تخت فیروزه

لغت نامه دهخدا

تخت فیروزه. [ ت َ ت ِ زَ / زِ ] ( ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) کنایه از آسمان است. ( فرهنگ رشیدی ) ( ناظم الاطباء ). || ( اِخ ) تخت کیخسرو را نیز گویند. ( برهان ). کنایه از تخت کیخسرو باشد. ( انجمن آرا ). تخت کیخسرو. ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ). رجوع به تخت طاقدیس شود.

فرهنگ فارسی

کنایه از آسمان است یا تخت کیخسرو را نیز گویند کنایه ار تخت کیخسرو باشد تخت کیخسرو .

پیشنهاد کاربران

بپرس