تنکس

لغت نامه دهخدا

تنکس. [ ت َ ن َک ْ ک ُ ] ( ع مص ) نگونسار شدن. ( ناظم الاطباء ). تنکیس. ( اقرب الموارد ). رجوع به تنکیس شود.

پیشنهاد کاربران

سپاس، تشکر، متشکرم، سپاسمندم، سپاسگزارم، سپاس گزاری، اظهار تشکر، اظهار امتنان، شکر گزاری، شکرانه
سپاسگذارن
سپاسگزارم
سپاس گذارم

بپرس