تقدیر

/taqdir/

مترادف تقدیر: سرنوشت، قدر، قضا، مشیت الهی، مقدر ، امتنان، تشویق، سپاسگزاری، ستایش، قدردانی ، قسمت، نصیب، طالع، بخت، مرگ، اجل، عاقبت کار، فرجام

متضاد تقدیر: تفویض، توبیخ

برابر پارسی: ارج نهی، ارج گذاری، سپاس، ستودن، سرنوشت

معنی انگلیسی:
approbation, citation, destiny, fate, foreordination, fortune, appreciation, dispensation

فرهنگ اسم ها

لغت نامه دهخدا

تقدیر. [ ت َ ] ( ع مص ) اندازه کردن. ( زوزنی ) ( دهار ) ( ترجمان جرجانی ترتیب عادل بن علی ) ( آنندراج ): قدره ُ علیه و له تقدیراً؛ اندازه نمود آن چیز را بر وی. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) : و کشاورزی و عمارت زمینها و تقدیر آبها و درورزیدن غله ها و ثمره ها پدید آورد. ( فارسنامه ابن البلخی ص 27 ). || مقایسه کردن چیزی را به چیزی و بمقدار آن کردن آن چیز. ( اقرب الموارد ). || در نزد مهندسان بمعنی شمردن آید. رجوع به عد و کشاف اصطلاحات الفنون شود. || بخش کردن رزق را. ( منتهی الارب ). بخش کردن روزی را. ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ). || در نزد متکلمان محدود ساختن هر مخلوق به حد خود می باشد و آنرا قدر هم نامند. رجوع به قدر و لوح و کشاف اصطلاحات الفنون ج 2 ص 1180 و تعریفات جرجانی شود. || از نظر فلاسفه بمعنای مشخص و معین شدن حوادث وجودی و تعیین و اندازه آن در عالم قضاء الهی و تدوین در لوح محفوظ بوسیله قلم قدرت می باشد. || از نظر عرفاء تقدیر از طرف حق هدایت است و کسی که ترک تدبیر کند به تقدیر راضی شود و کسی که مشاهده مقدور کند خود را بی اختیار داند. ( فرهنگ علوم عقلی تألیف سجادی ص 173 ). || فرمان دادن. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ). فرمان دادن و حکم کردن خدا بر امری. ( از اقرب الموارد ). قضا و فرمان خدا و سرنوشت. ( ناظم الاطباء ). قضا و حکم خدای تعالی درباره مخلوق. ( یادداشت بخط مرحوم دهخدا ) : فالق الاصباح و جعل اللیل سکناً و الشمس و القمر حسباناً ذلک تقدیر العزیز العلیم. ( قرآن 6 / 96 ). والشمس تجری لمستقر لها ذلک تقدیر العزیز العلیم. ( قرآن 36 / 38 ).
چنین گفت دستان که دانا یکیست
به تقدیر او راه تدبیر نیست.
فردوسی.
حاسدان را هرگز آسایش نباشد که باتقدیر خدای تعالی دایم بجنگ باشد. ( تاریخ بیهقی چ ادیب ص 339 ). در سرکشی به نفس و همت و تقدیر ایزدی جلت عظمته ملک یافت. ( تاریخ بیهقی ص 377 ). بر خان پوشیده نگردد که ایزد عز ذکره را تقدیرهاست رونده چون شمشیربرنده که روش و برش آن نتوان دید. ( تاریخ بیهقی ص 645 ).
گهرهای گیتی بکار اندرند
ز گردون به گردان حصار اندرند
به تقدیر یزدان شده کارگر
چو زنجیر پیوسته در یکدگر.
اسدی.
از جنس بپرسیدم و از صفت صورت
وز قادر پرسیدم و تقدیر و مقدر.
ناصرخسرو.
بیشتر بخوانید ...

فرهنگ فارسی

۱ - ( مصدر ) اندازه گرفتنمقیاس گرفتن . ۲ - جریان یافتن فرمان خدا.۳ - مستتر بودن ( امری در کلام ) . ۴ - ( اسم ) اندازه گیری. ۵ -( اسم ) فرمان خدا سرنوشت قسمت . جمع : تقدیرات .

