تنور

/tanur/

مترادف تنور: اجاق، کوره، محل پخت نان، کوره نان پز، کوره پخت نان

لغت نامه دهخدا

تنور. [ ت َ ] ( اِ ) لفظی است مشترک میان فارسی و عربی و ترکی بمعنی محل نان پختن. ( برهان ) ( آنندراج ). جایی که در آن نان پزند. ( ناظم الاطباء ). محل طبخ نان است و آن خم مانند است... ( انجمن آرا ). و آن چیزی میباشد که از گِل سرخ به هیئت خمره بزرگی بی ته ساخته و زمین را گود کرده درآنجا قرار دهند و آتش در آن افروزند و چون دیوارهایش از حرارت سرخ شده و شعله فرونشست ، و خمیر را با وسایط چند پهن کرده بدیوارهای سرخ شده چسپانند تا نان بعمل آید. ( قاموس کتاب مقدس ). تحقیق آنست که به تشدیدنون فارسی معرب است. ( از آنندراج ). فارسی است و عرب و ترک از فارسی گرفته اند چه مشتقاتی از آن در فارسی هست و در آن دو زبان نیست ، مانند تنوری و تنوره و دوتنوره و تنوره کشیدن و تنورآشور. ( یادداشت بخط مرحوم دهخدا ). در قرآن سوره 11 آیه 40 و سوره 23 آیه ٔ27 تنور به فتح اول و تشدید دوم آمده. لغویان این کلمه را دخیل دانسته اند. اصمعی برطبق قول سیوطی ( المزهر ج 1 ص 135 ) آن را از لغات فارسی دخیل در عربی میداند و ابن درید هم بهمین عقیده است... ثعالبی در فقه اللغة ص 317 آن را در زمره کلمات مشترک فارسی و عربی آرد. در زبان اکدی تی نورو آمده چون ریشه لغت مزبور در هیچیک از زبانهای سامی اصلی نیست ، ممکن است متوجه فرضیه لغویان مسلمان راجع به ایرانی بودن اصل لغت شد. فرانکل بر آنست که لغت عربی تنور از آرامی به عاریت گرفته شد. در آرامی «تنورا» و در عبری «تنور» به تشدید دوم آمده ، فرانکل گوید لغت آرامی خود از منشاء ایرانی است. در اوستا کلمه تنورا آمده و در پهلوی بصورت تنور بمعنی اجاق طبخ... با این حال لغت مزبور بنظر می رسد نه ایرانی باشد و نه سامی ، ولی ایران شناسان آن را از مأخذ سامی دانسته اند. آنچه قریب به حقیقت بنظر می رسد آنست که کلمه مزبور متعلق است به ملت ماقبل سامی و ماقبل هندواروپائی مقیم ناحیه ای که بعدها ایرانیان و سامیان جای آنها را گرفتند و این کلمه را به همان معنی اصلی پذیرفتند. ( از حاشیه برهان چ معین ) :
ایستاده میان گرمابه
همچو آسغده در میان تنور.
معروفی.
دل و دامن تنور کرد و غدیر
سرو و لاله کناغ کرد و زریر.
عنصری.
افکنده همچو سفره مباش ازبرای نان
همچون تنور گرم مشو از پی شکم.
منوچهری.
و آنجا تنور نهاده بودند که به نردبان فراشان آنجای رفتندی و هیزم نهادندی. ( تاریخ بیهقی چ ادیب ص 511 ).بیشتر بخوانید ...

فرهنگ فارسی

جای پختن نان درخانه یادکان نانوایی، روشن شدن، درروشنایی آتش قرارگرفتن ازدوردیدن
( مصدر ) نوره کشیدن واجبی کشیدن .
از دور به آتش نگریستن از دور دیدن آتش را . یا آهک بکار داشتن .

فرهنگ معین

(تَ نُّ ) [ ع . ] (مص م . ) نوره کشیدن ، واجبی کشیدن .
(تَ ) (اِ. ) محل پختن نان در خانه یا نانوایی .
(تَ نَ وُّ ) (اِ. ) [ ع . ] (مص ل . ) روشن شدن .

فرهنگ عمید

جای پختن نان در خانه یا دکان نانوایی.

