تقریرات فلسفه امام خمینی قدس سره

دانشنامه اسلامی

[ویکی نور] تقریرات فلسفه، مجموعه درس های حضرت امام خمینی است که در آن، مباحث فلسفی را بر اساس شرح منظومه حکیم سبزواری و اسفار صدرالمتألهین شیرازی تدریس کرده است. در این اثر سه جلدی مباحث متعددی مانند امور عامه، جوهر و عرض، الهیات، طبیعیات، تجرد نفس و معاد روحانی و جسمانی مورد پژوهش دقیق عقلی قرار گرفته است.
اثر حاضر، ثمره درس های فلسفی امام خمینی است که در سال های 1323-1328ش، بیان شده و یکی از شاگردانش به نام آیت الله سید عبدالغنی موسوی اردبیلی، آن را تقریر کرده است. نویسنده، مبانی و اصول حکمت متعالیه مانند اصالت و وحدت تشکیکی حقیقت وجود را پذیرفته و بر اساس آن به شرح و توضیح پرداخته است. هرچند زبان و ادبیات نویسنده، رسا و شیوا است، ولیکن مخاطبان، پژوهشگران و آشنایان با کلام، فلسفه و عرفان اسلامی هستند.
کتاب حاضر از مقدمه ناشر و متن اصلی تشکیل شده است. در مقدمه ناشر، توضیحاتی درباره زندگی فلسفی صدرالمتألهین شیرازی، حکیم سبزواری، امام خمینی و آیت الله سید عبدالغنی موسوی اردبیلی ذکر شده است. در این مقدمه، از جمله در مورد روش تحقیق اثر حاضر چنین آمده است: مجموعه حاضر، تقریرات آخرین دوره شرح منظومه و مباحث نفس اسفار می باشد که توسط حضرت امام (قدس سره) در حدود سال های 1323-1328 ش تدریس گردیده است. این مجموعه هرچند کامل نبوده و مرحوم مقرّر پاره ای از مباحث را یادداشت نکرده یا حضور نداشته اند، ولی با توجه به آنکه از حضرت امام (قدس سره) اثر مکتوبی در حکمت متعالیه - در حال حاضر - در دسترس نمی باشد و حاشیه ایشان بر اسفار نیز مفقود گردیده است. این تقریرات تنها یادگار از حدود دو دهه تدریس آن حضرت در حکمت متعالیه می باشد و از ارزش ویژه ای برخوردار است. این تقریرات توسط مرحوم مقرّر در اختیار مؤسسه تنظیم و نشر آثار حضرت امام(قده) قرار گرفته و با پشت سر گذاشتن مراحلی که در پی می آید بدین صورت درآمده است:
برای آشنایی با روش و محتوای کتاب حاضر، ذکر برخی از مطالب سودمند آن کافی است:
و الحاصل: تسمیه معاد به جهت همان معنی است که فرمود: «کَما بَدَأَکُمْ تَعُودُونَ» و بالجمله، از حیث تمسک به ظهور لفظ معاد و تطبیق آن بر معاد طبیعت، دغدغه ای نیست، بلکه به معاونت معنایی که در آیات رجعت است، معاد را به آن اعتبار معنی می کنیم...

