تفاوت

/tafAvot/

مترادف تفاوت: اختلاف، افتراق، امتیاز، تباین، توفیر، فرق، مبانیت، مغایرت، تفاضل

متضاد تفاوت: تماثل

برابر پارسی: جدایی، ناسانی، ناهم سانی، ناهمسویی، ناهمگونی، نایکسانی

معنی انگلیسی:
contrast, difference, differential, discrepancy, dissimilarity, distinction, diversity, inequality, variance

لغت نامه دهخدا

تفاوت. [ ت َ وُ / وِ / وَ ] ( ع مص ) از هم جدا و دور شدن دو چیز. و هو علی غیر القیاس لان المصدر من تفاعل بضم العین الا ما روی فی هذالحرف. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ). به هر سه حرکات واو درست باشد مگر ضمه افصح است بمعنی دوری میان دو چیز و این خلاف قیاس مخصوص به همین لفظ است. ( غیاث اللغات ) ( آنندراج ). تباعد و اختلاف بین دو چیز، ضم واو بر قیاس است مکسور یا مفتوح خواندن نادر بود. و بمعنی تباین دو چیز در فضل بودو از این معنی است قول پروردگار : الذی خلق سبع سموات طباقاً ماتری فی خلق الرحمن من تفاوت فارجع البصر هل تری من فطور. ( قرآن 67 / 3 ) ( از اقرب الموارد ). || عیب. قوله تعالی ماتری فی خلق الرحمن من تفاوت. ( ایضاً ) ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ). رجوع به ماده قبل شود. || اختلاف و عدم موافقت و فرق و امتیاز و نقاضت و جدایی و دوری و مسافت و فاصله. ( ناظم الاطباء ). فرق. اختلاف :
میان خواجه تو و میان خواجه من
تفاوت است چنان چون میان زر وگمست.
فرخی.
اگر مادرش [ حسنک ] جزع نکرد و چنان سخن بگفت طاعنی نگوید که آن نتواند بود که میان مردان و زنان تفاوت بسیار است. ( تاریخ بیهقی چ ادیب ص 190 ).
وگر گویی که در معنی نیند اضداد یکدیگر
تفاوت از چه سان باشد میان صورت و اسماء.
ناصرخسرو.
در روی توروی خویش بینند
این است تفاوت نشانها.
خاقانی.
لشکر چون تفاوت هر دو طرف مشاهده کردند از خدمت الیسع دور ونفور شدند. ( ترجمه تاریخ یمینی چ 1 تهران ص 317 ).
صلاح کار کجا و من خراب کجا
ببین تفاوت ره از کجاست تا بکجا.
حافظ.
- امثال :
تباین است ز شاخ نبات تا بوره
تفاوت است زآب حیات تا غسلین.
بدر جاجرمی ( از امثال و حکم دهخدا ص 549 ).
نظیر: چه نسبت خاک رابا عالم پاک... چراغ مرده کجا شمع آفتاب کجا... ( امثال و حکم ایضاً ج 1 ص 330 ).

فرهنگ فارسی

ازیکدیگردوروجداشدن، فرق واختلاف، تباین
۱ - ( مصدر ) از هم جدا و دور شدن . ۲ -( اسم ) عدم موافقت اختلاف فرق . جمع : تفاوتات . یا تفاوت عمل . عوارضی که دیوانیان گذشته از مقدار مالیات تقویم شده برای تامین مخارج خود وصول میکردند( قاجاریه ) .

فرهنگ معین

(تَ وُ ) [ ع . ] (مص ل . ) از هم جدا و دور شدن ، فرق و اختلاف دایمی داشتن .

فرهنگ عمید

۱. فرق و اختلاف.
۲. تباین و دوری میان دو چیز.
۳. [قدیمی] از یکدیگر دور و جدا شدن.