فرهنگ معین

(تَ ) [ ع . ] ۱ - (مص م . ) اندازه گرفتن . ۲ - (اِ. ) فرمان خدا، سرنوشت . ۳ - (مص ل . ) ارج نهادن .

فرهنگ عمید

۱. نصیب، قسمت، و سرنوشتی که خداوند برای بندگان خود معین فرموده، قضا و فرمان خداوند.
۲. [قدیمی] اندازۀ چیزی را نگه داشتن.
۳. [قدیمی] اندیشیدن.
۴. [قدیمی] تعیین قدر و مقدار.
۵. [قدیمی] مقدر کردن.
۶. (اسم مصدر ) [قدیمی] اندازه گرفتن.

واژه نامه بختیاریکا

بر خدادادی؛ خدا خواست

دانشنامه اسلامی

[ویکی الکتاب] معنی تَقْدِیرُ: کمیت و حدود ظاهری و محسوس چیزی را معلوم و بیان کردن
معنی قَادِرٌ: قدرتمند - توانا-آنکه تقدیر می کند-آنکه اندازه تعیین می کند(از ماده قدر است که به معنای تقدیر و اندازهگیری است )
معنی قَادِرُونَ: قدرتمندان - توانایان-آنانکه تقدیر می کنند-آنانکه اندازه تعیین می کنند(از ماده قدر است که به معنای تقدیر و اندازهگیری است )
معنی قَادِرِینَ: قدرتمندان - توانایان-آنانکه تقدیر می کنند-آنانکه اندازه تعیین می کنند(از ماده قدر است که به معنای تقدیر و اندازهگیری است )
معنی خَلاََّقُ: بسیار خلق کننده (خلق در اصل به معنای تقدیر و اندازه گیری است)
معنی خَلَقَ: آفرید- خلق کرد(خلق در اصل به معنای تقدیر و اندازه گیری است)
معنی خَلْقِ: آفریدن (خلق در اصل به معنای تقدیر و اندازه گیری است)
معنی خُلِقَ: آفریده شد - خلق شد (خلق در اصل به معنای تقدیر و اندازه گیری است)
معنی خَلَقْتُ: آفریدم-خلق کردم(خلق در اصل به معنای تقدیر و اندازه گیری است)
معنی خُلِقَتْ: آفریده شد-خلق شد(خلق در اصل به معنای تقدیر و اندازه گیری است)
معنی خَلَقَکُمْ: شما را آفرید-شما را خلق کرد(خلق در اصل به معنای تقدیر و اندازه گیری است)
معنی خَلَقُواْ: آفریدند-خلق کردند(خلق در اصل به معنای تقدیر و اندازه گیری است)
معنی خَلْقَهُ: آفرینشش - خلقتش(خلق در اصل به معنای تقدیر و اندازه گیری است)
معنی خَلَقَهَا: آن را آفرید - آن را خلق کرد(خلق در اصل به معنای تقدیر و اندازه گیری است)
ریشه کلمه:
قدر (۱۳۲ بار)

دانشنامه عمومی

تقدیر (فیلم ۱۹۴۳). «تقدیر» ( انگلیسی: Taqdeer ) یک فیلم کمدی هندی زبان به کارگردانی محبوب خان است که در سال ۱۹۴۳ منتشر شد. از بازیگران آن می توان به نرگس دات اشاره کرد.
عکس تقدیر (فیلم ۱۹۴۳)

تقدیر (فیلم ۱۹۷۲). تقدیر ( به هندی: Sanjog ) فیلمی محصول سال ۱۹۷۲ و به کارگردانی اس. اس بالان است. در این فیلم بازیگرانی همچون مالا سینها، آمیتاب باچان، آریونا ایرانی و نظیر حسین ایفای نقش کرده اند.
عکس تقدیر (فیلم ۱۹۷۲)

تقدیر (مجموعه تلویزیونی). تقدیر ( به انگلیسی: The Power of Destiny ) [ ۱] یک سریال لاتین است که توسط کمپانی تلویزا تولید شده. در این سریال داوید زپدا و ساندرا اچوریا نقش آفرینی کرده اند. .
این سریال در مراسم اسکارهای لاتین TNV برنده ۵ جایزه شده. همچنین برترین سریال تله نوولا در سال ۲۰۱۲ می باشد.
عکس تقدیر (مجموعه تلویزیونی)
این نوشته برگرفته از سایت ویکی پدیا می باشد، اگر نادرست یا توهین آمیز است، لطفا گزارش دهید: گزارش تخلف