پیشنهاد کاربران

با عرض سلام و تقدیم احترام و تقدیم تواضع و فروتنی به پیشگاه حکیمان بزرگ مسلمان ایرانی از فارابی و ابن سینا و سهره وردی گرفته تا میرداماد و ملا صدرا و سبزه واری تا بزرگان حکمت عصر جدید تا قله و راس آنان
...
[مشاهده متن کامل]
یعنی نظام حکمی و عرفانی مرحوم خمینی و همچنین نظام های فلسفی غرب از یونان باستان گرفته تا فلسفه ایده آلیزم ذهنی - استعلایی کانت و ایده آلیزم عینی هگل و ماتریالیزم تاریخی و دیالکتیکی مارکس و انگلس و پدیدار شناسی هو سرل و هایدگر. بزرگواران بنیانگذار این نظام های حکمی و فلسفی هیچکدام نتوانستند که در وجود مبارک و پدیدار شده و به ظهور رسیده مردانه خویش، وجود مبارک زن پنهانی یا استعلایی را کشف نمایند تا از آن راه و طریق بتوانند به مراتب هفتگانه وجود انسان پی به برند که خداوند متعال در مشیت ازلی برای همه افراد انسانی از پیش تعیین نموده است و با کشف این مراتب بتوانند حکمت و فلسفه را تا آخرین سطح متعالیه کمال بخشند تا از آن راه و طریق انسان بتواند به حقایق عالی تری در پیرامون فلسفه وجودی خویش و هستی شناسی، وجود شناسی و طبیعت و کیهان و خدا شناسی دست یابد. نظریه علمی کیهان شناسی مارا با حقیقتی ارزنده آشنا نموده است که تا قبل از آن در اندیشه انسان در طول تاریخ زاده نشده بود. این حقیقت که از لحاظ علمی یک سوم اعتبار دارد، امکان انقباض مجدد کیهان می باشد. طبق نظریه علمی مه بانگ جهان از لحاظ فیزیکی سه آینده بیشتر ندارد و هرکدام از این سرنوشت ها از لحاظ به وقوع پیوستن دارای یک ارزش محاسباتی می باشند. از طرف دیگر اگر باور دینی را به این کشف علمی بیفزائیم میتوانیم سرنوشت انسان را هم ردیابی و پیش گویی نماییم و آنهم تا غایت سیر و سلوک انسان به سوی رسیدن به سرحد کمال. مشکلی که در سر راه تکاملی انسان به سوی کمال مطلق وجود دارد، برپایی روز قیامت در دین اسلام میباشد ( البته بطور خفیف تری هم در دین مسیحیت ) . با بر پایی روز قیامت و محاکمه انسان در دادگاه عدل الاهی و روانه شدن انسان به سوی بهشت و جهنم ، رشته سیر و سلوک انسان به سوی کمال مطلق بطور کامل بریده میشود و فرصت به کمال رسیدن از انسان گرفته میشود. برای عبور از این مانع و سد و احیانا برداشتن آن از سر راه انسان میتوانیم معاد انسان را به معاد کیهان پیوند دهیم. یعنی زنجیره تولد و مرگ انسان را بر تسلسل تولد و مرگ کیهان قرار دهیم تا بتوانیم از این راه تولد مجدد انسان از مادر را تبیین نمائیم. اگر کیهان بر اثر نوسانات متوالی و پی درپی نتواند دوباره و دوباره متولد شود و یا هر بار از نو آفریده شود، انسان هم نمی تواند دوباره و دو باره و سه باره از نو متولد شود. بنا بر این سیر و سلوک انسان به سوی کمال بدون همراهی با سیر و سلوک کیهانی محال و غیر ممکن می باشد. علاوه بر این بهتر و مفید تر است که از مفاهیم تجرد ماده ماتریالیستی و تجرد روح ایده آلیستی دست بر داریم و بین ماده و روح آشتی جاودانه بر قرار کنیم و کلمه نفس را به دست فراموشی به سپاریم که در بین راه به مبارزه با آن و یا تزکیه آن نیازی نداشته باشیم. اگر مبارزه اکبر مبارزه با نفس می باشد چرا بنیانگذاران این مبارزه، مبارزه با بخش اماره را گوش زد ننموده و کل آنرا هدف مبارزه قرار داده اند. بهر حال روح ، روان و یا نفس هیچکدام ریشه و علت زندگی و حیات جسم یا تن و بدن نیستند بلکه جسم و روح و روان هرسه ابزار و مسالح ساختاری اند. اولی سفت و سخت و دومی و سومی نرم و لطیف بطور کلی به زبان علم اطلاعات یا اینفورماتیک، ابزار ها و مسالح سخت افزاری و نرم افزاری. در علم اطلاعات هم دو نوع برنامه و نرم افزار داریم که یکی توسط تولید کننده های میکروپرسور ها و کامپیوتر ( رایانه یا محاسبه گر ) حکاکی و نوشته میشود و مصرف کننده نمیتواند در ساختار آن دخل و تصرف نماید. این نوع برنامه را برنامه سخت افزاری مینامند مثل " نسخه های مختلف ویندوز " . و یک نوع برنامه دیگر هم هست که آنرا برنامه نرم افزاری می نامند که طبق میل و خواست و نیاز مصرف کننده نوشته میشود و مصرف کننده میتواند تغییر دهد. در این مقایسه میتوان برنامه روان را از نوع برنامه سخت افزاری در نظر گرفت که توسط طبیعت در ساختمان ژنها طوری حکاکی شده است که انسان بطور آگاهانه نمیتواند ساختار آنرا تغییر دهد بدون اینکه ساختار ژن ها را دستکاری کند. برنامه روحی از نوع نرم افزاری می باشد و با وجود اینکه توسط طبیعت به عنوان تولید کننده ارائه گردیده و در دسترس مصرف کننده قرار گرفته است، با این وجود مثل یک لوح سفید و نوشته نشده است که افراد انسانی در طول زندگی و در نظام های فرهنگی و تمدنی میتوانند آنرا پر کنند. به این معنا که برنامه روانی توسط طبیعت از طریق جهش و تطابق ژنتیکی پرورش می یابد و برنامه روحی توسط انسان از طریق آموزش و پرورش. این سه نظام و سامان جسمی و روحی و روانی هرکدام حیات خودرا از مختصات ساکن و پیوسته جان دریافت میکنند و آنهم نه اینکه در لحظه بسته شدن نطفه، یک ذره از جان به آن تعلق گیرد و در لحظه مرگ از آن جدا شود. جان پیوسته ترین و اساسی ترین بخش وجود خداوند می باشد و روح و روان و تن فقط مسالح و ابزار های ساختاری وجود خداوند. لذا زمانیکه یک انسان می میرد، نه روح نه روان و نه جان از وجود مادی او جدا نمی شوند. بنابر این مساله حلول هم از این طریق به طور کامل حل و از تسلسل تولد و مرگ بر طرف میگردد. یک نظام حکمی و فلسفی در لحظه حال و آینده اگر نوسان کیهان را در نظر نگیرد، نمیتواند تصویری مطابق با حقیقت و واقعیت از هدف و معنا و مفهوم زندگی انسانی ، طبیعت و کیهان و جزئیات و کلیات طرح مطلق خلقت و آفرینش و خداوند ارائه دهد.

بپرس