تحسین کردن


مترادف تحسین کردن: ستایش کردن، ستودن، آفرین گفتن، تعریف کردن، تمجید کردن، ثنا گفتن، نیک شمردن، نیکو دانستن

برابر پارسی: بنیک داشتن، نکوداشتن

معنی انگلیسی:
admire, acclaim, praise, to admire, to applaud or praise

لغت نامه دهخدا

تحسین کردن. [ ت َ ک َ دَ ] ( مص مرکب ) آفرین گفتن. آفرین کردن. به زیبائی ستودن :
ای خداوندی که چون احسنت گوئی بنده را
شعر آنرا مشتری بر آسمان تحسین کند.
امیر معزی ( از بهار عجم ).
طاووس را به نقش و نگاری که هست ، خلق
تحسین کنند و او خجل از پای زشت خویش.
سعدی ( گلستان ).
صلح با دشمن اگر خواهی هر گه که ترا
در قفا عیب کند در نظرش تحسین کن.
سعدی ( گلستان ).
کاش باری باغ و بستان را که تحسین میکنند
بلبلی بودی چو سعدی یا گلی چون روی دوست.
سعدی.
رتبه فکر ترا صائب عروجی دیگر است
میکند تحسین خود هر کس کند تحسین تو.
صائب ( از بهار عجم ).

فرهنگ فارسی

( مصدر ) آفرین گفتن نیک شمردن تعریف و تمجید کردن . (( رتب. فکر تو را صائب عروج دیگر است میکند تحسین خود هر کس کند تحسین تو . ) ) ( صائب )

مترادف ها

applaud (فعل)
افرین گفتن، تحسین کردن، کف زدن، هلهله کردن

admire (فعل)
حظ کردن، تحسین کردن، پسند کردن، مورد شگفت قرار دادن، در شگفت شدن، تعجب کردن، متحیر کردن

فارسی به عربی

احترم , صفق له

پیشنهاد کاربران

بپرس