دانشنامه آزاد فارسی

در لغت به معنای اندازه کردن و در اصطلاح قرآن و کلام اسلامی به دو معناست: خلق یا آفرینش موجودات؛ و تعیین اندازه؛ یعنی خداوند در جریان آفرینش موجودات، برحسب اقتضای حکمت خود، برای هر موجود حدّ و اندازه ای تعیین می کند. در الهیات مسیحی، اعتقاد به این که خدا همه وقایع را، ازجمله رستگاری غائی یا گرفتارشدن انسان به عذاب الهی را، پیشاپیش معیّن کرده است. امروزه مسیحیت به طور کلّی عقیده به اختیار انسان دارد، هرچند فرقه هایی از قبیل کالونیسم معتقدند که رستگاری فقط با عنایت الهی قابل حصول است.

جدول کلمات

سرنوشت

مترادف ها

thank (اسم)
سپاسگزاری، تشکر، تقدیر، سپاس، اظهار تشکر

allotment (اسم)
سهم، تخصیص، تقسیم، تقدیر، پخش، جیره، تسهیم

destiny (اسم)
سرگذشت، تقدیر، سرنوشت، فلک، ابشخور، نصیب و قسمت

destination (اسم)
منزل، مقصد، تقدیر، سرنوشت

dispensation (اسم)
تقسیم، تقدیر، پخش، توزیع، اعطا

appreciation (اسم)
تقدیر، قدردانی، فهم، درک قدر یا بهای چیزی

fate (اسم)
تقدیر، بخش، بخت، سرنوشت، فلک، نصیب و قسمت، قضا و قدر

commendation (اسم)
ستایش، تقدیر، توصیه

predestination (اسم)
تقدیر، سرنوشت، فلسفه جبری، جبر و تفویض

ordinance (اسم)
امر، تقدیر، حکم، فرمان، ایین

foredoom (اسم)
تقدیر، سرنوشت، محکومیت قبلی

predetermination (اسم)
تقدیر، ازلی، مقدرات

فارسی به عربی

اتجاه , اسخر , اطراء , تقدیر , توزیع , قدر , مصیر , نظام

پیشنهاد کاربران

" بَوِش"
سُراینده شاهنامه استاد سخن پرداز فردوسی واژه بَوِش ( =بودن ) را به چم تقدیر و سرنوشت به کار برده است:
هر آن چیز کو خواست اندر بَوِش / بر آن است چرخ روان را روش.
چو یزدان چنین راند اندر بَوِش / بر این گونه پیش آوریدم روش .
...
[مشاهده متن کامل]

ببخشود یزدان نیکی دهش / یکی بودنی داشت اندر بَوِش.

تقدیر همان کام فارسیست و آمدن گونه دیگه ای از کام بوده که در گذر زمان کمرنگ شده
کام = انچه که به کسی وارد می شود ( امدن ) came
قدر =اند/ارز/ارج
با قدری اب = با اندی اب //// قدر مرا نمی داند / ارزش منو نمیداند
...
[مشاهده متن کامل]

قادر = توندر ( تند اندر ) یا تون ( توان ) اندر = / توانا
این وسیله قادر است = این وسیله تواناست ( میتواند ) . . .
تقدیر = کام / سرنوشت
خشو تقدیر = خوشکام / بهکام
مقدر = کامند ( کام اندیده شده )
مقدرسازی شده = کامیزه ( کام ایز و هست شده ) ایز یا ایس و هیس و ایست و هست لاتین با فارسی یکی می باشد
مقدرساز = کامندباز / کامندبیز
مقدار=اند / چک ( چکیدن ) و چکه کردن همان مقدار را تعیین کردن است و واژه check برای سفته و بررسی همان مقدار و تعیین سازی آن است و چک همان مقدار تعیین شده است.
مقدار کم = اندک
مقدار زیاد= بیشند

