تماشا

/tamASA/

مترادف تماشا: نظاره، نظر، نگاه، نگرش، تفرج، سیاحت، سیر، گردش، گشت وگذار، گلگشت

برابر پارسی: دیدن، نگاه کردن، نگریستن

معنی انگلیسی:
sightseeing, spectacle, show

لغت نامه دهخدا

تماشا. [ ت َ ] ( اِ ) نظر کردن به چیزی باشد از روی حظ یا از روی عبرت. ( برهان ). در عرف بمعنی... دیدن به شوق مستعمل شده از این بابت بطرف دیده منسوب داشته اند و تماشا با لفظ کردن و نمودن و داشتن مستعمل است و پریشان از صفات اوست... و تماشا بمعنی چیزی که در او به تعجب یا بشوق نظر کنند مستعمل می شود. ( از آنندراج ) ( از غیاث اللغات )....نگریستن چیزهایی که سرور آورد یا موجب دلتنگی و اندوه شود و عبرت آورد و هرچیز حیرت انگیز که موجب تعجب و شگفتی باشد و هرچیز که دارای سود و فایده بود. ( ناظم الاطباء ) :
و چون برنشستند به تماشای چوگان محمد و یوسف به خدمت در پیش امیر مسعود بودندی با حاجبی که نامزد بود. ( تاریخ بیهقی چ دکتر فیاض ص 96 ). هنوز پدرم به حال حیات بود. مرا هوس بازرگانی خاست به سبب تماشای دریا. و با مالی وافر و بازرگانان بسیار در دریا نشستیم. ( مجمل التواریخ و القصص ).
از دریچه مشبک ایمان
در تماشای روضه رضوان.
سنایی.
جامه برافکند در رژه چو درآمد
پس به تماشای باغ زی شجر آمد.
نجیبی.
بی تماشای چشم روشن تو
چشم خورشید در مغاک شده.
خاقانی.
تماشای آن جامه نغزباف
دل شاه را داده بر وی طواف.
نظامی.
تماشای رامشگران ساز کرد
در خرمی بر جهان باز کرد.
نظامی.
بیا تا در تماشای خرابات
چو رندان تماشایی بباشیم.
عطار.
و صیدی که بیشتر آن گورخر بودبراند و جغاتای و اوکتای به تماشای صید قوقو به قراگول آمدند. ( جهانگشای جوینی ). و آن زمستان به تماشای صید مشغول بودند. ( جهانگشای جوینی ).
دیده شکیبد ز تماشای باغ
بی گل و نسرین بسرآرد دماغ.
سعدی ( گلستان ).
تماشای ترکش چنان خوش فتاد
که هندوی مسکین برفتش ز یاد.
سعدی ( بوستان ).
هرکه تماشای روی چون سپرت کرد
روی سپر کرد پیش تیر ملامت.
سعدی.
بامدادان بتماشای چمن بیرون آی
تا فراغ از تو نباشد به تماشای دگر.
سعدی.
و پیراسته به در و گهر برای تماشای هر نظر. ( ترجمه محاسن اصفهان ص 27 ). و باصره را مجال تماشای آن ندادندی. ( ترجمه محاسن اصفهان ص 54 ).
چون صبا گفته حافظ بشنید از بلبل
عنبرافشان به تماشای ریاحین آمد.بیشتر بخوانید ...

فرهنگ فارسی

راه رفتن وگرد کردن، راه رفتن باهم، دیدن چیزی
۱-( مصدر ) دیدن مناظر و گردشگاهها نظر کردن بچیزی از روی حظ یا عبرت . ۲ - ( مصدر ) گردش کردن . ۳ -( اسم ) تفرج تفریح سرگرمی مشغولی .

فرهنگ معین

(تَ ) [ ع . تماشی ] ۱ - (مص م . ) دیدن ، نگاه کردن . ۲ - (مص ل . ) گردش کردن ، راه رفتن .

فرهنگ عمید

۱. دیدن و نگاه کردن به کسی یا چیزی.
۲. [قدیمی] راه رفتن و گردش کردن.
۳. [قدیمی] راه رفتن با هم.

