تخلیه

/taxliye/

مترادف تخلیه: تهی ساختن، خالی کردن، تهی سازی، تهی، خالی، اخراج، پاک سازی، خالی سازی

برابر پارسی: تهی سازی، بیرون ریختن، تهی کردن

معنی انگلیسی:
discharge, disembarkation, exhaustion, pullout, evacuation, offloading, evecuation

لغت نامه دهخدا

( تخلیة ) تخلیة. [ ت َ ی َ ] ( ع مص ) گذاشتن کار را. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ) ( از المنجد ). || دست بداشتن و راه وادادن. ( تاج المصادر بیهقی ). رها کردن. ( زوزنی ) ( ترجمان جرجانی ترتیب عادل بن علی ). رها کردن کسی را. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ). رها کردن اسیر. ( از اقرب الموارد ) ( از المنجد ). || فرید و وحید قراردادن چیزی را. || ترک کردن کسی و متعرض وی نشدن. || تخلیه فروشنده بین مشتری و جنس را؛ یعنی تسلیم کردن جنس به او. || ترک کردن کسی ، دو تن را که با یکدیگرند. خلی بینهما؛ ترکهما مجتمعین. ( اقرب الموارد ) ( المنجد ): و خلینا بین الشیخین. ( حریری ، از اقرب الموارد ). || خالی کردن. ( غیاث اللغات ) ( آنندراج ). || فارغ شدن و خالی شدن از کسی. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ). || تخلیه مکان ؛ گذشتن از آن.( اقرب الموارد ) ( المنجد ). || تخلیه شکم ؛کار کردن شکم و خالی شدن و تهی گشتن آن. ( ناظم الاطباء ). || مردن. ( اقرب الموارد ) ( المنجد ).

فرهنگ فارسی

خالی کردن، تهی ساختن، رهاکردن، واگذاشتن
( مصدر ) ۱- تهی کردن خالی کردن. ۲- رها کردن یله کردن وا گذاشتن . ۳-خالی کردن قوای نظامی ناحیه یا شهری را. ۴- ( صفت ) خالی تهی . ۵- تهذیب باطن از اخلاق ناپسند اعراض از آنچه انسان را از خدا باز میدارد.یا تخلی. شکم . کار کردن شکم و خالی شدن آن . یا تخلی. هوا. خالی کردن محیطی را از هوای . یا تلمب. تخلی. هوا. وسیله ای که در آزمایشگاهها و در صنعت برای خالی کردن هوای دستگاهی یا محفظه ای بکار رود.یا تخلی. ید.دست متصرف را از ملک یا خانه کوتاه کردن خلع ید.

فرهنگ معین

(تَ یِ ) [ ع . تخلیة ] (مص م . ) ۱ - تهی کردن ، خالی کردن . ۲ - خارج کردن چیزی یا کسی از جایی .

فرهنگ عمید

۱. خالی کردن، تهی ساختن.
۲. رها کردن، واگذاشتن.

فرهنگستان زبان و ادب

{exhaust} [قطعات و مجموعه های خودرو] فرایند خارج شدن دود از داخل سیلندر
[فیزیک] ← تخلیۀ الکتریکی
{discharge} [حمل ونقل ریلی] ← تخلیۀ بار 2
{unloading , discharge , discharging} [حمل ونقل دریایی] خالی کردن بار شناور

واژه نامه بختیاریکا

بار وَندِن

دانشنامه اسلامی

[ویکی فقه] تخلیه به متمکن ساختن طرف عقد از تصرف در مال تعهد شده می گویند.
تخلیه در لغت به معنای ترک چیزی یا جایی و اعراض از آن است
مراد از تخلیه
مراد از آن در بحث معاملات این است که طرف معامله با برداشتن مانع تصرف، طرف دیگر را از تصرف در مال تعهد شده متمکن می‏سازد. نحوه تخلیه با توجه به موارد آن متفاوت است. به عنوان نمونه تخلیه در اموال غیر منقول، مانند خانه و زمین به تحویل کلید به خریدار و خارج کردن اثاث خود و در مثل فروش میوه بر درخت به آزاد گذاشتن خریدار در چیدن میوه تحقق می‏ یابد. از این عنوان در باب تجارت سخن رفته است.
حکم تخلیه
در عقود مالی، مانند بیع و اجاره و نیز عقود غیر مالی که در آن تعهد مالی وجود دارد، مانند مهر در عقد ازدواج، تحویل دادن –اقباض- مال تعهد شده، واجب و دارای آثاری فراوان است.
در چگونگی تحقق قبض در این‏گونه عقود بحث است که آیا مطلقا به تخلیه محقق می ‏شود- خواه مال تعهد شده از اموال غیر منقول، همچون زمین و خانه باشد و یا از اموال منقول مانند لباس و حیوان- یا در اموال غیر منقول به تخلیه و در اموال منقول به تخلیه و غیر آن همچون به دست خریدار دادن- که بر حسب نوع مال و عرف تفاوت دارد- محقق می‏ گردد


