تسویه

/tasviye/

مترادف تسویه: برابر، تساوی ، مساوی، یکسان سازی، تسویت، برابر کردن، مساوی ساختن، راست کردن، مساوی کردن، یکسان کردن، تصفیه حساب

متضاد تسویه: نابرابر

برابر پارسی: یکسان کردن، سر بسر کردن، برابرسازی

معنی انگلیسی:
liquidation, settlement, equalization, [o.s.] equalization

لغت نامه دهخدا

تسویه. [ ت َ س ْ ی َ ] ( ع اِ ) تسویة. مأخوذ از عربی ، راست کردگی و درست کردگی و برابری. ( ناظم الاطباء ).

فرهنگ فارسی

مساوی کردن، برابرکردن، یکسان کردن، راست کردن
( مصدر ) برابر کردن مساوی ساختن یکسان کردن .
ماخوذ از تازی راست کردگی و درست کردگی و برابری

فرهنگ معین

(تَ یِ ) [ ع . تسویة ] (مص م . ) برابر ساختن ، مساوی کردن .

فرهنگ عمید

۱. مساوی کردن، برابر کردن، یکسان کردن.
۲. هم سطح کردن.

دانشنامه اسلامی

[ویکی فقه] تسویه (ابهام زدایی). واژه تسویه ممکن است در معانی ذیل به کار رفته باشد: • تسویه (فقه)، رعایت مساوات، راست و برابر کردن چیزی نسبت به چیزی دیگر• تسویه (عرفان)، اصطلاحی در عرفان• تسویه آدم، به معنای آفرینش جوارح، اندام و تصویر صورت انسانی آدم و مهیا ساختن جسم او برای پذیرفتن روح• ادات تسویه، ادات بیانگر تساوی طرفین• استفهام تسویه ای، پرسش به قصد بیان یکسان بودن نتیجه دو کار• تشبیه تسویه، تشبیه دارای مشبه متعدد و مشبه به واحد• قلب تسویه، ابطال «علّت» در قیاس از طریق تسویه بین دو حکم «اصل»
...

[ویکی فقه] تسویه (عرفان). تسویه، اصطلاحی عرفانی می باشد.
تسویه، از ریشه «س وی»، مصدر باب تفعیل و به معنای مساوی کردن و به اعتدال رساندن است.
این اصطلاح از کلمه قرآنی سَوَّیْتُهُ

واژه تسویه از دیدگاه مفسران
اغلب مفسران، تسویه را اعتدال در صورت و کامل شدن خلقت معنی کرده اند. میبدی آن را به معنای اعتدال مزاج و کمال برای قبول روح انسانی دانسته است.

اصطلاح تسویه در عرفان
اصطلاح تسویه در عرفان بسیار کم به کار رفته و ظاهراً تنها در آثار ع زیزالدین نسفی و محمود شبستری در باره آن توضیح داده شده است.

تسویه از دیدگاه نسفی
...

[ویکی فقه] تسویه (فقه). تسویه یعنی رعایت مساوات، راست و برابر کردن چیزی نسبت به چیزی دیگر که به واجب و مستحب تقسیم می شود. از آن به مناسبت در بابهای طهارت، صلات، زکات، تجارت، وقف، هبه، وصیت، نکاح و قضاء سخن گفته شده است.
تسویه برحسب موارد آن به واجب و مستحب تقسیم می‏شود.

← تسویه واجب
۱. ↑ الروضة البهیةج۳، ص۷۲-۷۳.
فرهنگ فقه مطابق مذهب اهل بیت علیهم السلام ج۲، ص۴۸۱.
...

مترادف ها

adjustment (اسم)
تطبیق، تنظیم، تعدیل، اصلاح، میزان، تسویه، اسباب تنظیم، الت تعدیل

settlement (اسم)
مسکن، توافق، تعدیل، تسویه، تصفیه، ته نشینی، پرداخت، واریز، کلنی، زیست گاه

clearing (اسم)
تسویه، تهاتر، نقل و انتقال بانکی، تسطیح، مکان مسطح

liquidation (اسم)
فسخ، تسویه، نابودی، از بین رفتن، واریز حساب

settling (اسم)
تسویه، مسکن گزینی

smoothing (اسم)
تسویه، هموارسازی، صاف سازی

solution (اسم)
تسویه، محلول، حل، راه حل، چاره سازی، شولش

فارسی به عربی

تصفیة , تنظیف , حل , مستوطنة , مقعد

پیشنهاد کاربران

با دیدن در این واژه ها ، ساویدن �سوا ، ساو، سونش ، سوهان� میشود گفت ریشه تسویه و مساوی عربی نیست
Clearing
تسویه به معنی مساوی کردن هست که بعضی افراد به اشتباه از واژه نادرست "تسویه حساب" استفاده میکنند
که صحیح آن "تصفیه حساب " هست به معنی صاف کردن حساب
settlement
Settle
تسویه حساب کردن
برابر ساختن تلافی کردن جبران کردن
آراستن!

مساوی، برابری، یکسانی - ایجاد تعادل و توازن ( کاربرد حسابداری ) - سَوا کردن حساب ها. ولی
تصفیه: صاف و پاک کردن - رفعِ اختلاف کردن، روشن ساختن - صاف کردن حساب ها.
که با هم فرق می کنند و هم نویسه هستند!

بپرس