تخم ماهی


معنی انگلیسی:
caviar, caviare, egg, roe

جدول کلمات

خاویار

مترادف ها

berry (اسم)
دانه، حبه، توت، سته، حب، تخم ماهی، میوه توتی

spawn (اسم)
تخم ماهی، بذر، اشپل

فارسی به عربی

بیضة , توة

پیشنهاد کاربران

تخم ماهی و تخم ریزی ( Spawn ) : [ اصطلاح آکواریم] 1. به ریختن تخم توسط ماهی ماده2. تخم های بارور شده ماهیان گویند. در زبان فارسی اشپل می گویند
اشپل، خاویار
قرمز

اشپیل
خاویار

اشپل

اشبل
اشپل
ثرب

بپرس