تحیز

لغت نامه دهخدا

تحیز. [ ت َ ح َی ْ ی ُ ]( ع مص ) بر خویشتن پیچیدن. ( تاج المصادر بیهقی ). فراهم آمدن. ( ترجمان جرجانی ترتیب عادل بن علی ). تحیز حیه ؛ بر خویشتن پیچیدن مار. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ) ( اقرب الموارد ) ( قطر المحیط ). || تحیز مرد؛ رسیدن در مکان. ( از اقرب الموارد ) ( ازقطر المحیط ). || حیز و جا گرفتن. ( فرهنگ نظام ). || مستولی شدن بر بلدی و ضبط کردن آن. ( اقرب الموارد ) ( قطر المحیط ). || حصول در مکان. حصول در حیز. ( از کشاف اصطلاحات الفنون ).

فرهنگ فارسی

۱ -( مصدر ) جای گرفتن جا گزین شدن جا دار شدن.۲- بکرانه شدن بگوشه رفتن . ۳- فراهم آمدن . ۴- ( اسم ) جایگزینی . جمع : تحیزات .

فرهنگ معین

(تَ حَ یُّ ) [ ع . ] ۱ - (مص ل . ) جای گرفتن ، جاگزین شدن . ۲ - به کرانه شدن ، به گوشه رفتن . ۳ - فراهم آمدن . ۴ - (اِمص . ) جایگزینی ، ج . تحیزات .

فرهنگ عمید

جا گرفتن، جاگزین شدن، محصور شدن در جایی.

دانشنامه اسلامی

[ویکی فقه] تحیز به معنی میل و حرکت به سمت و مکانی دیگر در جنگ میباشد که در قرآن و فقه از آن بحث شده است.
تحیزبه معنی میل و حرکت کردن به سمت و مکانی است.
تحیز در قرآن
خداوند در قرآن کریم، مؤمنان را از فرار از جنگ بر حذر داشته و تنها دو صنف را استثنا کرده است: یکی متحرف و دیگری متحیز. منظور از متحیز کسی است که به منظور پیوستن به گروهی دیگر از جنگجویان- که در جبهه‏ای دیگر به نبرد مشغول‏اند- و تقویت آنان، جابه‏جا شده و سنگر خویش را ترک می‏کند. از این عنوان در باب جهاد سخن رفته است.
به نص قرآن کریم، روی بر تافتن از جبهه نبرد به منظور پیوستن به دیگر همرزمان خود در نقطه‏ای دیگر از جبهه، جایز است و فرار به شمار نمی‏رود


پیشنهاد کاربران

گسستگی در مکانی ، هرچیزی که مکان بگیرد، در امور مکانی جای دارد

بپرس