توده زن

لغت نامه دهخدا

توده زن. [ دِ زَ ] ( اِخ ) دهی از دهستان برده سره است که در بخش اشترینان شهرستان بروجرد واقع است و 776 تن سکنه دارد. ( از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6 ).

فرهنگ فارسی

دهی از دهستان برده سره است که در بخش اشترنیان شهرستان بروجرد واقع است ٠

پیشنهاد کاربران

نمایی از روستای توده زن
توده زن
سفرنامه ناصرالدین شاه قاجار به ونایی که نام توده زن در آن آمده است:
تلگرافخانه بروجرد, [۱۹. ۰۲. ۱۶ ۱۲:۰۰]
سفرنامه عراق عجم
نوشته ناصرالدین شاه قاجار
بروجرد - روز چهارم
جمعه بیست و هشتم ذیقعده 1309 قمری
...
[مشاهده متن کامل]

امروز خیال داریم برویم بسراب ونّائی صبح برخاسته آمدیم بیرون سوار کالسکه شده رو بمغرب راندیم از پهلوی اردو و نزدیک چادر جلال الدّوله که توی باغی زده بود گذشتیم که باصطلاح اهل بروجرد باغهای محوّطه شهر را تکیه میگویند از کوچه باغ زیاد و پلهای متعدّد که روی نهرها بسته بودند با کالسکه عبور کردیم امّا کالسکه از اینجاها بزحمت میگذشت تا اینکه راه کالسکه سربالا و خوب و هموار شد و همه جا سربالا رانده دو ساعت و نیم بلکه سه ساعت راه رفتیم تا رسیدیم بسرچشمه ونائی در بین راه همینکه بسر گردنه رسیدیم از دست راست جلگه سیلاخور علیا نمایان شد که بقدر صد پارچه ده و آبادی داشت یک ده خیلی معتبری هم پیدا بود که اسمش اشترینان است و میگفتند بقدر هزار خانوار جمعیّت دارد اطراف هم همه درّه و ماهور و پوشیده از سبزه و زراعت دیمی و آبی بود کوه الوند همدان هم از دور پیدا بود که چند لکّه برف داشت لطیفخان سرهنگ فوج سیلاخوری هم که دو دانگ از این ده ونّائی مال او است خودش در رکاب بود و بلدیّت میکرد و اسامی دهات را میدانست و بعرض میرسانید رفتیم تا رسیدیم باوّل تنگه که چند نهر آب صاف از آنجا جاری بود و از توی درّه هم رودخانه میگذشت و از اینجا جلگه تشکیل مییافت در حقیقت از اینجا جزو جلگه کفش گری است میرزا محمّد خان
و فخر الملک هم در رکاب بودند اکبر خان نایب ناظر و معتضد السّلطنه و احمد خان و سایر پیشخدمتها هم اوّل همین تنگه ایستاده بودند حاجب الدّوله هم همراه آمده بود که یورت سراپرده را معیّن کنیم که بدهد بزنند فرمودیم اوّل همین تنگه پیشخانه را بیاورند و چادر بزنند چون از اینجا باید بحسین آباد برویم سر راه هم هست و راه نزدیک تر است اردو همینجا بیفتد امیر خان سردار هم در رکاب بود راندیم سربالا راه را همه جا خوب ساخته اند امّا چون سربالا بود و کالسکه بصعوبت میرفت از کالسکه پیاده شده سوار اسب شدیم و پی آبی را که از درّه میآمد همین طور گرفته راندیم بعضی جاها در توی درّه درخت بید کاشته بودند رفتیم تا رسیدیم بجلگه ونّائی امّا جلگه بزرگی نیست بلکه درّه وسعتی پیدا میکند و ده و آبادی در اینجا است که بقدر سیصد خانوار میشود ده پاکیزه ایست خانها از سنگ و گل دارد خانه خوب قابلی ندارد مگر یکخانه که مال یعقوب سلطان پسر لطیفخان است چشمه آبی از بالای ده بیرون میآید و از دور یک سکّوئی میگذرد که این سکّو را دور اصله یک چناری ساخته اند که میگویند اینچنار پنجهزار سال عمر دارد و از شدّت کهنگی وسط چنار سوخته و تمام شده است کتلهای بزرگ دارد و معلوم است که خیلی کهنه و قدیم است دو ریشه چنار بایستی بیست ذرع باشد آب سرد صاف گوارائی از اینچشمه بیرون میآید که هیچ نسبتی بچشمهای سراب هکّ و عمارت و سایر جاها ندارد پیاده شده تماشا کردیم بعد سوار شده از توی آبادی ده بیرون رفته از تپّه بالا آمدیم که سرابهای آنطرف را هم تماشا کنیم سر تپّه که رسیدیم دیدیم چشمهای زیادی هم از اینجا جاری است سراب ونّائی از اینطرف تپّه و این چشمها از آنطرف جاری شده رودخانه را که بشهر بروجرد میآید تشکیل میدهند که یک تپّه میانه این دو سراب فاصله است امّا آنطرف تپّه درخت زیادی نداشت و چندان باصفا نبود اینطرف اشجارش بیشتر است دوباره برگشته آمدیم سر همان آب ونّائی بقدر دو هزار قدم زیر دست ده که درخت بید زیادی داشت و چمن بود کنار رودخانه محلّ خوبی را انتخاب کرده فرمودیم آفتاب گردان زدند و بنهار افتادیم اینجا هوای بسیار خوشی داشت دو طرف این درّه کوههای خیلی بلند سبز برفی خوب دارد که همه جا اسب رو است و یکراهی هم از اینجا دارد که بخاوه و الشتر لرستان میرود بعد از نهار قدری استراحت کرده برخاستیم چای و عصرانه خورده دو ساعت و نیم بلکه زیادتر بغروب مانده بود که سوار شدیم و راندیم برای منزل و یکربع بغروب مانده وارد منزل شدیم شب بعد از شام جناب امین السّلطان و مجد الدّوله و امیر خان سردار و اکبر خان نایب ناظر و اعتماد الحضرة را خواسته بودیم بحضور آمدند و بعضی فرمایشات بآنها فرموده مرخّص شدند و رفتند
دهاتی که امروز در دست راست جادّه از مسافت زیادی دیدیم از اینقرار است ( قریه قلعه شمشاد خرده مالک ) ( قریه قلعه حاتم ملکی حاجی میرزا ابو تراب ) ( قریه قلعه کوچک ملکی حاجی یوسف ) ( قریه توزه زن ملکی مظفّر الملک ) ( قریه چهار برّه ملکی باقر خان ) ( قریه بنه دیزه ملکی ایضا ) ( قریه برکت آباد ملکی عبد الرّحیم خان ) ( قریه درّه گرگی خرده مالک ) ( قریه کیال دست چپ خیلی نزدیک بجادّه و خرده مالک است

