تقسیمات حرکت

دانشنامه اسلامی

[ویکی فقه] حرکت در اصطلاح فلاسفه به تغییر تدریجی اطلاق می شود. از دیدگاه فلاسفه حرکت را می توان براساس موضوع، فاعل، مسافت، زمان و... تقسیم کرد.
مقومات حرکت در تمام حرکات وجود دارد و قابل تنوع و تفاوت نیست تا براساس اختلاف آنها بتوان اقسام مختلفی را برای حرکت در نظر گرفت. اما مشخصات و لوازم حرکت کمابیش قابل تفاوت و تنوع است و می توان برحسب اختلاف آنها اقسامی را برای حرکت اثبات کرد؛ مثلاً اختلاف مدار در حرکات انتقال کاملاً محسوس است و اشکال مختلفی که برای آن تصور می شود، موجب تفاوت حرکات مربوطه می گردد.ولی از یک سوی، اختلاف مدارات انواع محصوری ندارد و از سوی دیگر، نتیجه فلسفی خاصی بر این تنوع مترتب نمی شود. ازاین رو، تقسیم حرکات برحسب اختلاف مدارات چندان فایده ای دربرنخواهد داشت.همچنین جهات حرکات هر چند از نظر کلی قابل تقسیم به شش جهت اصلی معروف است، اما اولاً، این اقسام قراردادی است، و ثانیاً، تقسیم حرکات برحسب اختلاف آنها فاقد ثمرهٔ فلسفی می باشد. نیز سرعت حرکت مراتب بی شماری دارد، اما این اختلاف مراتب تاثیری در تحلیل فلسفی آنها ندارد.اما تقسیم حرکت برحسب اختلاف فاعل ها، در واقع تابع اقسام فاعل است. به طور کلی می توان حرکت را به دو قسم طبیعی و ارادی تقسیم کرد؛ زیرا فاعل های بالقصد و بالعنایه و بالرضا و بالتجلی، همهٔ فاعل های ارادی هستند و فاعل های بالجبر و بالتسخیر هم حالات خاصی از آن به شمار می روند، چنان که فاعل قسری، حالت خاصی از فاعل طبیعی محسوب می شود.
تقسیم حرکت براساس شتاب
اتومبیلی را در نظر بگیرید که عقربه کیلومترشمار آن تدریجاً از صفر به طرف یک صد کیلومتر در ساعت، بالا می رود، و مدتی روی این شماره می ایستد و سپس تدریجاً به طرف صفر پایین می آید. این اتومبیل در طول مدت حرکت خود، از نقطهٔ (الف) به نقطهٔ (ب) انتقال می یابد که حرکتی انتقالی و در بستر مکان می باشد، اما در این جریان، دو تغییر تدریجی دیگر هم مشاهده می شود، یکی تغییر سرعت از صفر به یک صد، و دیگری تغییر آن از یک صد به صفر. این تغییر نیز از نظر فلسفی مشمول تعریف حرکت است و می توان آن را نوعی حرکت کیفی به شمار آورد، از این جهت که تندشدن و کندشدن، دو کیفیت ویژهٔ حرکت محسوب می شوند که عارض کمیت سرعت آن می گردند. نظیر همین تغییر را در انواع دیگری از حرکت می توان در نظر گرفت و حتی یک حرکت کیفی، از نظر دیگری می تواند متصف به حرکت کیفی دیگری شود؛ مثلاً فرض کنید که جسم بی رنگی تدریجاً سیاه رنگ می شود و مدتی به همان حالت سیاهی باقی می ماند و سپس رنگ آن تدریجاً می پرد و دوباره بی رنگ می گردد. بی شک تغییر رنگ جسم، حرکتی در مقوله کیف به شمار می رود، اما ممکن است درجه سیاه شدن یا رنگ پریدن آن در همه اجزاء زمان یک نواخت نباشد و مثلاً سرعت سیاه شدنِ آن تدریجاض افزایش یابد و سپس به همین منوال رو به کاهش برود. این تغییر سرعت، تغییر دیگری غیر از اصل تغییر رنگ است و ازاین رو می توان آن را حرکتی روی حرکت اول تلقی کرد، چنان که می توان حرکت یک نواخت را فاقد این تغییر دانست و آن را از نظر سرعت «ثابت» شمرد.
← اقسام حرکت از دیدگاه ثبات
دانستیم که تکاملی بودن حرکت به معنای شدت یافتن و شتاب گرفتن آن کلیت ندارد و هیچ کدام از تعاریف حرکت هم اشعاری به این مطلب ندارد. اما به معنای تکامل یافتن متحرک در اثر حرکت، ممکن است از دو تعریف یادشده چنین استنباطی بشود که چون متحرک به واسطهٔ حرکت به فعلیت و کمال جدیدی می رسد، ضرورتاً هر حرکتی اشتدادی و موجب تکامل یافتن متحرک خواهد بود.کسانی که چنین استنباطی کرده اند، خود را با مشکل بزرگی مواجه دیده اند و آن این است که بسیاری از اشیاء تدریجاً رو به ضعف و پژمردگی و نابودی می روند و نه تنها حرکات و دگرگونی های تدریجی آنها بر کمالشان نمی افزاید، بلکه پیوسته از کمالاتشان می کاهد و آنها را به مرگ و نیستی نزدیک می کند، چنان که نباتات و حیوانات پس از گذراندن دوران رشد و شکوفایی، وارد مرحلهٔ پیری و ناتوانی می شوند و حرکت ذبولی و نزولی آنها آغاز می گردد.برای رهایی از این مشکل، به این صورت چاره جویی کرده اند که این گونه حرکات نزولی و انحطاطی، همراه با حرکات موجودات رشدیابنده دیگری است، مثلاً سیبی که در اثر کرم زدگی فاسد می شود، کرم درون آن رشد می یابد و حرکت حقیقی، همان حرکت تکاملی کرم است که موجب کاهش کمالات سیب می گردد و پژمردگی و فاسد شدن آن، حرکتی بالعرض می باشد.
توأم بودن حرکت نزولی و اشتدادی
...

پیشنهاد کاربران

بپرس