سرنوشت
گردش آسمان . [ گ َ دِ ش ِ س ْ / س ِ ] ( ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) تقدیر. پیش آمد. قضا و قدر : بدو گفت کز گردش آسمان بگوآنچه دانی به پرسش ممان . فردوسی . چنین گفت کز گردش آسمان نیابد گذر مرد نیکی گمان . فردوسی .
پاس شناسی و بهر و سرنوشت
با عرض سلام ،
تقدیر در اصل و ریشه به این معناست که خداوند متعال قبل از ابلاغ امر آفرینش جهان و موجودات زنده و غیر زنده در درون آن ، اول و آخر هر چیزی را با علم و آگاهی و اطمینان مطلق در چهارچوب طرح مطلق آفرینش و مفاد و آئین نامه اجرایی ثابت و پایدار و تغییر ناپذیر آن ، از پیش تعیین نموده و مُهر و موم قضا و قدر بر آن طرح نهاده است، طوریکه بطور جاودانه هیچگونه تغییر و تحول و تجدید نظری در آن رُخ نخواهد داد. اگر انسان کلیه ستایش ها و پرستش ها ؛ نیایش و مناجات ؛ دعا ها و عبادات؛ طاعات و بندگی ها و تسبیح و ذکر های خودرا از زمان پیدایش روی کره زمین و تا پایان انقراض در منظومه شمسی و یا در گوشه ناچیزی از این کهکشان راه شیری روی هم جمع نماید و بخواهد به کمک آن تصمیمات خداوند را به اندازه سر یک سوزن و یا به اندازه یک اتم تغییر دهد، در این زمینه کلیه سعی و کوشش وی ( یعنی انسان ) عاطل و باطل و بیهوده و عقیم و بی ثمر خواهد بود. این تکالیف و اعمال سنگین و دست و پاگیر و باز دارنده رشد و نمّو و بلوغ قوای ادراکی فهم و عقل انسان، جملگی و بدون استثناء، میراث دوران حاکمیت آیین های بت پرستی می باشند و از طرف خداوند متعال و به امر وی و از آسمان بر وجود انسان نازل و تحمیل نگردیده اند بلکه توسط بنیانگذاران آئین ها و ادیان و مخترعین یوغ های سنگین و سبک شرایع دینی بر روی گردن و دوش و گرده انسان نهاده شده اند و آنهم با قصد و نیت و هدف و انگیزه باطنی زنده نگاه داشتن نام و نشان و اثر خویش در ذهن و زبان و خط انسان و در خاطره و حافظه تاریخ و آنهم نه به تبعیت و پیروی از امر و کلام خداوند متعال بلکه متاثر از تابش پرتوهای وسوسه گر نور ظلمانی آتش سوزان شهوت غریزه طبیعی نام آوری و شهرت طلبی در سطوح زندگی های ابتدایی ایلیاتی و طایفه ای و قبیله ای و قومی و بین اقوام در شرائط تاریخی و اعصار مختلف باستان. تئوری یا نظریه علمی مه بانگ و بخصوص شناخت مرکزی یا محوری و اصلی آن یعنی نوسانات متوالی باز و بسته شدن یا انبساط و انقباض محتوای کیهان یا جهان، مشگل گشا و کلید در گنج عالم غیب و حل معما های کلی می باشد. فقط از طریق تفسیر صحیح و حقیقی و منطبق بر واقعیت این نظریه علمی انسان می تواند به درک های صحیح و تصورات روشنی از قدرت و علم و آگاهی و حکمت و رحمت و صبر و عشق مطلق و بیکران خداوند متعال و فلسفه آفرینش جهان های موازی و مساوی و بیشمار و موجودات زنده و غیر زنده درون آنها و هدف و معنا و مفهوم حیات یا زندگی انسانی دست یابد و نه از طریق معارف وحیانی و حدیثی و روائی دینی و استدلالات منطقی و عقلانی کلامی و فلسفی و کشف و شهودات ذوقانی و شوقانی عرفانی . شناخت خود و خداوند بطور صحیح و حقیقی و منطبق بر واقعیت، فقط از طریق شناخت طبیعت و طبع انسانی و کیهان مقدور و میّسر و امکان پذیر می باشد و نه از راهی دیگر. انسان در زمینه شناخت خود و خداوند هنوز در مقدمه یا ابتدای راه به سر می برد و نه در وسط یا مقاطع پایانی راه. در پایان امیدوارم که سر خوانندگان گرامی را بدرد نیاورده باشم.
...
[مشاهده متن کامل]

