تشبیه و تنزیه

دانشنامه اسلامی

[ویکی فقه] تشبیه و تنزیه، دو اصطلاح در حدیث و کلام و عرفان اسلامی است.
تشبیه در لغت به معنای مانند کردن چیزی به چیزی و تنزیه به معنای دور کردن چیزی از چیزی است.
در اصطلاح، همانند کردن خداوند در ذات یا صفات به مخلوقات و اِسناد صفات خلق به خالق را تشبیه، و اعتقاد به تعالی خداوند از مخلوقات و سلب صفات خلق از خالق را تنزیه می گویند.
تشبیه در موارد معدودتری به معنای اسناد صفات خالق به مخلوق و همانند دانستن ذات خدا با ذاتی غیر از او به کار رفته است.
قائلان به تشبیه را مشبهه و قائلان به تنزیه را منزهه گفته اند.
این کلمات بار معنایی یکسانی ندارند و ترکیب عطفی آن دو، نسبت به اصل هر دو اصطلاح، متأخر است.
این ترکیب بیش تر در عرفان اسلامی رواج یافته و شاید بتوان گفت با نوشته های ابن عربی تثبیت شده است.
وی تشبیه را در مقابل تنزیه به کار برده و به این کلمات ابعاد معنایی متفاوتی بخشیده است.
پیش از آن، تشبیه بیش تر در مقابل تعطیل، و مشبهه در برابر معطله به کار می رفته است.
تشبیه، همچنانکه تعطیل، بار معنایی منفی داشته و اعتقاد به هریک از آن ها بدعت محسوب می شده است؛ چنانکه تشبیه، شرک را تداعی می کرده است و تعطیل، کفر را. از سوی دیگر تشبیه در کنار تجسیم به کار می رفته و با آن قرابت معنایی داشته است، هرچند تشبیه اعم از تجسیم است.
همچنین مشبهه را گاهی به معنای کسانی که صفات خداوند را به بشر نسبت می دهند، در مقابل مجسمه که صفت جسمانیت مخلوقات را به خداوند نسبت می دهند، به کار برده اند.
در کتابهای ملل و نحل چنین عقایدی را به کسانی نسبت داده اند، اما از خود این اشخاص، متنی که در آن به این عقاید تصریح شده باشد، باقی نمانده است.

تشبیه و تنزیه در قرآن و احادیث
اگرچه این اصطلاحات قرآنی نیست، مباحث مربوط به آنها، بیش از هر چیز ریشه در خود قرآن و در مرتبه بعد ریشه در احادیث دارد.
در قرآن آیات فراوانی هست که هرگونه شباهت خداوند با دیگر اشیا را نفی می کند.
از جمله «لیس کمثله شی ءٌ»، «لم یلد و لم یولد و لم یکن له کفواً احد»، «ولم یتخذ ولداً و لم یکن له شریک فی الملک»، «و قالوُا اتخذالرحمن وَلَداً، لَقَدْ جئتم شیئاً اِدّاً» «لاتُدْرِکُهُ الاَبصار و هو یُدْرکُ الْاَبصار».
از سوی دیگر در قرآن آیاتی وجود دارد که ظاهراً امری جسمانی یا وصفی از اوصاف مخلوقات را به خداوند نسبت داده است، نظیر «یداللّه فوق ایدیهم» «الرحمن علی العرشِ اسْتَوَی»، «والسَّمواتُ مَطْوِیّاتٌ بِیَمینِهِ».
همچنین احادیث و روایاتی نقل شده است که چنین تصوری را دامن می زند، از قبیل «حتی یضع الجبار قدمه فی النار» و «قلب المرجوع کنید بهمن بین اِصْبَعینِ من اصابع الرحمن».
وجود عبارات مذکور و تقابل ظاهری آن ها با یکدیگر، این پرسش را ایجاد کرده که در این میان کدامیک را باید مبنا قرار داد و کدامیک را بر مبنای دیگری تفسیر کرد؟ آیا باید آیات و روایات ظاهراً متعارض را همین گونه پذیرفت یا آن ها را تأویل کرد؟ تأمل درباره این پرسشها که به موضوعات مختلفی ــ از جمله، صفات خدا، تأویل و تفسیر در الاهیات و استعاره و مجاز در ادبیات ــ مربوط می شده، بخشی از عظیمترین مباحث نظری اسلامی را به وجود آورده که مفسران از دوره طرح این مسئله به بعد در مواضع مختلف، از پرداختن به آن ناگزیر بوده اند و هریک بنا به مشرب کلامی و اعتقادی خود به نحوی به تبیین و توضیح آن پرداخته اند.
این بحث در دوره ای چنان اهمیت داشته که ابن خلدون آن را نقطه آغاز تاریخ کلام دانسته است.

