ترویج

/tarvij/

مترادف ترویج: ابلاغ، اشاعه، انتشار، تبلیغ، تداول، رواج، روایی، نشر

برابر پارسی: رواگ، رواج دادن، بازارگرمی، رواگی، گسترش

معنی انگلیسی:
propagation, promotion, circulating, advancement, promotin, buildup, extension

لغت نامه دهخدا

ترویج. [ ت َرْ ] ( ع مص ) رایج کردن. ( تاج المصادر بیهقی ) ( زوزنی ). روان کردن.( تاج المصادر بیهقی ). روایی دادن چیزی را. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( از آنندراج ) ( غیاث اللغات ). رواج دادن کالا. ( از اقرب الموارد ) ( از المنجد ). || آرایش دادن کلام و مبهم ساختن آن چنانکه حقیقت آن درک نشود. ( از المنجد ). || تعجیل کردن چیزی را. ( از المنجد ) ( از اقرب الموارد ). || دوام یافتن غبار بر سر شتر. ( از اقرب الموارد ).

فرهنگ فارسی

رواج دادن، رونق دادن، رواکردن چیزی
۱- ( مصدر ) رواج دادن روا کردن روایی دادن . ۲- ( اسم ) رواج روایی . جمع : ترویجات .

فرهنگ معین

(تَ ) [ ع . ] (مص م . ) رواج دادن .

فرهنگ عمید

۱. رواج دادن، رونق دادن.
۲. روا کردن چیزی.

مترادف ها

advancement (اسم)
پیشرفت، ترقی، ترویج، ترفیع

promotion (اسم)
پیشرفت، ترقی، ترویج، ترفیع، جلو اندازی

propagation (اسم)
ترویج، پخش، انتشار، رواج، گسترش، تکثیر، تبلیغ، پراکنی، پخش رقم نقلی

promulgation (اسم)
ترویج، اعلام، اعلام دارنده

cultivation (اسم)
ترویج، زراعت، تربیت، کشت، تهذیب

fomentation (اسم)
تحریک، ترویج

promulgator (اسم)
ترویج، اعلام دارنده

فارسی به عربی

ترقیة

پیشنهاد کاربران

ترویج برابر گستردن و پخش کردن است.
ترویج عبارت است از مجموعه فعالیت های اطلاع رسانی، ترغیب و اثر گذاری که این سه کاملا با هم مربوط هستند.
( منبع کتاب مدیریت سازمان های ورزشی دکتر سجادی )
رواج واژه ایست پارسی! اگر در زبان عربی بکار برده میشود و از آن واژگان دیگر ساخته شده دلیل بر آن نیست که عربی باشد! خیلی از این واژه ها رو خود ایرانیان برای زبان عربی ساختند!
رواجیدن.
گستردن
انتشار ، تبلیغ
فراگستری
رواج واژه پارسی نیست هم خانواده ی ترویج است

گستراندن
پراکنش
پراکندگی

در پارسی " رواگیدن " از بن رو ، رواگ به چم رواگ دادن .
رواگ کار = مروج

بپرس