تقدیر=سپاس
علاوه بر معانی ارائه شده میتوان واژه تقدیر را ساخته شده از دو سیلاب یا هجا در نظر گرفت : تق دیر
تق به معنای صدا و دیر به معنای به تعویق افتاده یا دیر شده. در مجموع شاید این مفهوم اشاره به صدا ، آوا ، پیام ، مژده، خبر و یا آهنگی داشته باشد که دریافت آن توسط گوش انسان در طول تاریخ به تاخیر افتاده باشد.
...
[مشاهده متن کامل]

تابش زمینه کیهانی طوریکه شاید بدانیم دو نوع می باشد ؛ یکی نوری و دیگری صوتی. تابش نوری توسط تلسکوپ ها کشف و به شهود رسیده است، اما تابش یا طنین صوتی رعد و برق اولیه مه بانگی هنوز به سمع نرسیده است. شاید به این دلیل که سرعت نور بسیار بیشتر از سرعت صوت می باشد و شاید هم به این دلیل که نور میتواند در خلاء تابش یابد و از نقطه ای به نقطه دیگر برسد، اما صوت در عمل پخش شدن از این استعداد برخوردار نیست و نیاز به حامل مادی دارد.
از این لطیفه گویی بگذریم مقوله یا مفهوم تقدیر معمولا در رابطه با مقولات و مفاهیم دیگری از قبیل سرنوشت ، جبر و اختیار ، خواست و اراده آزاد مورد بررسی قرار می گیرد. سوالاتی بنیادی در طول تاریخ برای انسان همیشه مطرح بوده و هست و آن اینکه آیا جهانی که در آن زندگی می کنیم و خود ما انسان ها و کلیه موجودات زنده و غیر زنده در این عالم، خود به خود و تصادفی به وجود آمده ایم و یا اینکه نیرویی در پشت پرده نهفته است و جهان و هرآنچه را که درآن هست، مخلوق آن یا او می باشند؟ کلیه پاسخ هایی که در طول تاریخ تاکنون به این سوال ارائه گردیده اند، مطمئنا کافی و تمام و کامل نبوده و نیستند. خواننده گرامی ممکن است در اینجا از این حقیر بپرسد که ازکجا میتوان مطمئن بود که پاسخ ادیان و آیین های مختلف ، پاسخ اسطوره سازان و حماسه سرایان، پاسخ فلاسفه و حکیمان و متکلمان و راویان و محدثین و مفسرین و متکلمین و ادیبان و هنرمندان و شاعران و عارفان و حتا دانشمندان علوم طبیعی و تجربی و پاسخ ریاضی دانان و الهی دانان برجسته و هوشمند و فرهیخته و فرزانه و فهیم و عاقل و بیدار و آگاه جملگی ناقص و ناتمام می باشند ؟ در پاسخ این سوال معقول و منطقی باور این حقیر بطور کوتاه و مختصر و فشرده به شرح زیر می باشد. در وجود انسان دو حقیقت بنیادی وجود دارند که در طول تاریخ تاکنون از گزند دید چشمان سر و بصیرت دل و باطن اندیشمندان مصون و محفوظ و پنهان باقی مانده اند. حتا دندان های تیز و برّای هاوکینگ فیزیکدان، ریاضیدان و منجم و کیهان شناس برجسته انگلیسی عصر جدید نتوانست خراشی بر بدنه این " کاتِ گوری " یا صندوقچه حاوی گنج الهی دفن شده در باطن انسان، از بیرون خراشی وارد کند چه برسد به مغز آن. گوهر ها و جواهر نهفته در این کات یا جعبه یا صندوقچه پنهان شده در خاک وجود انسان بطور خلاصه به شرح زیر می باشند :
الف - بر خلاف تصور خاص و عام از عهد باستان تاکنون ، افراد انسانی تنها دارای یک سرنوشت جنسی و عشقی به شکل سنتی یا کلاسیک آن یعنی " یا مرد و یا زن " نمی باشند بلکه پنج نوع متفاوت و مستقل از هم.
ب - همچنین باز هم بر خلاف تصور خاص و عام ، افراد انسانی تنها دارای یک من یا یک خود مجرد انفرادی یا یک نفس و یا یک خویشتن و یک فهم و یک عقل واحد و یگانه و منحصر به فرد نیستند بلکه دارای ده من یا ده خود مجرد انفرادی یا ده نفس و خویشن یا ده فهم و عقل مستقل و جدا از هم.
