تقید

/taqayyod/

مترادف تقید: پای بندی، تعهد، پابند شدن، مقید بودن

متضاد تقید: رها شدن

برابر پارسی: پابستگی

لغت نامه دهخدا

تقید. [ ت َ ق َی ْ ی ُ ] ( ع مص ) خویشتن را بند کردن.( تاج المصادر بیهقی ) ( زوزنی ) ( دهار ) ( مجمل اللغة ) ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ). تقیید. ( اقرب الموارد ). بند شدن و به چیزی مقید شدن. ( آنندراج ).

فرهنگ فارسی

مقیدبودن، دربندبودن، بندشدن، پایبندکردن امری
۱ - ( مصدر ) پابند شدن بند بودن خویش را بند کردن . ۲ -( اسم ) پابندی . جمع : تقیدات .
خویشتن را بند کردن

فرهنگ معین

(تَ قَ یُّ ) [ ع . ] (مص ل . ) پابند چیزی شدن .

فرهنگ عمید

۱. خود را پابند به امری کردن، پای بند.
۲. [قدیمی] دربند بودن، در زندان بودن.

پیشنهاد کاربران

بپرس