تورانیان
/turAniyAn/
لغت نامه دهخدا
فرهنگ فارسی
پیشنهاد کاربران
مفرد تورانیان
معنی ( ( تور ، با تلفظ تُر = عنان واختیار ازدست داده، وحشی شده ، مست ودیوانه وار در حال تُر خوردن وغلتیدن بر زمین، ازشدت شوکهای عصبی بهم ریخته و ازشدت خشم وغضب به ناتوانی در اتخاذ هرگونه تصمیم رسیده و دست به رفتارها وحرکات عجیب وغریب زده، به زبان امروزی از توصیف شرایط
... [مشاهده متن کامل]
روزگار به شرایط بد روزگار ابراز خشم هنجارشکنانه داشتن. بنابراین تورانیان به زبان امروزی یعنی بیگانگان ورقبای سرسخت ایرانیان.
... [مشاهده متن کامل]
روزگار به شرایط بد روزگار ابراز خشم هنجارشکنانه داشتن. بنابراین تورانیان به زبان امروزی یعنی بیگانگان ورقبای سرسخت ایرانیان.