فرهنگستان زبان و ادب

{baking oven} [علوم و فنّاوری غذا] محفظۀ پخت به کمک حرارت خشک متـ . فِر

گویش مازنی

/tan var/ اطراف شخص - دور و بر فرد

واژه نامه بختیاریکا

تنیر

دانشنامه اسلامی

[ویکی فقه] محل پختن نان را تنور گویند و از آن به مناسبت در باب طهارت سخن رفته است.
تطهیر تنور نجس با ریختن آب از بالاترین نقطه‏ای که نجس شده به طرف پایین، تحقق می‏یابد؛ لیکن در صورت تطهیر با آب قلیل، آبی که در کف تنور جمع می‏شود ـ بنابر قول به نجاست غُساله ـ نجس است.
البتّه می‏توان قبل از تطهیر در کف تنور گودالی حفر کرد تا آب غساله در آن جمع شود و چون فرو رفت با خاک یا گِل پاک، آن را پر کرد. بنابر نظر گروهی از فقها تنوری که با ادرار نجس شده در صورت تطهیر با آب قلیل دو بار شسته می‏شود و اگر به غیر ادرار همچون خون، نجس گردد بعد از ازاله عین نجاست، یک بار شستن آن با آب قلیل کفایت می‏کند.
اگر همه تنور نجس شود، آب به صورت دایره‏وار از بالا به پایین ریخته می‏شود، به‏گونه‏ای که تمامی زوایای تنور را دربر گیرد.


[ویکی الکتاب] معنی تَّنُّورُ: تنور- محل پختن نان(از کلمات مشترک بین عربی و فارسی واحتمالاً اصلش فارسی است)
معنی مَسْجُورِ: مالامال از آتش برافروخته وشعله ور(از کلمه سجر که در اصل به معنای افکندن هیزم است در آتشی که زیاد باشد ، مانند آتش تنور که با هیزم افروخته شود)
معنی یُسْجَرُونَ: افروخته می شوند (از کلمه سجر که در اصل به معنای افکندن هیزم است در آتشی که زیاد باشد ، مانند آتش تنور که با هیزم افروخته شود)
تکرار در قرآن: ۲(بار)
تنور نان. تا چون امر ما آمد و تنور فوران کرد. در قاموس و صحّاح و اقرب الموارد معنای اوّلی تنور را همان تنور نان گفته‏اند. در المیزان هست: تنّور همان تنور نان است و آن چیزیست که لغت عربی و فارسی در آن متّحداند و یا اصل آن فارسی است. این کلمه دو بار در قرآن آمده‏است. ظاهر آیه آنست که شروع طوفان نوح با جوشیدن آب و فوران آن از یک تنور معهود بوده است. درباره آن اقوال دیگری هیت طالبین به مجمع و غیره رجوع کنند از آن جمله از ابن عباس و غیره نقل شده که تنّور روی زمین است و زجّاج آن را اختیار کرده است و در صحاح آن را به علی «علیه السلام» نسبت می‏دهند و در مجمع المیزان احتمال داده‏اند که مراد از «فارَالتنّور» اشتداد غضب خداوند باشد. عیّاشی در تفسیر خود چند حدیث آورده که تنور معهود در مسجد کوفه بود و آب در بدو طوفان از آن فوران کرد. در کافی نیز چنین نقل شده است.

دانشنامه عمومی

تنور (صدا). تِنور ( انگلیسی: Tenor ) نام بازه ای از صدا در موسیقی و گونه ای از صدای مردان در خوانندگی و اپرا است. [ ۱]
• تنور به زیرترین نوع صدای مردان گفته می شود که به طور معمول دامنهٔ آن بر اساس گستره صوتی با «کلید سل» نوشته می شود با این تفاوت که صدا دهندگی آن یک اُکتاو بَم تر از نت نوشته شده می باشد.
محدوده صوتی صدای تنور در کارهای کرال معمولاً بین نت «دو» ( C3 ) تا نت «فا» ( F4 ) است.
• حداکثر دامنۀ صوتی تنور در کارهای سولو به «دو» ی ( C5 ) بالاتر از «دو» ی میانی ( C4 ) نیز می رسد. [ ۲]
• در مطالعهٔ هارمونی معمولاً چهار قسمت صدایی مورد استفاده قرار می گیرد، به نام های سوپرانو، آلتو، تِنور و باس.
عکس تنور (صدا)عکس تنور (صدا)عکس تنور (صدا)عکس تنور (صدا)عکس تنور (صدا)
این نوشته برگرفته از سایت ویکی پدیا می باشد، اگر نادرست یا توهین آمیز است، لطفا گزارش دهید: گزارش تخلف

دانشنامه آزاد فارسی

تِنور (tenor)
تِنور
بالاترین گسترۀ صدای آواز مردانۀ بزرگ سال بدون استفاده از فالسِتّو، با گسترۀ تقریبی دو۳-لا۵. صدایی مطلوب برای نقش قهرمانان اپرا. برترین خوانندگان آن عبارت اند از لوچانو پاواروتّی و پلاسیدو دومینگو. این واژه همچون پسوند، در نام آن دسته از سازهایی به کار می رود که گسترۀ آوایی مشابهی دارند، مانند ساکسوفون تنور. این واژه از تِنِئوی لاتین به معنای «نگه می دارم » گرفته شده است، زیرا «نگه داشتن» تِم پلن شان در پولی فونی اولیه برعهدۀ این صدا بود.