فرهنگستان زبان و ادب

{sightseeing} [گردشگری و جهانگردی] مشاهدۀ دیدنی های طبیعی و جذاب مقصدهای گردشگری

دانشنامه عمومی

تماشا (فیلم). تماشا یا نمایش ( به انگلیسی: Tamasha ) محصول سال ۲۰۱۵ است. ژانر این فیلم درام بوده و این فیلم به کارگردانی امتیاز علی بوده است.
رانبیر کاپور: ود واردهان ساهنی
دیپیکا پادوکن: تارا ماهش واری
یاش سهگال: کودکی ود واردهان
جاوید شیخ: پدر ود
سوشما ست: مادر بزرگ ود
ویوک موشران: رئیس ود
پیوش میشرا: قصه گو
فیلم در ابتدا اجرای نمایش توسط یه ربات و یک دلقک را به تصویر می کشد. سپس روایت داستان از زندگی یک پسربچه به نام ود آغاز می شود که همیشه نزد پیرمردی برای شنیدن داستان می رود.
درجزیره کرس دختری جوان به اسم تارا ( دیپیکا پادوکن ) از شخصی درخواست می کند که برای چند دقیقه تلفنش را به او قرض دهد اما آن فرد قبول نمی کند. همین اتفاق بار دیگر از دید پسر داستان ( رانبیر کاپور ) نشان داده می شود. این دو از همین طریق با یکدیگر آشنا می شوند و تصمیم می گیرند هیچگاه به یکدیگر نگویند که در واقع چه کسی هستند و هویت واقعی اشان را آشکار نکنند! پس ود، با اسم "دان" و تارا با اسم "موناً خود را به یکدیگر معرفی می کنند. علاوه بر آن، آن ها باهم قرار می گذارند که پس از پایان سفر ناگهانی غیبشان بزند تا مزهٔ داستان از بین نرود و یک داستان جدید میان آن ها شکل بگیرد.
تارا به دریج در حال علاقه مند شدن به ود است اما در نهایت جزیره را ترک می کند. داستان دوباره به عقب بازمی گردد و پسربچه از پیرمرد داستان گو دربارهٔ چنین پایان ناخوشی سؤال می کند و متوجه می شود هر داستانی قسمت غم انگیزی هم دارد.
تارا بهکلکته در هند بازمی گردد، اما دیگر همه چیز زندگی در مقایسه با آن شور و هیجان جزیره کرس همراه با ود، برایش خسته کننده به نظر می رسد. برای کار به دهلی می رود و در آنجا متوجه کتاب خانه ای می شود که مهرش را روی کتاب ود دیده بود. هر روز به آنجا می رود تا شاید دوباره ود را ببیند که ناگهان با او مواجه می شود. ود یک مدیر محصول است و آن ها این بار هویتشان را برای هم آشکار می کنند. تارا به ود می گوید که عاشقش شده و زندگی بدون او چقدر کسل کننده است.
شب آن دو برای صرف شام به یک رستوران ژاپنی می روند. تارا انتظار دارد همان ود سابق که همواره در حال شیطنت و شوخی است را ببنیند اما ود دربارهٔ رستوران و کسب و کار با او صحبت می کند. این ود آن ود سابق نیست. دوباره باهم قرار می گذراند و بیرون می روند اما دوباره همان روزمرگی و خسته کنندگی برای تارا تکرار می شود. ود در روز تولدش به او پیشنهاد ازدواج می دهد اما تارا نمی پذیرد و از او همان ود سابق را می خواهد اما ود می گوید که در آن سفر فقط مشغول نقش بازی کردن بوده و خود واقعی او این است. ود دچار اختلالات روانی می شود به خانه تارا رفته و داد و بیداد می کند در سر کار دیوانه بازی درمی آورد به حدی که رئیسش او را اخراج می کند. تارا سعی می کند از ود عذرخواهی کند اما حال ود اصلاً مساعد نیست.
عکس تماشا (فیلم)
این نوشته برگرفته از سایت ویکی پدیا می باشد، اگر نادرست یا توهین آمیز است، لطفا گزارش دهید: گزارش تخلف

