تنبلی

/tanbali/

مترادف تنبلی: اهمال، تن آسانی، تن آسایی، تن پروری، سستی، کاهلی، مسامحه

متضاد تنبلی: زرنگی

معنی انگلیسی:
laziness, idleness, inaction, indolence, languor, remissness, sloth, slothfulness

لغت نامه دهخدا

تنبلی. [ تَم ْ ب َ ] ( حامص ) کاهلی و تن پروری. ( ناظم الاطباء ). تن آسانی. آسانی. تن پروری. بمعنی کاهلی در فارسی قدیم معمول نبوده فقط درنسخه ای از شاهنامه این بیت دیده می شود :
درنگ آوریدی تو از کاهلی
ز پیری و نادانی و تنبلی.
لیکن در نسخ معتبر صورت مصراع این است :
سبب پیری آمد وگر بددلی.
( یادداشت به خط مرحوم دهخدا ). رجوع به تنبل شود.

تنبلی. [ ] ( اِ ) به لغت دیلم نبات ثافیسا است. ( تحفه حکیم مؤمن ).

فرهنگ فارسی

کیفیت و عمل تنبل . ۱ - تن پروری بیکارگی کاهلی . ۲ - اهمال مسامحه .
به لغت دیلم نبات ثافیسا است .

فرهنگ عمید

تنبل بودن، بیکارگی و تن پروری.

دانشنامه اسلامی

[ویکی فقه] تنبل در لغت به معنای تن پرور است.
کسی که مایل به کار نباشد و تن به کار ندهد و کسی که از کار گریزان است. در زبان عربی واژه ی "کسل" مترادف با تنبلی می باشد. در اصطلاح علم اخلاق، به هرنوع بی میلی و بی رغبتی به کار ، تنبلی نمی گویند، زیرا در برخی از موارد، عامل گریزانی از کار، ضعف جسمانی و وجود یک بیماری جسمی است و گاهی نیز اهمیت نداشتن یک موضوع خاص در اعتقاد شخصی سبب بی رغبتی آن شخص برای انجام آن موضوع است، به طوری که اگر اهمیت موضوعی برایش قطعی شود، با چابکی و نشاط انجامش می دهد و همه ی جوانب کار را نیز رعایت می کند. از این رو در علوم تربیتی به کسی تنبل اطلاق می شود که شخص بدون داشتن کوچک ترین ضعف جسمانی، مهم ترین کارهای خود را به تأخیر انداخته و یا با اکراه و اجبار انجام می دهد.

تنبلی در آیات
در قرآن از کسالت و تنبلی به خصوص در کارهای نیک و در راه عبادت خدا ، به زشتی یاد شده و این صفت از ویژگی های منافقان برشمرده شده است. در دو آیه از آیات قرآن که از واژه ی "کُسالی" در توصیف منافقان استفاده شده، بر این معنا دلالت دارد«منافقان می خواهند خدا را فریب دهند در حالی که او آن ها را فریب می دهد و هنگامی که به نماز برمی خیزند، با تنبلی برمی خیزند و در برابر مردم ریا می کنند و خدا را جز اندکی یاد نمی نمایند!»
«هیچ چیز مانع قبول انفاق های آن ها نشد، جز این که آن ها به خدا و پیامبرش کافر شدند، و نماز بجا نمی آورند جز با تنبلی، و انفاق نمی کنند مگر با اجبار.» چون نماز وسیله ی پیدایش حالت ارتباط با خداوند متعال و ظهور عبودیت و خضوع در مقابل خداوند متعال است، آنکه منافق باشد، چون در باطن کافر و مخالف است و هم طالب ارتباط و توجّه نیست، اگر نمازی می خواند توأم با تکلّف و سستی خواهد بود. افرادی هم که روی عادت نماز می خوانند، و هیچ گونه علاقه و توجّهی به حقیقت نماز که اظهار عبودیت و خضوع و خشوع است ندارند و از نماز جز حرکات آن را درک نمی کنند، و نماز را چون باری بردوش خود می بینند که باید آن را بر زمین نهند، در این خصلت مانند منافقان می باشند، و با سستی برای ادای این فریضه ی الهی قیام می کنند.

تنبلی در احادیث
در سخنان رسول خدا (ص) و ائمه ی اطهار (ع) نیز از تنبلی به زشتی یاد شده و همواره سفارش ایشان به دوستان و نزدیکان شان دوری از این صفت ناپسند بوده است:
رسول خدا (ص) به امیرالمومنین (ع) چنین سفارش می کند: «ای علی (ع) از دو خصلت دوری کن: آزردگی خاطر و تنبلی...»
این سفارش تنها به امیرمومنان (ع) نیست، بلکه توصیه ای است برای همه ی کسانی که جویای آسایش دنیا و آخرت هستند. برای همین، هرگاه در روایات و سیره ی پیشوایان معصوم (ع) توجه و دقت نظر می شود، مشاهده می گردد که آن ها نیز برای به دست آوردن آسایش هر دو جهان و رضایت خداوند مهربان، همواره در کار و تلاش و مجاهدت بوده اند و هیچ گاه دیده نشد که این بزرگواران بر اثر سستی و تنبلی کار خود را بر دوش دیگران نهند و چون خود را رهبر و پیشوای مردم می بینند از تلاش و کوشش باز ایستند.

آثار و نتایج تنبلی
...

[ویکی فقه] تنبلی (قرآن). تنبلی به معنای تن پروری، بیکارگی، کاهلی و اهمال است که از واژه های «کسالی»، «بطا»، «قاعد» و جملات مفید معنای آن استفاده شده است. تنبل در لغت به معنای تن پرور است.
کسی که مایل به کار نباشد و تن به کار ندهد و کسی که از کار گریزان است. در زبان عربی واژه ی "کسل" مترادف با تنبلی می باشد. در اصطلاح علم اخلاق ، به هرنوع بی میلی و بی رغبتی به کار ، تنبلی نمی گویند، زیرا در برخی از موارد، عامل گریزانی از کار، ضعف جسمانی و وجود یک بیماری جسمی است و گاهی نیز اهمیت نداشتن یک موضوع خاص در اعتقاد شخصی سبب بی رغبتی آن شخص برای انجام آن موضوع است، به طوری که اگر اهمیت موضوعی برایش قطعی شود، با چابکی و نشاط انجامش می دهد و همه ی جوانب کار را نیز رعایت می کند. از این رو در علوم تربیتی به کسی تنبل اطلاق می شود که شخص بدون داشتن کوچک ترین ضعف جسمانی، مهم ترین کارهای خود را به تأخیر انداخته و یا با اکراه و اجبار انجام می دهد.

جدول کلمات

کاهلی

مترادف ها

indolence (اسم)
سستی، رخوت، تنبلی، راحت طلبی، تن اسایی

laches (اسم)
قصور، غفلت، تنبلی، سهل انگاری

inaction (اسم)
رکود، بیهودگی، بی حرکتی، تنبلی، ناکنش، بی اثری، بی حالی، بی کاری

sloth (اسم)
سستی، تنبلی، بی کاری، کاهلی، تنبل بودن

پیشنهاد کاربران

تنبلی یک عادت است. تنبلی به زندگی و سرنوشت و آینده انسانها ضربه میزند.
بی عار
کیار
بطالت

بپرس