تخس و پخس

لغت نامه دهخدا

تخس و پخس. [ ت ُ س ُ پ ُ ] ( ص مرکب ، از اتباع ) پراکنده. متفرق ، و با کردن صرف شود.
- تخس و پخس کردن ؛ به قسمت های نامتناسب و دور از هم و نابجا قسمت وبخش کردن. به اشخاص مختلف بوام دادن وجهی را و به کارهای مختلف بکار انداختن مالی را. ( یادداشت بخط مرحوم دهخدا ).

فرهنگ فارسی

پراکنده متفرق و با کردن صرف شود : تخس و پخس کردن به قسمت های نامتناسب و نابجا قسمت و بخش کردن باشخاص مختلف بوام دادن وجهی را و بکارهای مختلف بکار انداختن مالی را .

پیشنهاد کاربران

بپرس