دانشنامه اسلامی

[ویکی الکتاب] معنی تَفَاوُتٍ: تفاوت - اختلاف
معنی خِیفَةً: نوعی ترس (که با ترسهای دیگر تفاوت شد)
معنی رِّبَاطِ: بسته شده (رباط مبالغه در ربط است ، و ربط همان عقد یا گره است ، با این تفاوت که ربط سستتر از عقد و عقد محکمتر از ربط است و رباط از ربط رساتر است در عبارت "رِّبَاطِ ﭐلْخَیْلِ " منظور اسبهای بسته شده و آماده برای کارزار است یا اسبهای ورزیده )
معنی خُلُقُ: اخلاق - رفتار(جمع خُلق که هم معنی با خَلق است با این تفاوت که خَلق مختص به هیئتها و اشکال و صور دیدنی است و خُلق مختص به قوا و اخلاقیاتی است که با بصیرت درک میشود ، نه با چشم )
معنی فَضْلَهُ: پاداش و بخشش زیادش که بیشتر از استحقاق فرد مورد بخشش قرار گرفته می باشد(کلمه فضل مانند کلمه فضول به معنای زیادی است ، با این تفاوت که فضل به طوریکه گفتهاند زیادی در مکارم و کارهای ستوده است ، و فضول ، به معنای زیادی در نا ستوده است )
معنی خَانَتَاهُمَا: آن دو زن به آن دو خیانت کردند (کلمه خیانت و کلمه نفاق هر دو به یک معنا است ، با این تفاوت که خیانت را در خصوص نفاق و دورویی به کار میبرند که در مورد عهد و امانت باشد ، و نفاق را در خصوص خیانتی به کار میبرند که در مورد دین بورزند البته گاهی به جای یکد...
معنی خَانُواْ: خیانت کردند (کلمه خیانت و کلمه نفاق هر دو به یک معنا است ، با این تفاوت که خیانت را در خصوص نفاق و دورویی به کار میبرند که در مورد عهد و امانت باشد ، و نفاق را در خصوص خیانتی به کار میبرند که در مورد دین بورزند البته گاهی به جای یکدیگر نیز به کار می ...
معنی خِیَانَتَکَ: خیانت به تو (کلمه خیانت و کلمه نفاق هر دو به یک معنا است ، با این تفاوت که خیانت را در خصوص نفاق و دورویی به کار میبرند که در مورد عهد و امانت باشد ، و نفاق را در خصوص خیانتی به کار میبرند که در مورد دین بورزند البته گاهی به جای یکدیگر نیز به کار می ...
معنی خَائِنَة: خیانت (کلمه خیانت و کلمه نفاق هر دو به یک معنا است ، با این تفاوت که خیانت را در خصوص نفاق و دورویی به کار میبرند که در مورد عهد و امانت باشد ، و نفاق را در خصوص خیانتی به کار میبرند که در مورد دین بورزند البته گاهی به جای یکدیگر نیز به کار می روند پ...
معنی خَائِنِینَ: خیانت کاران (کلمه خیانت و کلمه نفاق هر دو به یک معنا است ، با این تفاوت که خیانت را در خصوص نفاق و دورویی به کار میبرند که در مورد عهد و امانت باشد ، و نفاق را در خصوص خیانتی به کار میبرند که در مورد دین بورزند البته گاهی به جای یکدیگر نیز به کار می ...
معنی لَم أَخُنْهُ: به او خیانت نکرده و نمی کنم (کلمه خیانت و کلمه نفاق هر دو به یک معنا است ، با این تفاوت که خیانت را در خصوص نفاق و دورویی به کار میبرند که در مورد عهد و امانت باشد ، و نفاق را در خصوص خیانتی به کار میبرند که در مورد دین بورزند البته گاهی به جای یکدی...
معنی نُصَرِّفُ: به حالتها و اشکال گوناگون بیان می کنیم(از "صرف" به معنای برگرداندن چیزی است از حالی به حالی ، و یا عوض کردن آن با غیر آن است ، کلمه تصریف نیز به همین معنا است ، با این تفاوت که تصریف علاوه بر آنچه که صرف آن را افاده میکند تکثیر را هم میرساند ، و بیشت...
ریشه کلمه:
فوت (۵ بار)

