تقی

/taqi/

مترادف تقی: پرهیزگار، باتقوا، تقواپیشه، متقی، پرواپیشه، خداترس

متضاد تقی: بی تقوا

معنی انگلیسی:
masculine proper name, [o.s.] virtuous or pure

فرهنگ اسم ها

اسم: تقی (پسر) (عربی) (مذهبی و قرآنی) (تلفظ: taqi) (فارسی: تقي) (انگلیسی: taghi)
معنی: پرهیزگار، باتقوا، لقب نهمین امام شیعیان، تقی، در لغت به معنای پرهیزگار و پرهیزکردن و جمع آن اتقیاست ( ) در قرآن کریم آمده است « تلک الجنه اللتی نورث من عبادنا من کان تقیا ( ) بهشت را بندگانی که پرهیزگار و متقی باشند به ارث می برند، رسول اکرم ( صلی الله علیه و آله و سلم ) نیز فرمود : « ان الله یحب الاتقیاء الاخفیا» ( ) خداوند منان پرهیزگارانی راکه به نشان هستند دوست می دارد تقی، لقب امام محمد بن علی نهمین امام شیعیان است، و القاب دیگر او «جواد»به معنی بسیار بخشنده است، چرا که آن بزرگوار هر چه داشت در راه خدای را گذشت اخلاقی و عفو از روی صبر و شکیبائی دانست بطوریکه فرمود : «وبالتقوی فازالصابرون» ( ) هر کس نام او « تقی» باشد و از روی تقوا و پرهیزگاری بذل و بخشش نماید و منتی بر دیگران نگذارد و نیت او طهارت باطن و تقرب به حق باشد و در این راه به نام و یاد امام جواد ( علیه السلام ) توسل جوید، بزودی آثار وبرکات آنرا در زندگی خود احساس خواهد کرد و در دنیا و آخرت از دعای خیر آن بزرگوار بهره مند خواهد بود، امام جواد ( علیه السلام ) با وجود سن کم در مناظره های علمی بزرگ توسط مأمون عباسی دعوت می شذ بر غم نیت پلید آنان آنچنان در مباحث علمی و حکمی می درخشید که همه علمای مجلس در حیرتی عجیب فرو می رفتند و این در واقع درخشش حکمت و سرّ امامت بود که در لسان مبارک آن حضرت جاری می شد، هر که را سرمایه تقوا میشود فارغ از امیال دنیا می شود هر چه دارد میدهد در راه دوست چون جواد ازجود احیاء می شود ( )، ( عربی ) ( در قدیم ) تقوا پیشه، پرهیزکار، ( در اعلام ) نام نهمین امام شیعیان امام محمد تقی ( ع )، میرزا تقی خان امیرکبیر از بزرگترین مردان سیاسی دوره ی قاجار، لقب امام نهم شیعیان، نام صدر اعظم ناصرالدین شاه مشهور به امیرکبیر
برچسب ها: اسم، اسم با ت، اسم پسر، اسم عربی، اسم مذهبی و قرآنی

لغت نامه دهخدا

تقی. [ ت َ ی ی ] ( ع ص ) پرهیزکار. ( دهار ) ( ترجمان جرجانی ترتیب عادل بن علی ) ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ). ج ، اتقیاء و تُقواء. ( اقرب الموارد ) ( ناظم الاطباء ). بمعنی ترسنده از خدا و مجازاً بمعنی پرهیزکار. ( غیاث اللغات ) ( آنندراج ) :
از تقی دین طلب ز رعنا لاف
از صدف دُر طلب ز آهو ناف.
سنایی.
قصدآن کرده بود که ذیل عفاف و جیب صلاح و نفس تقی و عرض نقی این بنده را... به لوث خبث و فجور خود ملطخ گرداند. ( سندبادنامه ص 77 ).

تقی. [ ت ُ قا ] ( ع مص ) پرهیز کردن. ( منتهی الارب ). پرهیزکاری. ( دهار ) ( مهذب الاسماء ). تقاء. ( ناظم الاطباء ). || ( اِ ) پرهیز. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) :
به سخا و به هدی و به بها و به تقی ، خوش
از خداوند سوی خلق جهانند و مشارند.
ناصرخسرو.
چون خرد افسر و تقی شد گاه
خواندت جبرئیل شاهنشاه.
سنائی.
نهی بر اهل تقی تبغیض شد
لیک بر اهل هوا تحریض شد.
مولوی.

تقی. [ ت َ ] ( اِخ ) نام حضرت رسالت پناه صلی اﷲ علیه و اله و سلم. ( آنندراج ). رجوع به محمد شود.

تقی. [ ت َ ] ( اِخ ) لقب امام ثانی حسن بن علی المرتضی. رجوع به حبیب السیر چ خیام ج 2 ص 21 شود.