پیشینه میل به تشبیه
میل به تشبیه ــ که گاه از آن به «تمثیل» تعبیر شده است ــ یکی از فراگیرترین و کهنترین تمایلات بشری است. صورت مادّی و انسانی دادن به خدا، در طول تاریخ، همواره وجود داشته و در نقاط گوناگون جهان سابقه ای دیرینه دارد ازینروست که گروهی آیات موهم تشبیه را در قرآن کریم مبنا قرار داده و به آیات نفی تشبیه چندان توجهی ننموده اند.
در تاریخ اسلام تقریباً از قرن دوم هجری چنین گرایشی وجود داشته و گروهی بر اساس آیات و روایاتِ پیشگفته، برای خداوند، صورت انسانی قائل شده اند.
غالب کتب ملل و نحل، هشام بن حکم و هشام بن سالم را به تشبیه منسوب کرده و برخی هشام بن حکم را نخستین کسی دانسته اند که عقیده به تشبیه را اظهار داشته است.
در هر حال، عقایدی را به ایشان نسبت داده اند، از جمله گفته اند که هشام بن حکم خدا را جسم محدود عریض عمیق طویل می دانسته که طولش مثل عرضش و عرضش مثل عمقش است و به همین ترتیب.
از ابن راوندی نقل شده که هشام خداوند را از جهتی شبیه اجسام مخلوق می دانسته است با این توضیح که اگر چنین شباهتی میانشان وجود نداشته باشد، مخلوقات بر خداوند دلالت نمی کنند.
همچنین گفته اند که او می گفته خداوند جسم است، اما نه مانند اجسام دیگر.
از جمله اقوالی که به هشام بن سالم نسبت داده اند این است که خدا را دارای صورت انسانی و اعضا و جوارح می دانسته و حواس پنج گانه ای نظیر حواس انسان، به خدا
نسبت می داده ولی خدا را دارای گوشت و خون نمی دانسته است.
باتوجه به این که هشام بن حکم و هشام بن سالم از اصحاب برجسته امام صادق و امام کاظم علیهماالسلام بوده اند، اغلب بزرگان شیعه اهل تشبیه بودن آنان را، بر فرض درستی این نسبت، مربوط به دوره ای از حیاتشان دانسته اند. برخی نیز به کلی منکر اهل تشبیه بودن آنان شده اند.

آراء پیرامون تشبیه
...

[ویکی فقه] تشبیه و تنزیه (ابهام زدایی). واژه تشبیه و تنزیه ممکن است در معانی ذیل به کار رفته باشد: • تشبیه و تنزیه (علوم قرآنی)، اصطلاحی برگرفته از آیات قرآن• تشبیه و تنزیه (کلام)، تشبیه همانند کردن خداوند در ذات یا صفات به مخلوقات و تنزیه اعتقاد به منزه بودن خداوند از مخلوقات و سلب صفات مخلوقات از خالق• تشبیه و تنزیه (عرفان)، از مهم ترین و پیچیده ترین مباحث عرفانی و از موضوعات محوری و اصلیِ مکتب عرفانی ابن عربی• تشبیه و تنزیه (فلسفه)، بحث درباره ادله عقلی تشبیه و تنزیه واجب الوجود
...