جدول کلمات

فرق

مترادف ها

margin (اسم)
کنار، حد، حاشیه، لبه، تفاوت، بودجه احتیاطی

difference (اسم)
تمیز، تفاضل، فرق، اختلاف، تفاوت، مابه التفاوت

discrepancy (اسم)
اختلاف، تفاوت، عدم توافق

diversity (اسم)
تفاوت، تنوع، گوناگونی

فارسی به عربی

اختلاف , هامش

پیشنهاد کاربران

تفاوت
گویش:tafavot
پارسی یا عربی:عربی
برابر پارسی:نابرابری، ناهمسانی
دگرسانی
تفاوت بین افراد، عامل اصلی بروز خلاقیّت ها.
دوقولو وشبیه هم بودند هنر وزیبا نیست وتعجبی ندارد.
معجزه در تفاوت نه در تشابه.
و شگفت انگیزه.
سلیم
تفاوت: دو قرار دادن.
دگرمانی
🇮🇷 همتای پارسی: دیگرسانی 🇮🇷
گر درون سوخته ای با تو برآرد نفسی
چه تفاوت کند اندر شکرستان مگسی
( سعدی )
عین هم نبودن و شباهت نداشتن دو چیز یا دو کس
فَروَر ( برگرفته از برهان ) ، وابَر ( برگرفته از ذ. بهروز )
تفاوت داشتن:بونیدن، بونید، بونیده، بون، بونش. بون به آرِش تفاوت است.
بونش: نام پویه ی بونیدن
تفاوت گذاشتن: بوناندن، بوناند، بونانده، بونان.
بونانش: نام پویه ی بوناندن
جور دیگر
تفاوت ( مخالف )
شباهت 💌💌⭐⭐
ناهمانندی
جدا بودن چیزی از چیز دیگر یعنی با آن تفاوت دار و اخلاف دار است
با درود.
این فرهنگنامه خدمت بزژگی به زبان پارسی است افرادی همانند ما که به گویش های لکی و کردی یا به سایر گویش های محلی حرف می زنند از کلماتی استفاده می کنند که نه تنها در انگلیسی که زبان فقیری می باشد وجود ندارد در فارسی خودمان هم به فراموشی سپرده شده اکنون خواهشمند است پس از گذشت زمان های محدودی که در آنها به تعداد قابل قبولی کلمات ایرانی دست یافتید آن را به همراه یک کتاب که با این کلمات زیباتر گشته. چاپ نمایید درست است که در عصر اطلاعاتیم ولی به قول دکتر سروش بی اطلاع ترین مردمیم عصر اطلاعات و بی اطلاعی که یک پارادوکس عظیم است در انتها اگر در مواقع حاد که لازم باشد با کارشناس خبره ای مستقیما گفتگو کنیم مکانی وجود ندارد
...
[مشاهده متن کامل]

چیزی که با دیگری یکسان نیست با آن تفاوت و اختلاف دارد
ویسانی
تا =مامنند ( همتا، بیتا، یکتا )
وا = پیشوندِ نَفیَنده.
پاد = پیشوندِ نَفیَنده.
واتا = متفاوت
واتایی = تفاوت
پادتا = متفاوت
پادتایی = تفاوت
متفاوت بودن: ناسان بودن
فرق داشتن: بونش داشتن، بونیدن
بونش
موارد تفاوت
جداگانگی
. . . میان آن رهبر کارکشته ی به تاریخ پیوسته و این "رهبر" درسایه نشسته، جداگانگی ( تفاوت ) از سخن سرایی تا کردار است!
برگرفته از پی نوشتِ نوشتاری در پیوند زیر:
ب. الف. بزرگمهر ۱۸ بهمن ماه ۱۳۹۴
https://www. behzadbozorgmehr. com/2016/02/blog - post_24. html
شکاف، شکافش، شکافمندی، جداگانگی، جُدائی مندی، جُدمندی
فرق و اختلاف بین دو چیز یا شخص .
در پهلوی " بونش" در نسک :فرهنگ برابرهای پارسی واژگان بیگانه از ابوالقاسم پرتو.
بوناندن = تفاوت گذاشتن
بونیدن = تفاوت داشتن
فرق
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ٢٥)

بپرس