کسانی که بیشتر به زبان عربی علاقه دارند تا فارسی میتوانند از واژه های زیر استفاده کنند : نفوس عشره و عقول عشره و تقادیر جنسی و حُبی خامسه و توجه داشته باشند که شرح و توضیح حکیمان و عارفان دینی در پیرامون علم نفس و یا شناخت خویشتن و عقول عشره که بر اساس جهان بینی نجومی بطلمیوسی سروده شده اند ، غیر حقیقی بوده و بر واقعیت منطبق نمی باشند.
بطور خلاصه میتوان گفت که انسان قبل از آغاز سفر خلقت در سیر نزولی از حیات در سطح کمال مطلق ( البته یک رتبه و لایه زیر حیات مطلق خود خداوند ) بوده است. آن حیات را میتوان محض نامید. هر فرد انسانی در آن حیات محض دارای یک خانواده ده عضویی خودی مشتمل بر پنج مرد و پنج زن بوده است. آن انسان ها از طریق آمیزش جنسی والدین به وجود نیامده اند بلکه مستقیما به امر خداوند و از وجود و در وجود خداوند و هرکدام در اعتدال سنی یعنی هم سن و سال بدون طی دوران نوزادی و کودکی و نوجوانی و جوانی. در این باره نمیتوان با قاطعیت اظهار نظر نمود بلکه با حدس و گمان و احتمال. حدس من این است که همه آن انسان ها در سن چهل سالگی آفریده شده اند. آن حیات چه قدر طول کشیده است ؟ در این زمینه هم نمیتوان پاسخی قاطعانه داد و از آن طریق به جرگه تعصب دین و مذهب پیوست. اما میتوان حدس زد که آن جامعه انسانی و الهی اولیه آنقدر طول کشیده است که کلیه افراد انسانی بدون استثنا توانسته باشند که همه لذت های بی حد و حصر ملکوتی را چشیده باشند و آنهم بطور مطلقا یکسان تا در پایان، لذت دیگری باقی نمانده بوده باشد. البته همانطوری که اشاره شد، این فقط یک حدس و احتمال می باشد. به قول نظامی حسابگران مدبر گاهی اوقات قافل از بازی های تقدیر و صاحب تدبیر اند. بهر حال آن حیات محض ملکوتی اولیه با آغاز نیم سفر نزولی به پایان رسیده است و در پایان نیم سفر صعودی دوباره دست نخورده و شسته رفته حاصل خواهد گردید. در طول این سفر واحد و دور و دراز که یک سفر کلی است و به خود کل تعلق دارد، نفوس عشره یا خویشتن های دهگانه کلیه افراد انسانی به عنوان اجزای مهمی از کل، در منازل و وادی ها و مقامات و ایستگاه های بیشمار در سیر نزولی و صعودی پشت سر هم ( چهار بار بطور انفرادی و سه بار بطور زوجی ) از طریق وقوع مه بانگ های هفتگانه و بیشمار بر اثر نوسانات بسته و باز شدن ، قبض و بسط و یا انقباض و انبساط وجود های متناهی و محدود در چهار چوب مجموعه جهان های بیشمار نزولی - ازلی و صعودی - ابدی به ظهور خواهند رسید و سرنوشت های خامسه یا پنجگانه جنسی و عشقی و حیات های محدود و گذرای خویش را بهمراه لذت و شادی ها و درد و رنج های محدود بطور ناقص و نیمه ناقص تجربه خواهند نمود. سر خواننده گرامی را بیشتر از این به درد نمی آورم و کلام کودکانه خودرا با بیان یک باور شخصی به پایان می رسانم. اعمال نیک و بد دنیوی انسان در تمامی منازل نزولی و صعودی سفر خلقت و آفرینش در سرنوشت و تقدیر و سعادت و خوشبختی و حیات محض اُخروی انسان هیچگونه تاثیرات مثبت و منفی ندارند و قیامت دینی هرگز برپا نخواهد گردید.