[ویکی فقه] تشبیه و تنزیه (عرفان). تشبیه و تنزیه از مهم ترین و پیچیده ترین مباحث عرفانی و از موضوعات محوری و اصلیِ مکتب عرفانی ابن عربی است که با مباحث وجودشناسی، جهان شناسی و معرفت شناسی عرفانی، از جمله با موضوعاتی چون وجود، وجود مطلق، وحدت وجود، مراتب وجود یا حضرات خمس، اسماء و صفات، تجلی و آفرینش، و نسبت واحد با کثیر پیوند عمیق دارد. به طور کلی تنزیه با مقامِ اطلاق و تشبیه با مقامِ تقیید مرتبط است و از همین رو، تنزیه را برابر با اطلاقِ مطلق یا مقامِ وحدت و تشبیه را برابر با تقییدِ مطلق یا مقامِ کثرت دانسته اند. نظریاتِ عارفان دربارۀ موضوع تنزیه و تشبیه را می توان در دو مبحث کلی بررسی کرد: الف ـ دیدگاهِ عارفانِ پیش از ابن عربی؛ ب ـ دیدگاهِ عارفانِ مکتب ابن عربی.
موضوع تنزیه و تشبیه در متون عرفانیِ پیش از ابن عربی، بیشتر در مباحثِ مربوط به توحید، اسماء و صفات، و معرفت آمده است. عارفان مسلمان، همواره همچون گروهی از متکلمان، بر تنزیهِ حق تأکید کرده، از تشبیه و تعطیل اجتناب ورزیده اند و «اِفرادِ قِدَم از حَدَث» و «تنزیهِ قدیم از اِدراکِ مُحدَث» را از ارکان توحید دانسته اند
کلابادی، محمد، التعرف لمذهب اهل التصوف، ج۱، ص۱۳۴، به کوشش عبدالحلیم محمود و طه عبدالباقی، دارالکتب العلمیه، بیروت.
در اللمع فی التصوف در باب های توحید و معرفت، موضوع تنزیه و تشبیه، و سخنانِ عارفان در این باره آمده است. به گفتۀ سراج طوسی، ذوالنون مصری توحید را نفیِ هر تصویرِ وهمی و ذهنی می دانست، و جنید با نقلِ آیۀ «... لَیْسَ کَمِثْلِهِ شَیْءٌ...» و تأکید بر تنزیهِ خداوند و نفیِ تشبیه، توحید را «اِفرادُ المُوحَّد بتحقیق وَحدانیته بکمال اَحَدیته» می خواند. شبلی نیز توحید را «اِفرادِ قدیم از محدَث» می دانست و بر این باور بود که خلق هیچ راهی به سوی قدیم ندارد، مگر از طریق ذکر و صفت و نعتی که خداوند خود آن را آشکار ساخته است. از طرف دیگر، سخن ابوالحسین نوری، در مبحث معرفت نیز ناظر به همین مطلب است. او ضمن انکارِ معرفتِ عقلی، بر معرفتِ تنزیهی تأکید می کند؛ و ابوبکر زاهرآبادی نیز معرفت حقیقی را تعظیم قلبی خداوند که مانع تعطیل و تشبیه است، می داند.
سراج طوسی، عبدالله، اللمع فی التصوف، ج۱، ص۲۸، به کوشش نیکلسن، لیدن، ۱۹۱۴م.
چنان که پیش از این اشاره شد، تنزیه و تشبیه در نظام فکری ـ عرفانی ابن عربی و پیروانِ مکتب او دارای اهمیت بسیاری است. آنان نه اهل تشبیه محض اند و نه اهل تنزیه محض؛ و یا به تعبیری دیگر، هم تشبیهی اند و هم تنزیهی؛ زیرا آنان نه تنزیه را کاملاً نفی کرده اند و نه تشبیه را، بلکه کوشیده اند که این دو را با هم جمع کنند. البته، تقریباً هم زمان با ابن عربی، روزبهان بقلی نیز به نوعی به این مطلب اشاره می کند و با آن که می گوید: «در عزّت توحید رنگ تشبیه نیست»، اما معتقد است که «عاشقان را از این در قرب گریز نیست»
احمد جام، ابونصر، منتخب سراج السائرین، ج۱، ص۹۵، به کوشش علی فاضل، مشهد، ۱۳۶۸ش.
...

[ویکی فقه] تشبیه و تنزیه (علوم قرآنی). تنزیه و تشبیه، اصطلاحی برگرفته از آیات قرآن است. قرآن کریم درباره خداوند از دو واژه تشبیه و تنزیه استفاده نکرده است؛ ولی این اصطلاح برگرفته از آیات قرآن اند.
تنزیه، مصدر باب تفعیل از ریشه «ن ز ه» و به معنای دور ساختن چیزی، از امور ناپسند و قبیح است.
ابن منظور، محمد بن مکرم، لسان العرب، ج۱۳، ص۵۴۸، «نزه».
در اصطلاح متکلمان مراد از تنزیه، دور دانستن خداوند از اوصاف خلق، به ویژه انسان
جرجانی، علی بن محمد، التعریفات، ص۶۷.
قرآن کریم درباره خداوند از دو واژه تشبیه و تنزیه استفاده نکرده است؛ ولی این اصطلاح برگرفته از قرآن اند، زیرا دسته ای از آیات با تعابیری چون «سُبحانَ» و «تعالی» و «قدّوس»: «سُبحنَهُ وتَعلی عَمّا یَصِفون»،
انعام/سوره۶، آیه۱۰۰.
...