دانشنامه آزاد فارسی

تماشاهمة خرده نمایش های شادی آور و عامیانة ایران با عنوان عمومی «تماشا» شناخته می شد. واژة تماشا در اصل واژه ای ترکی و به مفهوم «قدم زدن و نگریستن» بود که در میان مردم مفاهیمی چون تفریح و سرگرمی، دیدن هر چیز دیدنی و مهم تر از آن، «دیدن هر بازی تفریحی شادی آور» به خود گرفت. مبنای همة گونه های تماشا، اجراهایی تک نفره بود و گسترة نامحدودی از «بازی های مسخرگان، رقص و آواز هجوآلود مطربان دوره گرد، معرکه، بازی های دلقکان، به دست آوردن جانورانی چون خرس و گرگ و میمون، بندبازی و شعبده» را شامل می شد. مردم اجراکنندگان تماشا را «لوطی» (جوان مرد زیرک) می خواندند و به محل اجرا، که معمولاً میدان یا گذری بی سقف بود، تماشاگاه می گفتند. به نوشتة دانش نامة بریتانیکا، تماشا به حدود ۱۰۰۰ سال پیش بازمی گردد، اما «از سادگی تقلید و تکرار طبیعت که در آن حضور دارد، مسلم می شود که از آن بسیار قدیمی تر است». کهن ترین سندی که از تماشا در دست داریم مربوط به قرن ۷ق است. در گلستان سعدی آمده است: «چنان که رسم عروسی بود، تماشا بود». کولی ها مهم ترین عامل ایجاد و انتشار تماشا در ایران بودند و سرچشمة بسیاری از شیوه های تماشا به ایشان بازمی گردد. شاید منشأ واژة لوطی نیز به ایشان برسد و شاید هم به دلیل بی چیزی، ایشان را لوتی (عریان و لخت) می نامیدند. در دوره های دیگر، واژه های مهمی چون تماشاگر، تماشاکن و تماشاچی (همه به مفهوم بینندة تماشا و سپس نمایش) و سرانجام تماشاگاه و تماشاخانه (هر دو به مفهوم جای ثابت اجرای نمایش) از ترکیب این واژة کهن ساخته شد. مایل بکتاش بر آن است که واژة تماشاخانه که نخستین بار برای تالار نمایش مدرسة دارالفنون به کار رفت از اصطلاحات رایج ترکی عثمانی آن زمان و به مفهوم تئاتر بوده است. از سویی این نظر می تواند درست باشد زیرا «تماشا» در اصل واژه ای ترکی بوده و امپراتوری عثمانی نیز تنها سرزمین اسلامی بود که در آن زمان به شکل رسمی از نمایش و گسترش آن حمایت می کرد و البته الگوی ایران اسلامی برای نمایش بود. از سوی دیگر، به سبب آن که این واژه زمان زیادی در زبان فارسی زندگی کرده و مفهوم آن دگرگون شده و با توجه به خرده نمایش های تماشا در ایران، می توان این واژه و ترکیبات آن را فارسی دانست. اگر از تکیه دولت، که تماشاخانه ای سنتی/مذهبی بود، و تماشاخانة مدرن دارالفنون، که کمابیش خصوصی بود، بگذریم، نخستین تماشاخانه های رسمی ایران در اواسط دورة احمدشاه بنا شدند و به سرعت گسترش یافتند.

جدول کلمات

رویت

مترادف ها

sight (اسم)
بینایی، نظر، هدف، منظر، دیدگاه، جلوه، قیافه، چشم، دید، بینش، منظره، تماشا، باصره، قدرت دید، الت نشانه روی

observation (اسم)
نظر، مراقبت، ملاحظه، رعایت، مشاهده، تماشا، رصد کردن، قوه مشاهده

spectacle (اسم)
نمایش، منظره، تماشا

viewing (اسم)
تماشا

sightseeing (اسم)
سیر، تماشا، دیدار مناظر جالب

فارسی به عربی

بصر , منظر

پیشنهاد کاربران

شاید واژه �مشی� به چم رفتار در زبان اربی از این واژه گرفته شده باشد
تماشاtamāšā
معنی
۱. دیدن و نگاه کردن به کسی یا چیزی.
۲. [قدیمی] راه رفتن و گردش کردن.
۳. [قدیمی] راه رفتن با هم.
مترادف
۱. نظاره، نظر، نگاه، نگرش
۲. تفرج، سیاحت، سیر، گردش، گشتوگذار، گلگشت، سفر، سلوک
۳، دیدن، نگاه کردن، نگریستن
واژه تماشا
معادل ابجد 742
تعداد حروف 5
تلفظ tamāšā
نقش دستوری اسم
ترکیب ( اسم مصدر ) [عربی: تماشی]
مختصات ( تَ ) [ ع . تماشی ]
آواشناسی tamASA
الگوی تکیه WWS
شمارگان هجا 3
منبع لغت نامه دهخدا
فرهنگ فارسی عمید
واژه تماشا
معادل ابجد 742
تعداد حروف 5
تلفظ tamāšā
نقش دستوری اسم
ترکیب ( اسم مصدر ) [[پهلوی: tamāšā]]
مختصات ( تَ ) [ ع . تماشی ]
آواشناسی tamASA
الگوی تکیه WWS
شمارگان هجا 3
...
[مشاهده متن کامل]

منبع فرهنگ کوچک زبان پهلوی
فرهنگ واژه های اوستا
Steingass, Francis Joseph ( 1892 ) , “تماشا”, in A Comprehensive Persian–English dictionary, London: Routledge & K. Paul
خوب استاد مبین پان ترکیسم این واژه گورمک ایزلمک ، سیراتمک ترکی چه ربطی به واژه تماشا دارد اگر کامنت من که منبع خندار حرف های تو که خیلی نداری و هم خیلی مضحک هستند آن هم بدون مدرک درست حسابی؟! پان ترکیسم این آدم های غیر منطقی و مضحک چنش آور و بی خود یک مشت مسخره که بدن مدرک حرف می زنند اگر هم مدرک دارد معتبر نیست 🤔🤔🤔🤔🤔🤔🤔🤔🤔🤔🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣😅🤣🤣🤣🤣🤣

