تهن

لغت نامه دهخدا

تهن. [ ت َ هََ ] ( ع مص ) بخواب رفتن. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ). رجوع به ماده بعد شود.

تهن. [ ت َ هَِ ] ( ع ص ) نعت است از تهن. ( منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ). خوابیده و بخواب رفته. ( ناظم الاطباء ).

فرهنگ فارسی

نعت است از تهن خوابیده و بخواب رفته

گویش مازنی

/tehen/ تابه، قابلمه

پیشنهاد کاربران

بپرس