[ویکی فقه] تشبیه و تنزیه (فلسفه). تَشْبیهْ وَ تَنْزیه، دو اصطلاح در علوم حدیث، علم کلام و عرفان است. این اصطلاح در فلسفه جایگاه مستقلی ندارد اما از دو جهت مورد توجه قرار گرفته است. یکی از جهت بکار بردن ادله عقلی برای اثبات تشبیه و دیگری تلاش فیلسوفان برای تنزیه واجب الوجود است.
هر چند بحث تشبیه و تنزیه، بحثی کلامی و عرفانی بوده و لذا مستقلاً در فلسفه جایی نداشته است، اهل فلسفه نیز از دو جهت به این بحث پرداخته اند.
← ادله عقلی تشبیه
در میان فلاسفه اسلامی، صدرالدین شیرازی (ملاصدرا) که در فلسفه اش، آمیزه ای از آرای عرفانی و کلامی نیز هست، بیش از دیگران به این موضوع توجه کرده است.وی در مواضع گوناگون، به آرای مختلف مجسمه و مشبهه از یک سو و معطله از سوی دیگر توجه کرده و ضمن رد آنها، عدم افراط در تشبیه و تنزیه را توصیه نموده است.
صدرالدین شیرازی، محمد بن ابراهیم، الحکمه المتعالیه فی الاسفار العقلیه الاربعه، سفر اول، ج ۲، ص ۳۴۲۳۴۴، تهران ۱۳۳۷ ش، چاپ افست قم.
(۱) ابن حزم، الفصل فی الملل و الاهواء و النحل، چاپ محمدابراهیم نصر و عبدالرحمان عمیره، بیروت ۱۴۰۵/۱۹۸۵.(۲) توحیدی، ابوحیان، المقابسات، چاپ محمد توفیق حسین، بغداد ۱۹۷۰، چاپ افست تهران ۱۳۶۶ ش.(۳) امام الحرمین، عبدالملک بن عبداللّه، الشامل فی اصول الدین، ج ۱، کتاب ۱، چاپ هلموت کلوبفر، قاهره ۱۹۸۹.(۳) شبستری، محمود بن عبدالکریم، مجموعه آثار شیخ محمود شبستری، چاپ صمد موحد، تهران ۱۳۷۱ ش.(۴) فلوطین، دوره آثار فلوطین، ترجمه محمدحسن لطفی، تهران ۱۳۶۶ ش.(۵) شهرستانی، عبدالکریم، نهایة الاقدام فی علم الکلام، به کوشش آلفرد گیوم، لندن، ۱۹۳۴م.(۶) صدرالدین شیرازی، محمد بن ابراهیم، الحکمة المتعالیه فی الاسفار العقلیه الاربعه، تهران ۱۳۳۷ ش، چاپ افست قم.

