تطابق

/tatAboq/

مترادف تطابق: برابری، مطابقت، همگونی، باهم برابر شدن، برابر کردن

برابر پارسی: همخوانی، هم خورد، هم سنجی

معنی انگلیسی:
conformity, agreement, accommodation, coincidence, correspondence

لغت نامه دهخدا

تطابق. [ ت َ ب ُ ]( ع مص ) اتفاق کردن. ( زوزنی ) ( منتهی الارب ) ( آنندراج )( ناظم الاطباء ). ائتلاف و اتفاق و تساوی. ( اقرب الموارد ). مطابقه و موافقت و اتفاق و اتحاد و یک جهتی و برابری و یکسانی و مشابهت و پیوستگی. ( ناظم الاطباء ).

فرهنگ فارسی

باهم برابرشدن، بایکدیگرمطابق بودن، متفق
( مصدر ) ۱ - با هم برابر شدن بهم راست آمدن . ۲ - همانند شدن همداستان گشتن . ۳ - ( اسم ) همداستانی همدستی همپشتی . جمع : تطابقات .

فرهنگ معین

(تَ بُ ) [ ع . ] (مص ل . ) ۱ - با هم برابر شدن . ۲ - همداستان گشتن .

فرهنگ عمید

با هم برابر شدن، با یکدیگر مطابق بودن، متفق و همانند گشتن.

فرهنگستان زبان و ادب

{accommodation} [پزشکی] تغییر فاصلۀ کانونی چشم که در نتیجۀ تغییر شکل عدسی ایجاد می شود و مشاهدۀ اشیا را در فاصله های متفاوت امکان پذیر می سازد

دانشنامه عمومی

تطابق (چشم). تَطابُق ( به انگلیسی: Accommodation ) روندی است که چشم مهره داران از طریق تغییر کوژی ( تحدب ) عدسی، قدرت دید خود را تغییر می دهد تا با تغییر فاصله ها بتوانند همچنان تصویر واضحی از یک شیء داشته باشد. تطابق، تغییر فاصلهٔ کانونی چشم است که در نتیجهٔ تغییر شکل عدسی ایجاد می شود و مشاهدهٔ اشیاء را در فاصله های متفاوت امکان پذیر می سازد.
تطبیق چشم برای فاصله های کوتاه به یاری انقباض ماهیچهٔ مژگانی را تطابق مثبت می گویند. تطبیق چشم برای فاصله های دور به یاری رها شدن ماهیچهٔ مژگانی از انقباض، تطابق منفی نامیده می شود. تطابق هر چشم به طور جداگانه، به گونه ای که تحت تأثیر همگرایی یا رؤیت دوچشمی قرار نگیرد، تطابق مطلق نام دارد. ابزاری که برای اندازه گیری ظرفیت تطابقی چشم استفاده می شود ابزاری به نام تطابق سنج[ ۱] است.
عکس تطابق (چشم)