وجه تسمیه ی مکان ها و جای ها به نظر بنده تنها نوعی سرگرمی است و نمی توان گفت وجه تسمیه ای که برای یک مکان ذکر می شود کاملآ درست است اینکه نام بروجرد به چه دلیل بروجرد است یا نام اهواز چرا اهواز است . استفاده
...
[مشاهده متن کامل]
از وجه تسمیه بالاخص در برخی موارد ممکن است باعث ناراحتی برخی افراد گردد . بهتر است در این مورد رعایت شود . چون نگهداشتن حرمت انسان ها بر چیزهای دیگر اولویت دارد .

توزه زِه در زبان لری ^توز^ یعنی گرد و خاک ^زِ^ هم به معنای همان زن هست علت نامگذاری هم به خاطر اینه که زمان ساسانیان شاهزادگان ساسانی همسران و فرزندان خود را در هنگام نبرد با اعراب در نهاوند ، در قلعه
...
[مشاهده متن کامل]
ای که هسته مرکزی روستا میباشد گذاشته اند در بازگشت هم آنان که زنده برگشتن همسر و فرزندان خود را با خودشون بردن اونا که ازبین رفته بودن همسرانشون همونجا ماندگار شدن

تو=داخل - در ن، ده =روستا یاآبادی، زن همان زن است خانم یا مونث، یعنی داخل روستا عده ای زن وجود دارد

بپرس