مترادف ها

furnace (اسم)
دیگ، پاتیل، کوره، تنور، تون حمام و غیره، بوته آزمایش

oven (اسم)
بخاری، کوره، فر، اجاق، تنور

فارسی به عربی

فرن

پیشنهاد کاربران

آتشکده آتشگاه آتشدان پخت نان تنور = محل جستن نور و نار که همانا واژه مصدر نور نار تنویر وتندر است البته باید به متعصبین وطن که خود حقیر هم یکی از آنها هستم باید بگویم عرب مدنیت خاص و فرهنگ مجزایی نداشته
...
[مشاهده متن کامل]
و آنچه در محاوراتش بکار می برد تمام مشتقات پارسی است و لذا رک بگویم که پارسیان مثل انگلیس و آمریکا یک غرور کاذبی هم داشته اند و علاقه داشته اند که در مکالمات هم با تجملات سخن بگویند و واژه جمله نهفته در تجلمات است که به ان زرق وبرق هم میگوییم ولی عرب خلاصه گو و کم حوصله بوده و جهان امروز هم دنبال خلاصه گویی و حتی علائم اختصاری مانند برجام بریکس سیا فیفا ناتو ووووو است پس محاورات وادبیات امروز ما عربی نیست بلکه پارسی است که عرب آن را مختصر نموده است و نا گفته نماند که هیچ ایرانی نازیالیسم یا ناسیالیست نیست منتها مانند دیگر ممالک جهان از رفتار خشونت آمیز بعضی اعراب و خود خواهی بعضی امیر نشین های انگلیسی منطقه تنفر دارد خود کشور امارات و کویت و قطر موجودیتشان در جغرافیای جهان جعلی است ولی سخن یاوه با چَرت پَرت میکنند

با درود و سپاس خدمت شما
در زبان تاتی ( تَنَ ) یعنی تنور فارسی جایی که در آن نان پخت کنند
و واژه ی ( تَن ) یعنی بدن ، جسم , کالبد که از آن گرما و زندگی می آید و تنور را تَن گویند چون از آن هم گرما و زندگی برآید
...
[مشاهده متن کامل]

زبان تاتی چون زبان باستان و ریشه ای ایران بوده و با فارسی آمیخته گی بسیار دارد با افزودن نور به تَن = تنور ساخته شده است یعنی جایی که گرما و زندگی از آن برآید
امرتات

تنور= آتش، آر، دودمان، دوده، دم، آتش گاه، گلخن، آتش دار، تَنوَر، هواکش
تُن هور، تُن نور، کوره با دمای پایا ، نار، فروغ، تَن نور، دیگ پایه، تن و درونش نور، تَنُّور ( اَرپی ) ، atanor ( کاتالونی ) ، athanor ( انگلیسی ) ، athanor ( فرانسوی ) ،
...
[مشاهده متن کامل]

atanor ( ایتالیایی ) ، tannura ( سیسلی ) ، atanor ( اسپانیولی ) ، tanuri ( سواهیلی ) ، Tandūr ( پنجابی ) ، tandur ( بنگالی )
برگرفته از فرهنگ نامه ( ( چیلو ) ) .
اسل شناسی واژگان فارسی از ( ( زبان روزمره ) ) و ( ( زبان سازی دیرینه و نو ) ) .
نویسنده :
#مسعودلشکر نجم آبادی امیرمسعودمسعودی
#آسانیک گری
#چیلو
#chilloo
#asaniqism
#امیرمسعودمسعودی
# آسانیکا
#asaniq
# Taksoo
#مهدی - اباسلط
#فرشید - سرباز - وتن - رشید
#ضیا - همایون
#نادر - رهسپار
راهنمای بهره برداری و اسفایده.
ساختار نوشته شدن برابری واژه ها :
اسل= ساختگی= اسل های دیگر

#تنور از ریشه *t�pati تاپاتی و گرما است. که در گذر سده ها به ریخت tāb - تب و گرما در آمده است. این واژه در لری به ریخت تاو ( tāow ) و در بختیاری به ریخت تنو در آمده است. آنچه امروزه به نام تنور میشناسیم یادگار دوره اشکانیان است. این واژه به اوربی ( عربی ) و بسیاری از زبان های دیگر جهان راه یافته و با همین کاربرد بهر برده می شود. Arabic : تَنُّور‎ ( tannūr )
...
[مشاهده متن کامل]

Catalan: atanor
English: athanor
French: athanor
Italian: atanor
Sicilian: tannura
Spanish: atanor
Swahili: tanuri
Bengali: তন্দুর ( t�ndur )
Punjabi: ਤੰਦੂਰ ( tandūr )

