تخم لق شکستن

فرهنگ معین

(تُ مِ لَ. ش ِ کَ تَ ) (مص ل . ) فرصت دادن ، رو دادن ، خشت کج نهادن .

پیشنهاد کاربران

تخم لق شکستن: [عامیانه، کنایه ] فرصت دادن، رو دادن، کسی را به طمع انداختن.

بپرس