در ترکی به تماشا کردن میگن ؛ باخماق ، ایزلمک ، گورمک ، سیراتمک
باخماخ یادم رفت
ایزلمک ، سیراتمک ، گورماخ
کامنت آرش واقعا برام خنده دار بود
تماشا کردن در ترکی میشه گورمک ایزلمک ، سیراتمک
معلومه که هدفت چیه
واژه تماشا کاملا پارسی است ریشه ی نیاهندوایرانی دارد در عربی المعاینة در ترکی گورچلمد این واژه یعنی تماشا صد درصد پارسی است.
منابع. استینگاس، فرانسیس جوزف ( 1892 ) ، �تماشا�، در فرهنگ لغت جامع فارسی به انگلیسی، لندن: روتلج و ک.
این واژه فقط در زبان پارسی است این از واژه پارسی است واژه تماشا نه ترکیه نه عربیه فقط پارسیه
اشکان چیو به چی ربط دادی اینهمه اسمون ریسمون میبافی ک بگی اینم فارسیه بس کنید بابا پدر واژه شناسی رو دراوردین شماها
هر نفس آواز عشق میرسد از چپ و راست
ما به فلک میرویم عزم تماشا که راست ؟
تماشا = راه رفتن
دیدن
متاسفانه در جامعه کنونی ما واژه “تماشا” به غلط استفاده و درک میشود. معنی صحیح “تماشا”، - قدم زدن و راهپیمایی آهسته است -
تماشای بهار یعنی قدم زدن در بهار. مشاهده یعنی نگریستن و نگاه کردن. تماشا را به جای مشاهده ننویسید و نگویید.
...
[مشاهده متن کامل]

وقتی چیزی را مشاهده می کنید نگویید دارم تماشا میکنم ( زیرا تماشا میکنم یعنی قدم می زنم ) .
تماشایی است، یعنی جائی است که شایسته قدم زدن است. و یا مناسب برای پیاده روی آهسته است.
تماشاگر، هم غلط است هم زشت. زیرا معنایش میشود: سازنده قدم زدن ( مثل آهنگر یعنی سازنده آهن ) . به جای آن - “مشاهده کننده” - را استفاده کنید.

دیدن گلدسته ها تماشایی داشت که نگو و نپرس
تماشا :تفریح و سرگرمی
( ( حمل ریاضت به تماشا کنند
نسبت اندیشه به سودا کنند ) )
معنی بیت : ریاضت را حمل به تماشا می کنند . یعنی ریاضت را تماشا تعبیر می کنند و به اندیشه ی هنرمند نسبت سودا می دهند.
...
[مشاهده متن کامل]

( شرح مخزن الاسرار نظامی، دکتر برات زنجانی، ۱۳۷۲، ص 430 . )
تماشا: این کلمه در اصل به معنای "قدم زدن ( با یکدیگر ) " بوده و در آثار ادبی فارسی به معنای" گردش و تفرّج کردن ( خاصه در دشت و بوستان ) " به کار رفته است: "خداوند ما، شیر، در یک جای چرا مقیم گشته است؟نه تماشا میکند و نه نشاطی می نماید" ( داستان های بیدپای ) .
اما خیلی زود از معنای" گردش کردن "توسع یافته و به معنای" نگاه کردن، نظاره کردن" رسیده است. بعضی این معنی را جدید می دانند، ولی در قدیم نیز، لااقل از قرن هفتم به بعد، در متون معتبر فارسی متداول بوده است:
" دیدمش خرم و خندان قدح باده به دست
و اندر آن آینه صد گونه تماشا می کرد"
امروز تماشادر فارسی فقط به همین معنای اخیر رایج است.
( غلط ننویسیم ، ابوالحسن نجفی ، چاپ نهم ۱۳۷۸ ص ۱۱۳.

نظاره، نظر، نگاه، نگرش، تفرج، سیاحت، سیر، گردش، گشت وگذار، گلگشت، رویت، دیدن
واژگان آریایی grau وtrem در زبان ولزی به معنای چشم ثبت شده اند که از اولی نگریستن و از دومی لغت تماشا به دست آمده همانطور که در ولز لغتهای tremiasai وthremioch به معنای نگاه کردن دیدانداختن وراندازکردن gaze, glance, look هستند. بدل شدن ترماسا - ترماچا به تماشا مانند بدل شدن هیچکی - هیشکی و آترش - آتش است.
...
[مشاهده متن کامل]


دانستنی است زبانشناسان لغت تماشا را به لغت عربی مشی به معنای رفتن رپت ( ربط ) میدهند.

ناظره
در پارسی " بینش "
تماشاچی = بینشگر
تماشاخانه = بینش سرا
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٩)

بپرس