[ویکی فقه] تشبیه و تنزیه (کلام). تَشْبیهْ وَ تَنْزیه، دو اصطلاح در علوم حدیث، علم کلام و از مهم ترین مباحث عرفانی است. اگر تصور ما از ذات، صفات و افعال خداوند، هم چون انسان باشد، معتقد به تشبیه شده ایم و اگر ویژگی های انسانی را از خداوند سلب کنیم، به تنزیه گراییده ایم.قریب به اتفاق علمای شیعه در بحث صفات الهی، بر مبنای روایات اهل بیت (علیهم السلام) از الگوی تنزیهی پیروی کرده اند و هر آنچه را نشانی از یکسانی ذات خدا با مخلوقات تداعی کند، نفی نموده اند.
تشبیه در لغت به معنای مانند کردن چیزی به چیز دیگر، و تنزیه دور ساختن و مبرا دانستن است.
تهانوی، محمدعلی، کشاف اصطلاحات الفنون، ج۱، ص۴۳۴، مکتبة لبنان ناشرون.
در ساحت وجود شناختی، مؤمنان در پی یافتن آن بودند که صفاتی هم چون دانا و توانا که در قرآن برای خداوند آمده، آیا مستلزم وجود هستی هایی چون دانش و توانایی در کنار ذات خداوند است، یا خیر؟ و در جنبۀ معناشناختی نیز این پرسش مطرح بود که الفاظ و عباراتی از قرآن که معنایی انسان وار برای خداوند ارائه می کنند، چگونه باید تلقی گردند؟ از این رهگذر، گروه هایی از مسلمانان بر مبنای نوع تلقی خود از این صفات تمایز یافتند، گروه هایـی که از معنای عرفـی صفـات و در نتیجـه از انسـان ـ شکلی گری فاصله می گرفتند و گروه هایی که این فاصله را می کاستند. از آن جا که اظهار نظرهای فرقه شناختی درون جهان اسلام در طول تاریخ عاری از موضعی دربارۀ صفات باری نبوده، نام گذاری های صورت گرفته دربارۀ این گروه ها و گرایش ها هم نام گذاری های بی طرفانه نبوده است.
Wolfson، H A، The Philosophy of the Kalam، London etc، ۱۹۷۶، ج۱، ص۲۰۶-۲۰۸.
اگرچه این اصطلاحات قرآنی نیست، مباحث مربوط به آنها، بیش از هر چیز ریشه در خود قرآن و در مرتبه بعد ریشه در احادیث دارد. در قرآن آیات فراوانی هست که هرگونه شباهت خداوند با دیگر اشیا را نفی می کند.از جمله «لیس کمثله شی ءٌ»،
سوره شوری:آیه ۱۱.
...

[ویکی شیعه] تشبیه و تنزیه (کلامی و عرفانی). تَشْبیهْ وَ تَنْزیه، دو اصطلاح در علم کلام اسلامی درباره صفات خدا. تشبیه در اصطلاح علم کلام، همانند کردن خداوند در ذات یا صفات به مخلوقات و اِسناد صفات مخلوق به خالق است و تنزیه عبارت از اعتقاد به منزه بودن خداوند از مخلوقات و سلب صفات مخلوقات از خالق است. بر طبق دیدگاه «تشبیه» تفاوتی اساسی بین اوصاف خدا و اوصاف مخلوقات نیست و آن دسته از صفاتی که هم بر خدا و هم بر مخلوقات او مانند انسان اطلاق می گردند، معنای واحد و مشترکی دارند که در هر دو یکسان است. در دیدگاه «تنزیه» یا «اثبات بدون تشبیه» تحلیلی از معنای صفات الهی ارائه می شود که از یک سو تنزّه و تعالی خداوند از نقایص و محدودیتهای مخلوقات خود را پاس دارد و از سوی دیگر اوصاف او را شناخت پذیر معرفی کند.
در مقابل این دو دیدگاه، نظر تعطیل صفات قرار دارد که معتقد است عقل انسان راهی به شناخت اوصاف الهی ندارد.
بیشتر قریب به اتفاق علمای شیعه در بحث صفات الهی، بر مبنای روایات اهل بیت از الگوی تنزیهی پیروی کرده اند و هر آنچه را نشانی از یکسانی ذات خدا با مخلوقات تداعی کند، نفی نموده اند. معتزله، از گروه های کلامی اهل سنت، در این مبحث بسیار به شیعه نزدیکند. در روایات امامان شیعه(ع) نقدهای تندی به تشبیه گرایان وجود دارد.