محل پخت نان
تنور = تون ور
تون = آتشدان یا گلخن
ور = وار = دار = دارنده
در کل یعنی آتش دار
یک واژه کاملا فارسی هست
( تنورَ ) واژه ای اوستایی است که به چمِ ( تنور، آتشدانِ زمینی، کوره نان پزی ) بوده است.
چنانکه در رویه یِ 618 از نبیگِ ( فرهنگِ واژه های اوستا ) آمده است:
تنور
تنور کلمه ای آکدی است که وارد زبانهای ترکی و عربی و فارسی شده است در زبان ترکی به صورت تندیر ( Təndir ) تلفظ می شود
تنور یک واژه بسیار باستانی از زبان سومری ترکی است.
تنور :
و تنّور ( معرب ) = تَندیر در ترکی = تَمدیر ( تَمدیرمَک و تامدئرماق= Tamdırmaq= سوزاندن ) ؛
در زبان ترکی به جهنم: " تامو، Tamu" گویند که از همین ریشه است.
...
[مشاهده متن کامل]

وظیفه اصلی تنور نیز حرارت دادن است نه نور دادن و در اصل چندان هم نور نمی دهد لذا ریشه این کلمه " نور" نیست.

تنور: [اصطلاح موسیقی ] دسته بندی برای صدای مردانه بالا.
تنور : یک کلمه سویانی باستان می باشد که در اکثر کشورهای آسیا تقریبا به همین شکل تلفظ می شود این کلمه از دو بخش تشکیل شده است بخش نخست تُن که تحریف تون یا هواکش بوده مثل تون حمام های قدیمی که در داخل آن
...
[مشاهده متن کامل]
آتش رو شن می شد . و نور نیز با کلمه هور به معنای گرما از یک ریشه بوده و در مجموع تنور به معنای هواکش دود و گرما بوده است .

شاخ کردن تنور: [اصطلاح نانوایی] ریختن هیزم در تنور و آتش زدن آنها که برای نان پختن مهیا شود.
[ ( نار ) به معنی آتش ریشه نار از نور است. ]نور هم همان روشنایی رو معنی میده. کلمات دیگر هم مثل تنور یا کوره هم ریشه مشترک دارند. خُب حالا وجه اشتراکشون چیه ? . میگیم :قدیم عرب در زمان جاهلیت وقتی که می
...
[مشاهده متن کامل]
خواستند قبایل رقیب خود رو مغلوب کنن در واقع آتشی درست میکردن و این آتش و نور نشانه ای بوده بر ای هم پیمانانشون تا جمع بشن و دشمنانشون رو نابود و از اسارت بگیرن. خب میگیم چرا به آتش رو نور و روشنایی نامیدن?میگیم چون در واقع اونا با نجات یافتن از جهل و وضع خطرناک گذشته در واقع از آتش سوزان جهنم نجات یافتن.

واژگان عربی کلا پارسی میباشد چون اعراب بگواهی قران در جاهلیت محض بودند که شامل قوم کوچکی در شبه جزیره عربستان مابین سه تمدن ایران و روم و مصر در انزوا بودند ولی از انجا که بنای ایران با منشور کهن کوروش کبیر بر محبت و رئوفیت بود این اقوام که اکثرا قطاع الطریق بودند و جهت دستبرد به کشتیهای بازرگانی باب المندب و بعضی مواقع که ایران دچار آشوب یا جنگ بود به تنگه هرمز هم دستبرد میزدند ولی باز هم ایران با آنها رئوفیت داشت لذا فرهنگشان تمام از فرهنگ پارسی مشتق شده است و ادوات جمع آنان و آنهاغلط و غلوط از پارسی گرفته شده و بعضی مواقع بهجای جمع آن ون مثل مسلمون مومنون استفاده میکنند همان آدات و ادوات جمع پارسی ما است.
...
[مشاهده متن کامل]

اما معنی تنور در پارسی یعنی محلی که در تن و بطنش نور دارد و واژه نور هم پارسی است و همان پرتو و فروغ است ولذا اولین قومی که تشخیص داد اگر هوا را با فشار در تنوره ای و یا انگلیسی ان توربینی بکشی وسیله پرواز میشود که در داستان های کهن ما امده که دیو توسط موتوری توربینی پرواز میکرده چون با صراحت گفته که باد در تنوره انداخت و به آسمان پرواز کرد پس از این فرمول اولین قومی که پرواز انسان را بصورت فرمول بیان کرده قوم پارت یا پارس یا اریانا می باشند. سخن زیاد است انشاءالله در قسمت های بعدی بیاری خدا ج تقدیم خواهم کرد

آتش پز
اجاق اتشدان کوره
آتشدان
این واژه در اوستایی تَنورَ tanura بوده که در پهلوی تَنور tanur شده و همچنان مانده است.
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٨)

بپرس