تقدیر هرکسی بخودش بستگی دارد اگر تو تلاش کنی هرچیز امکانناپذیر را امکان پذیر میکند
سرنوشت، قضا ، قدر، عاقبت، مشیت، مقدر، امتنان، تشویق، سپاسگزاری، ستایش، قدردانی، قسمت، نصیب، طالع، بخت، مرگ، اجل، عاقبت کار، فرجام

تقدیر سرنوشت نیست و انچه سر نوشت است چیزی است که از جانب پروردگار مقرر شده و بر قرار می باشد مثلا در پست خواهرم زهره مسکنی در اینستا خواندم برای بیماری کرنا دعا کنید با دعا میشود تقدیر را متغییر کرد و تغییر داد.
...
[مشاهده متن کامل]

گفتم تقدیر همان قدرت الهی است چگونه میتوان با دعا قدرت خداوند را کم و زیاد کرد ولی با دعا تقریر که مقررات ادهی است میشود تغییرداد خداوند بلا تشبیه مثل یک شاهنشاه بلا منازع است حکم ا و مقررات نوشته حرکت در خیابان عبور ممنوع مثلا ده سال زندان دارد کسی خلاف کرده و با دعا و ثنا از شاه تقاضای عفو کرده حالا شاه عفو بدهد در همتن یک مورد تقریرات را تغییر داده و لذا کلا هم میتواند مقررات که همان تقریرات است عوض میکند
میگوید مثلا از خیابان عبور ممنوع از این ببعد عبور آزاد است۰ حال از کلیه اساتید دانشگاه ها در حال خدمت و استادان گذشته که بازنشسته شده اند و این واژه را غلط درس داده اند می پرسم با این شرح محتصر من مقررات است یا مقدرات هرچه فریاد میزنم تقریرات است نه تقدیرات دایوانه شدم من از این فرهنگ پر غلط و غلوط که شروع به نوشتن این گ ونه واژه ها می نمایم باز اگر عزیزانی نیایند مانند شهادت سپهبد شهید در کتاب دائره المعارف به جای معنی شعار سیاسی ننویسند

تعیین، تعیّن، تشخّص.
فرمان خدا. قسمت و سر نوشت
اتفاق
در پارسی " والایش " از بن والاییدن به معنای تقدیر کردن ، ارج نهادن.
سرافراز
این واژه تازى ( اربى ) است و برابر پارسى آن اینهاست: بخشانش Baxshanesh ( پهلوى: بخشِنیشْنْ:تقدیر، سرنوشت، قسمت ) ، سرنوشت Sarnevesht ، بْرِه Breh ( پهلوى: سرنوشت ، تقدیر ، قسمت ) در پهلوى بْرِهِنیدن Brehenidan : مقدر - مقرر - تقدیر - حکم کردن ، بْرِهِنِش Brehenesh
...
[مشاهده متن کامل]

( پهلوى: بْرِهِنیشْنْ: تقدیر ، سرنوشت، قضا ) ، بَگوبخت Bagobaxt ( تقدیر الهى ، مشیت خداوندى، سرنوشت ) ، پَداَپایِستى Padapayesti ( پهلوى: پَتْ اَپایِستیهْ: سرنوشت ، تقدیر ، قسمت ، قضا ) ، جاییشْنْ Jayishn ( پهلوى: تقدیر ، سرنوشت ، اقبال، شانس ) ، جِدْمان Jedman ( پهلوى:
تقدیر ، سرنوشت ، قضا و قدر ) ، جَسْتِش Jastesh ( پهلوى: جَستیشْنْ : سرنوشت ، تقدیر، شانس، اقبال ) ، جهیشْنْ ( پهلوى: سرنوشت ، تقدیر ، اقبال ) ، رُچْکار Rochkar ( پهلوى: سرنوشت ، تقدیر )

مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٧)

بپرس