تقسیم کردن


برابر پارسی: بخش کردن، بخشیدن

معنی انگلیسی:
allocate, allot, dispense, dissever, divide, spread, parcel, part, partition, segment, share, slice, divvy

فرهنگ فارسی

( مصدر ) ۱ - بخش کردن قسمت کردن .

واژه نامه بختیاریکا

( تقسیم کردن ( به اندازه مساوی ) ) دو جا کِردِن
( تقسیم کردن( محصول و ... ) ) تیر دِرَوُردِن

مترادف ها

partition (فعل)
تقسیم کردن، تفکیک کردن، جزء بندی کردن، تقسیم به بخش های جزء کردن

part (فعل)
جدا کردن، تقسیم کردن، تفکیک کردن، جدا شدن، تفکیک شدن

administer (فعل)
انجام دادن، تصفیه کردن، اداره کردن، تقسیم کردن، تهیه کردن، اجرا کردن، توزیع کردن، نظارت کردن، وصیت کردن، اعدام کردن، کشتن، رهبری کردن

admeasure (فعل)
تعیین حصه کردن، سهم دادن، تقسیم کردن، اندازه گرفتن

divide (فعل)
جدا کردن، تقسیم کردن، بخش کردن، طبقه بندی کردن، پخش کردن، مجزا کردن، سوا کردن، قسمت کردن

distribute (فعل)
تقسیم کردن، توزیع کردن، پخش کردن، تعمیم دادن

apportion (فعل)
تقسیم کردن، تخصیص دادن، بخش کردن

intersect (فعل)
تقسیم کردن، تقاطع کردن، از وسط قطع کردن

administrate (فعل)
انجام دادن، تصفیه کردن، اداره کردن، تقسیم کردن، تهیه کردن، اجرا کردن، توزیع کردن، نظارت کردن، وصیت کردن، اعدام کردن، کشتن، رهبری کردن، وصی

compartment (فعل)
تقسیم کردن

فارسی به عربی

ادر , انسب الیه , تقسیم , مقصورة , وزع

پیشنهاد کاربران

برخ کردن. [ ب َ ک َ دَ ] ( مص مرکب ) ایجاد کردن. ( از ناظم الاطباء ) . || بخش کردن. سهم کردن.
افس یک واژه اوستایی برابر تقسیم
افسیدن:تقسیم کردن
اَفسیدن: عمل تقسیم، تقسیم در ریاضی ( از افس در اوستایی )
وِشکیدن: تقسیم کردن بین افراد ( از وشکیدن در پارسی میانه )
بهریدن: تسهیم کردن، بهره دادن، بهره و سود را تقسیم کردن
دُنگیدن: به شش دانگ تقسیم کردن، به شش قسم کردن
...
[مشاهده متن کامل]

بَرخیدن: تبعض کردن، بعضیدن
کرتیدن: قطع کردن، کرته: قطعه ( از کرتک در پارسی میانه )
پاریدن: پاره کردن
پخشیدن: پخش کردن، توضیع کردن

Dole out

بپرس