تحلیل بردن


مترادف تحلیل بردن: گواریدن، هضم کردن، از بین بردن، فرسودن

معنی انگلیسی:
assimilate, corrode, deplete, eat, expend, impoverish, waste, suck

فرهنگ فارسی

( مصدر ) هضم کردن ( غذا ) گواریدن .

مترادف ها

stub (فعل)
از بیخ کندن، کوبیدن، تحلیل بردن

imbibe (فعل)
جذب کردن، در کشیدن، نوشیدن، تحلیل بردن، اشباع کردن

undermine (فعل)
نقب زدن، تحلیل بردن، از زیر خراب کردن

use up (فعل)
مصرف کردن، تحلیل بردن، از نفس افتادن، مورد استفاده قرار گرفتن

fiddle away (فعل)
تمام کردن، خرد خرد تمام کردن، تحلیل بردن

فارسی به عربی

امتص , عقب

پیشنهاد کاربران

بپرس