تطابق (گراف). درنظریه گراف، به مجموعه ای از یال های گراف که با هم گره ای هموند ندارند، تطابق یا مجموعه ی ناوابسته ی یال ها گفته می شود. تطابق دوبخشی حالتی ویژه از پرسمان شبکه شاره است.
در گراف داده شدهٔ G با مجموعهٔ یال ها و گره ها مشخص که می توان آن را به صورت ( G ( V, E نشان داد، به مجموعه ای از یال های ناهمسایه که هیج یک از دو یال آن گره هموند نداشته باشند، یک تطابق در G می گویند و آن را با M نشان می دهند.
در صورتی که گرهی در یکی از دو انتهای یکی از یال ها در تطابق گراف G واقع شده باشد، به آن گره منطبق شده ( یا اشباع ) می گویند. در غیر این صورت، آن گره منطبق نشده است.
تطابق ماکسیمال یکی از تطابق های بدست آمده برای گراف G است، با این ویژگی که اگر به آن، هر یک از یال هایی که در گراف G وجود دارد اما در تطابق M نیامده است را اضافه کنیم، گراف به وجود آمده خاصیت تطابق بودن خود را از دست می دهد؛ بنابراین چنانچه تطابق M یک زیرمجموعهٔ محض از تطابق دیگری برای گراف G نباشد، آنگاه M یک گراف تطابق ماکسیمال است. به عبارت دیگر در صورتی M می تواند یک تطابق ماکسیمال برای گراف G باشد که هر یال از گراف G، حداقل با یکی از یال های M، تقاطع ناتهی داشته باشد ( منظور از تقاطع، تنها در دو سر یک یال است )
تصاویر زیر، تطابق ماکسیمال را برای ۳ گراف نشان می دهد ( گراف تطابق بیشینه با رنگ قرمز نشان داده شده است ) .
تطابق بیشینه تطابقی است که دربردارنده ی بیشترین تعداد ممکن از یال هاست؛ بنابراین ممکن است تعداد تطابقهای بیشینه برای یک گراف، بیشتر از یکی باشد. عدد تطابق گراف G، اندازهٔ تطابق بیشینه آن گراف است که با ( ν ( G نشان داده می شود. با توجه به تعاریف بالا برای تطابق بیشینه و ماکسیمال، می توان نتیجه گرفت که هر تطابق بیشینه، یک تطابق ماکسیمال نیز هست، اما همهٔ تطابق های ماکسیمال لزوماً تطابق بیشینه نیستند.
تصاویر زیر تطابق بیشینه را برای سه گراف نشان می دهد:
تطابق کامل تطابقی است که همهٔ گره های یک گراف را تطبیق می دهد. یعنی هر یک از گره ها گراف، دقیقاً با یکی از یال های تطابق برخورد می کند. در شکل های بالا، شکل ( ب ) یک تطابق کامل را نشان می دهد. هر تطابق کاملی، یک تطابق بیشینه و در نتیجه تطابق ماکسیمال است.
همچنین تطابق کامل، همان کوچکترین مجموعهٔ پوشش یال است. پس ( ν ( G ) ≤ ρ ( G که در آن، ( ν ( G سایز تطابق بیشینه است که هیچ گاه بیشتر از کمترین سایز برای گراف پوشش یال ها نیز نمی شود.
عکس تطابق (گراف)عکس تطابق (گراف)
این نوشته برگرفته از سایت ویکی پدیا می باشد، اگر نادرست یا توهین آمیز است، لطفا گزارش دهید: گزارش تخلف

دانشنامه آزاد فارسی

تَطابُق (accommodation)
تَطابُق
تَطابُق
(یا: هم سازی) در زیست شناسی، توانایی چشم در تمرکز بر اشیای نزدیک و دور، به کمک تغییرشکل عدسی. برای آن که شیء آشکار دیده شود، تصویر آن باید دقیقاً روی شبکیه، یعنی لایۀ یاخته ای حساس به نوری در پشت چشم، متمرکز شود. اجسام نزدیک وقتی دیده می شوند که شکل عدسی به شکل کره نزدیک تر شود. اجسام دور زمانی دیده می شوند که کرویت عدسی کمتر شود. این تغییرات شکل با حرکات رباط های متصل به حلقه ای از ماهیچه های مژکی پدید می آیند که در زیر عنبیه قرار دارد. از حدود ۴۰سالگی، انعطاف پذیری عدسی چشم انسان کاهش می یابد و نوعی نقص بینایی، معروف به پیرچشمی یا عدم تطابق، ایجاد می شود. افرادی که دچار این مشکل اند، برای خواندن و دیدن با وضوح به عینک های متفاوتی نیاز دارند.

مترادف ها

accommodation (اسم)
منزل، تطابق، جا، تطبیق، کمک، همسازی، وسایل راحتی، سازش با مقتضیات محیط، وام، مساعده

match (اسم)
تطابق، تطبیق، حریف، جفت، نظیر، همسر، لنگه، مسابقه، همتا، ازدواج، کبریت، چوب کبریت، حریف کسی بودن، زور ازمایی

accordance (اسم)
تطابق، توافق، سازش، موافقت، متفق بودن، وفق، متابعت، جور بودن

identity (اسم)
تطابق، نهاد، شخصیت، شناسایی، عینیت، اصلیت، هویت

likeness (اسم)
تطابق، شبیه، شباهت، همانندی، پیکر، شکل، تشابه، تصویر، مشابهت

فارسی به عربی

اسکان , موافقة

پیشنهاد کاربران

بپرس