دانشنامه آزاد فارسی

تَشبیه و تَنْزیه
از بحث های مهم در الهیات اسلامی، به معنی چگونگی توصیف خداوند. پاره ای از فرقه های اسلامی با توجه به آیاتی نظیر «لیس کمثله شیء» (شوری: ۱۱) و «لم یلد و لم یولد و لم یکن له کفواً احد» (اخلاص: ۳ـ۴) هرگونه مشابهتی میان خالق و مخلوق را نفی کرده اند. از این گروه در تاریخ فِرَق اسلامی به «مُعطَّله» به معنای تعطیل کنندگان مطلق توصیف خداوند یاد کرده اند. از سوی دیگر، در قرآن آیاتی وجود دارد که ظاهراً امری جسمانی یا وصفی از اوصاف مخلوقات را به خداوند نسبت داده است، نظیر «یدالله فوق ایدیهم» (فتح: ۱۰). چنین تعابیری در احادیث اسلامی نیز یافت می شود. بر این اساس پاره ای از گروه های اسلامی از قرن ۲ق، خداوند را از جهاتی شبیه مخلوقات و یا به طور خاص شبیه انسان دانسته اند و این شباهت را موجب دلالت آن ها بر خداوند دانسته اند. به این گروه «مُشبّهه» یا اهل تشبیه نام داده اند. هر یک از گروه های اشاعره و شیعه یکدیگر را به طرفداری از چنین رأیی متهم کرده اند. اشاعره کوشیدند حد وسط طرق مختلف را برگزینند. آن ها تشبیه را رد کردند و صفات معنوی را برای خدا به اثبات رساندند. دربارۀ تفسیر آیات دال بر تشبیه، اشاعره به این آیات ایمان دارند ولی از کیفیت آن بحث نمی کنند. دربرابر گروه های اهل تشبیه، معتزلیان که توحید را علم و اقرار به یگانگی خدا از هر جهتی می دانستند، به نفی هرگونه تشبیهی میان خدا و مخلوقات او معتقد شدند و براساس این مبنا به تفسیر و تأویل آیات تشبیهی قرآن پرداختند و در زمرۀ طرفداران «تنزیه» قرار گرفتند. شیعیان اثنی عشری براساس تعالیم ائمه علیهم السلام به اثبات توحید بدون تشبیه پرداختند. در مجموع می توان گفت آرای شیعیان در بحث تشبیه و تنزیه به آرای معتزلیان گرایش بیشتری دارد. (نیز ← تعطیل)

پیشنهاد کاربران

انسان به کمک معارف وحیانی و حدیثی و روائی دینی و جر و بحث های کلام و تفسیر دینی و استدلالات منطقی و عقلانی فلسفی و اکتشافات حاصل از شهودات شوقانی و ذوقانی عرفانی و جمع این معارف روی همدیگر هرگز و هیچگاه به شناخت کامل خود و خداوند نائل نخواهد گردید بلکه فقط از طریق شناخت طبع یا طبیعت خویش و طبیعت و کیهان یا جهان به روش علمی . به عنوان مثال انسان به کمک معارف دینی و فلسفی و عرفانی هرگز نمی تواند حقیقت داشتن سامان ها یا نظم های هفتگانه کیهانی و زندگانی ها و عشق های هفتگانه انسانی و عوالم و آسمان ها و زمین های هفتگانه بطور برابر و یکسان در محتوای هرکدام از جهان های موازی و مساوی و بیشمار را اثبات نماید، مگر اینکه در قدم اول بتواند به شناخت کامل و دقیق محتوای پر بهای غریزه جنسی در طبیعت خویش برسد. لذا متفکرین و اندیشمندان دینی و فلسفی و عرفانی و هر متفکر و اندیشمندی دیگری که محتوای عزیزه جنسی خود را نشناخته باشد، احساسات و افکار و خیالات و تصورات وی در مورد خداوند متعال همیشه اوهامی و مملو از ابهامات و تاریک و ظلمانی خواهد بود و نه حقیقی و روشن. خداوند متعال موجودی ست لایه تناهی؛ نامتناهی ؛ بیکران و یا بینهایت و لذا هیچ چیز و هیچ کس دیگری غیر از او نه وجود دارد و نه می تواند وجود داشته باشد. زیرا اگر یک چیزی ولو به اندازه یک اتم غیر از خدا وجود داشته باشد، آنگاه برترین صفت خداوند متعال یعنی لایه تناهی یا نامتناهی یا بیکرانی و یا بی نهایت در آن نقطه یعنی در محیط و محتوایِ ناچیر آن چیز به محدویت خواهد رسید و در آنجا دارای حد و مرز و ساحل و کرانه خواهد شد. خداوند متعال در لحظه جاودانه حال که طول آن در علم فیزیک برابر با زمان پلانک یعنی ۱۰ بتوان منهای ۴۳ ثانیه می باشد، در محیط و محتوای کلیه جهان های موازی و مساوی و بیشمار بطور همزمان و در عین واحد هم در قالب واقعیت عینی به ظهور و پیدایش و کثرت رسیده و می رسد و هم بصورت واقعیت محض و غیبی در پشت پرده واقعیت عینی حضور مطلق دارد. بخش محض و غیبی خداوند متعال که در پشت پرده واقعیت عینی نهفته است ، در محتوای هرکدام از جهان ها بطور برابر و یکسان شش ( ۶ ) برابر واقعیت عینی یعنی شش برابر کل محتوای کیهانِ به ظهور و پیدایش رسیده می باشد.
...
[مشاهده متن کامل]