تقی. [ ت َ ] ( اِخ ) لقب امام محمدبن علی بن موسی الرضا،امام نهم شیعه اثناعشریه است. رجوع به جواد شود.

تقی. [ ت َ ] ( اِخ ) میرزا تقی خان امیرکبیر. رجوع به امیرکبیر شود.

تقی. [ ت َ ] ( اِخ ) میرزا... از شعرای دوره ٔصفویه و معاصر شاه سلیمان است و این بیت از اوست :
در فضای تنگ دل راحت نمیگیرد قرار
گویی آبادانئی نزدیک این ویرانه نیست.
( از قاموس الاعلام ترکی ).

تقی. [ ت َ ] ( اِخ ) ( میرزا... )علی آبادی. صاحب دیوان انشاء فتحعلی شاه قاجار است. وی متخلص به «صاحب » بود. رجوع به مجمح الفصحاء در ذکر شعرای معاصر مؤلف و سبک شناسی بهار ج 3 ص 334 شود.

تقی. [ ت َ ] ( اِخ ) دهی است از بخش شیب آب شهرستان زابل که 398 تن سکنه دارد. ( از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8 ).

فرهنگ فارسی

( میرزا - خان ) ملقب به امیر نظام که بعد ها مشهور به امیر کبیر گردید . وی از بزرگترین رجال سیاسی دوره قاجاریه است . ( مقق . ۱۲۶۸ ه. ق . اصلا فراهانی است و پدرش مشهدی قربان طباخ ابو القاسم قائم مقام بود . تقی نیز در خاندان قائم مقام تربیت یافت و در جوانی وارد دستگاه ولیعهد در تبریز گردید و جزو هیئت اعزامی بروسیه بریاست خسرو میرزا بان کشور رفت ( ۱۲۴۴ ). امیر نظام زنگنه بدو توجه کرد و وی را همراه ناصرالدین میرزا ولیعهد برای ملاقات باتزار روسیه به اوج کلسیا فرستاد .اندکی بعد وی بریاست قشون آذربایجان منصوب گردید ( ۱۲۶۳ ) و پس از فوت امیر نظام زنگنه به پیشکاری آذربایجان منصوب گردید و سرپرستی ولیعهد بدو محول شد . پس از مرگ محمد شاه ( در سال ۱۲۶۴ ) میرزا تقی خان ناصر الدین میرزا را بتهران حرکت داد و وسایل استقرار سلطنت او را فراهم آورد و با مقام صدارت عظمی برتق و فتق امور پرداخت و دستگاه دولت و دربار را دقیقا تحت نظارت قرار داده مستعمریهای بیجا را قطع کرد امور مالی کشور را متمرکز ساخت مالیاتهای معوقه را وصول کرد قشون را منظم نمود با دول همسایه روابط سیاسی بر اساس دوستی متقابل دایر کرد و قیود سیاسی را درهم شکست با تاسیس دار الفنون و استخدام معلمان اروپایی بنیاد فرهنگ نو را ریخت اما مخالفان او از پای ننشستند تا شاه را وادار بعزل و تبیعدوی بکاشان و صدور حکم قتل او کردند .
پرهیزکار، خداترس، باتقوا، اتقیاجمع
پرهیزگاری ترسکاری .

فرهنگ معین

(تَ یّ ) [ ع . ] (ص . ) پرهیزگار. ج . اتقیاء.

فرهنگ عمید

پرهیزکار، خداترس، باتقوا.

واژه نامه بختیاریکا

( تَقی ) یقین؛ حتما

دانشنامه اسلامی

[ویکی فقه] تقی (ابهام زدایی). تقی ممکن است اسم برای اشخاص ذیل باشد: • تقی بن نجم حلبی، ابوالصَّلاح تقی بن نجم حلبی، فقیه و متکلم امامی قرن چهارم و پنجم• تقی ریاحی، متولد (۱۲۸۹ش) در اصفهان و از درجه داران ارتشی دوره پهلوی و از طرفداران دکتر مصدق• تقی طباطبائی قمی ، از علمای شیعه در قرن چهاردهم هجری قمری
...

پیشنهاد کاربران

تقی نام یکی از سران طایفه میرزاوند و فرزند کدخدا عیدی از شعبه فرخی ( رضا ) بخش الوار گرمسیر بوده او تفنگچی و اهل جنگ و غارتگری و یاغیگری بود در جنگ بخش الوار و ایل بختیاری که نزاع و جنگ طایفه میرزاوند و ایل بختیاری در اواخر قاجاریه بود در ریت کوه یاغی بود و چندین نفر توسط او کشته شدند.
من اسم تقی رو دوست دارم و عاشق تقیم
درخشنده
درخشنده دوست داشتنی
خدا مشرب
متدیّن
با تقوا
مومن
خدا ترس
پرهیزگار
با تقوا
پاک ریشه از تقوا داشتن دارد
کنترل نفس یا کنترل خویشتن

بپرس