تهی اغوش

لغت نامه دهخدا

( تهی آغوش ) تهی آغوش. [ ت َ / ت ِ / ت ُ ] ( ص مرکب ) خالی بودن آغوش از معشوق. ( آنندراج ). محروم از معشوقی که در آغوش گیرد. ( ناظم الاطباء ). تنها. بی کس. بی یار :
بر تهی آغوشی خود آه حسرت می کشم
هرکجا بینم کشد شمعی به بر پروانه را.
صائب ( از آنندراج ).

فرهنگ فارسی

( تهی آغوش ) خالی بودن آغوش از معشوق محروم از معشوقی که در آغوش گیرد

پیشنهاد کاربران

بپرس