

تَبْعیض (discrimination)
فرق گذاشتن (از لحاظ اجتماعی، اقتصادی، سیاسی، قانونی) بین افراد یا گروه ها، به نحوی که یک فرد یا گروه نسبت به دیگران رفتار تبعیض آمیز داشته باشد. برخی از نمودهای تبعیض منفی، که غالباً بر تصوری قالبی مبتنی است، عبارت اند از یهودستیزی، تبعیض نژادی، کاست، نژادپرستی، تبعیض جنسی، و برده داری. تبعیض مثبت، یا تبعیض جبرانی، گاه با هدف محو آثار دیرپای تبعیض های منفی صورت می پذیرد. تبعیض نه فقط در حقِ گروه های اقلیت، بلکه در برخی از موارد در حقِ گروه های اکثریت نیز اعمال می شود. تبعیض بر مبناهای متفاوتی، ازجمله رنگ، ملّیت، دین، تفکر سیاسی، فرهنگ، طبقه، جنسیّت، سن، یا ترکیبی از این عوامل، مبتنی است. شماری از قوانین، نظیر قانون مصوّب ۱۹۶۹ سازمان ملل، تا حدی در منعِ تبعیض نژادی مؤثر بوده اند.

مترادف ها

prejudice (اسم)
تعصب، ضرر، تبعیض، غرض، پیش داوری، غرض ورزی، قضاوت تبعیض امیز، خسارت وضرر

discrimination (اسم)
تمیز، فرق، فرق گذاری، تبعیض

فارسی به عربی

اجحاف , تمییز

پیشنهاد کاربران

مثه رفتاری که با من انجام شد همیشه حقم می خورن تو دعواهام فضولی می کنن سرک می کشن نکبت خاله زنک زن نما
برتر دیگری
تبعیض= جُزئی؛ غیر کامل؛ ناقص . . . از بَعض ( مِن ) = جُزء.
"بعضُهم مِن بعض"
همه احساسات وتفکرات وتوهمات . . . مانند سِتم بودن؛ ظلم دیده؛حق خورده؛ تحقیر ؛ استهزاء؛ . . .
اصل وریشه دارد از حِسّ تبعیض نشأت میگیره:
...
[مشاهده متن کامل]

من چی کم دارم که ازمن خواستگاری نکرد!
چرا به اون جائزه دادند، به من ندادند!
چرا قرعه کشی به نامم در نآمد!
چرا اینفرصت به من ندادند!
من اینکاررا بلدم انجام بدم؛ با تو چی فرقی دارد وتو برنده شدی!
اون ازمن قشنگتر نیست!پس چرا . . . !
اون علمش ومدارکش از من کمتره؛ پس چرا استخدامش کردند!
چرا در المان متولّد نشدم!
من چی گناهی دارم که پدرم معتاداست!
اینهمه آدم؛ چرا روی سرم ریخت!
. . .
ابلیس: من از آدم بیشتر عبادت کردم وایشان تازه وارده؛ چرا خلیفة الله شد!
. . .
مصادیق "تبعیض" و"شعور به تبعیض" و"حس ستم دیده" بی نهایت هست.
برای فهمیدن تفاوت بین تبعیض حقیقی وتوهُّم به تبعیض بودن وگسترش حسّ تبعیض وجلوگیری از این حس؛ نیاز به شرح مفصلی دارد!

نابرابری، حق کشی یا برتری بیجا
نابرابری
خاصه خرجی
رفتار نا برابر با افرادی که حقوق یکسان دارند.
تبعیض به معنای بیداد گری نیست ، چون بیداد گری بد است ولی تبعیض همیشه بد نیست ، این واژه از واژه ایرانی بعضی و بعض ساخته شده است و و معنی درستی هم ندارد و هیچ روشن نیست که چه کسی این واژه بی معنی را در
...
[مشاهده متن کامل]
زبان فارسی رواج داده است ، به جای آن می توان از واژه "فرق" که این هم ایرانی است ( نه عربی ) بهره برد که واژه درستی است .

توفیر یا توپیر tupir
بیدادگری
اگر تبعیض را به چم بی عدالتی بگیریم؛ عدالت = دادگری است، در چنین ریختی تبعیض = بیدادگری است.
این واژه ریشه آریایی دارد، چون :
واژه عربیزه بعضی که در لغتنامه پارسی به شکل باسی bāsī* ثبت شده از لغت بئزو batzu ( k ) ** در زبان باسک به معنای برخی some ساخته شده که در آنbat به معنای یک one و - tzu پسوند جمع است. بدینسان بئز و بئزی ( بئز ی مانند برخ و برخی ) نشان میدهند که واژگان بعض و بعضی ریشه در زبانهای ایرانی دارند.
...
[مشاهده متن کامل]


پیرسها:
*A Vocabulary Persian, Arabic and English edited by Charles Wilkins
**The History of Basque by R. L. Trask

Discrimination
این واژه اربی است و پارسی آن اینهاست:
توپیر tupir ( پشتو: توپیر والی )
ویشِس viŝes ( سنسکریت: ویشِسَ viŝesa )
ویوِکا vivekã ( سنسکریت: ویوکَ viveka )
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٣)

بپرس