خود همین بخشی که به ظهور رسیده است و میرسد و خواهد رسید، در نوع خاص و ویژه خویش فقط ظهور یکی از مراتب و درجات تکاملی فراوان بین دو سرحد؛ یکی نهایت نقصان و دیگری نهایت کمال می باشد و خمیرمایه ساختاری این عالم واقعی و عینی و شهودی کلیه مراتب و درجات تکاملی نوع خویش و شش بخش غیبی و مراتب و درجات تکاملی آنها را بصورت امکانات استعلایی یا متایی در بطن و باطن بهمراه دارد ( نه شکل موجودات مجرد ) که هرکدام به نوبت و ترتیب خاص و ویژه خویش پشت سرهم به ظهور و پیدایش و کثرت خواهند رسید و عمر خودرا سپری خواهند نمود و آنهم از طریق چرخه یا گردش وقوع مه بانگ های هفتگانه و متوالی بر اثر نوسانات متوالی باز و بسته شدن یا انبساط و انقباض محتوای هر کدام از کیهان ها یا جهان ها و نه از راه یا طریقی دیگر. همچنین بر طبق باور و بینش فردی این حقیر، خداوند متعال در طول تاریخ پیدایش انسان روی کره زمین تاکنون هیچ انسان هایی را تحت عنواین نبی و پسر و رسول برای تربیت و هدایت بشر انتخاب و اعزام و ارسال ننموده و در گوش سر هیچ انسانی یک جمله یا جملاتی را تحت عنوان آیه و آیات نجوا و زمزمه نکرده است چه بطور مستقیم و بدون واسطه و چه غیر مستقیم و با واسطه. بت غیبی یا خدای موسا بطور مستقیم با وی حرف زده است و بت غیبی یا خدای ایسا از طریق زبان خود وی با مخاطبین صحبت کرده است و بت غیبی یا خدای محمد از طریق جبرئیل با وی خوش و بش نموده است. لذا این بت غیبی و یکتا با سه ساز و آهنگ و آواز مختلف، بنیانگذاران ادیان به اصطلاح توحیدی را به رقص و پایکوبی واداشته یا برانگیخته است و نه با یک ساز و آهنگ و آوای واحد و یگانه. اختلافات عدیده این سه دین در بین خود هیچگاه حل نخواهد گردید مگر اینکه در آینده های دور دست باور علمی کلیه باور های دینی را بطور کامل از صحنه و میدان رقابت بیرون بیندازد و اجساد و یاد آنها را به گورستان تاریخ بسپارد و مفهوم خدا ( نه خود خدا ) و اعتقاد و باور و ایمان و امید انسان را از دست انحصارات و اسارات بی رحمانه آئین ها و ادیان و مذاهب مختلف و گوناگون نجات دهد.
آنانیکه به تنزیه پروردگار افتخار می کنند، بهتر است که هفته ای یک بار کالبد خودرا بشویند تا خود منزه و پاکیزه شوند تا بتوانند از بازی کردن با الفاظ و کلمات و عبارات و جملات یعنی تاوتولوژی دست بکشند. تنزیه و تشبیه اندیشان همانطور که در بالا اشاره شد، تا نتوانند در قدم اولِ سیر و سلوک بسوی کمال فهمانی و عقلانی یعنی دانایی و بیداری و آگاهی و هوشیاری به وجود خداوند متعال و موجود بودن طرح مطلق آفرینش ، محتوای غریزه طبیعی جنسی خودرا بطور کامل شناسایی نکنند، هرگز به روی صراط مستقیم یا راه راست در جهت شناخت خود و خداوند متعال هدایت نخواهند شد. در پایان امیدوارم که سر خوانندگان گرامی را بدرد نیاورده باشم.

بپرس