[ویکی اهل البیت] در این باره که حسنات و سیئات همدیگر را از بین می برند، قرآن شریف صراحت کامل دارد و می فرماید: «اِنَّ الْحَسَناتِ یُذْهِبْنَ السَّیئاتِ»؛ حسنات، سیئات را از بین می برد.
و ظاهر جمع محلّی به الف و لام افاده عموم می کند و در جای دیگر می فرماید: «لاتُبْطِلُوا صَدَقاتِکُمْ بِالمَنِّ والاَذْی»؛ صدقاتتان را با منّت گذاری و اذیت باطل نکنید.
در نتیجه، انسان اگر عمل خوبی انجام داد، باید سعی کند تا با گناه آن را نابود نکند و اگر احیاناً گناهی مرتکب شد، باید اعمال خوبی انجام دهد تا آلودگی گناه را بشوید.

مترادف ها

discharge (اسم)
تخلیه، عزل، خلع، ترشح، بده، انفصال

depletion (اسم)
خون گیری، تقلیل، تخلیه، نقصان، تهی سازی، رگ زنی، نهی سازی

evacuation (اسم)
تخلیه، تهی سازی، برون بری

disembarkation (اسم)
تخلیه

فارسی به عربی

اطلاق

پیشنهاد کاربران

تخلیه:بُرون رفت، بیرون رفت
برابرپارسیِ واژه ( تخلیه کردن ) را می توان بدین شیوه یافت:
1 - از آنجایی که فرآیندِ "تخلیه" ، یک فرآیندِ "بیرون ریزی" یا "بیرون آوری" است، پیشوندِ ( آز /اوز/سِ/زِ/اُس ) که در زبانِ پارسی پیشوندهایی به چمِ "به بیرون" است، پیشنهاد می شود. چنانکه در زبانِ آلمانی نیز واژگانِ ( ausladen ) و ( ausraeumen ) به چمِ ( تخلیه کردن ) با پیشوندِ ( aus ) بکار می روند که با پیشوندهایِ پارسی بالا از یک ریشه می باشد.
...
[مشاهده متن کامل]

نکته 1. 1:پیشوندِ ( آز ) مانندِ ( آزمودن ) ، پیشوندِ ( زِ ) مانندِ ( زدودن ) ، پیشوندِ ( سِ ) مانندِ ( سپُردن ) و . . .
2 - از آنجایی که واژگانِ ( تخلیه، تخلیه کردن ) با واژه ( بار ) هموَسته و مرتبط هستند و همچنین از آنجایی که ما کارواژه ای به نامِ ( انباشتن ) با بُن کنونیِ ( انبار ) داریم، پس می توان بازگشتیانه کارواژه زیر را ساخت:
نکته 2. 1:پیش از آن باید درنگریست که کارواژه ( انباشتن ) از یک بخشِ پیشوندیِ ( ان ) به همراهِ کارواژه ( باشتن ) ساخته شده است که بُن کنونیِ ( باشتن ) ، ( بار ) می باشد.
پیشنهاد واژه:
( آزباشتن یا آزباردن/اُسباشتن یا اُسباردن/سِباشتَن یا سِباردَن/زِباشتن یا زباردن )
پیشنهادِ خودم ( آزباشتن یا آزباردن ) هست بمانندِ ( آزمودن یا آزماییدن ) یا ( زِباردَن )
( باردن ) را می توان ( باریدن ) هم گفت.
تخلیه: آزبارِش یا زِبارِش و همچنین واژگان : آزباشتگی یا زِباشتگی.
تخلیه کردن: آزبار کردن یا زِبار کردن

خالی کردن
برون ریزی، برونریزی، برای هرچیزی بجز انسان: برونریزی ( تخلیه ) بار از پشت کامیون.
بروندهی یا برون فرستی برای انسانها: بروندهی ( تخلیه ) ساکنان ساختمان از خانه هایشان
برون ریزی
خالی شدن
‏تُهینیدن = خالی کردن، تخلیه کردن
تُهینش = تخلیه
تُهینیده = تخلیه شده
تُهینیده شدن = تخلیه شدن
‎#پیشنهاد_شخصی
‎#پارسی دوست
اگزوز

بپرس