تپه یحیی

دانشنامه آزاد فارسی

تپۀ یحیی
رجوع شود به:یحیی، تل

پیشنهاد کاربران

«تپه یحیی» محوطه ای باستان شناختی است که در دره سقون واقع در استان کرمان، در 220 کیلومتری جنوب شهر کرمان و 130 کیلومتری شمال تنگه هرمز قرار دارد. این محوطه تپه ای به ارتفاع 8/19 متر و قطر 187 متر است و در سال 1967 میلادی توسط تیم بررسی دانشگاه هاروارد به سرپرستی لمبرگ کارلوفسکی شناسایی شد. تپه یحیی از نوسنگی جدید ( 5000ق. م. ) تا اوایل ساسانی ( 300م. ) مسکون بوده است. امروزه، لایه های متعلق به هزاره های ششم تا سوم پیش از میلاد تماماً منتشر شده اند، در حالی که لایه های مربوط به دوره های جدیدتر در دست مطالعه هستند. گاهنگاری تپه یحیی از قدیم به جدید به شرح زیر است:
...
[مشاهده متن کامل]

دوره VII: 5000 تا 4500 ق. م.
دوره VI - VC: 4500 تا 3600ق. م.
دوره VA - B: 3600 تا 3200ق. م.
دوره IVC: 3100 تا 2800ق. م.
دورهIVB6 - 1: 2400 تا 2000ق. م.
دوره IVA: 1800 تا 1400ق. م.
دوره III: 800 تا 500ق. م.
دوره II: 500 تا 275ق. م.
دوره I: 200ق. م تا 300م.
پس از یک گمانه زنی مقدماتی در سال 1967، شش فصل کامل کاوش در تپه یحیی صورت پذیرفت ( 71 - 1968، 1973، 1975 ) . این محوطه کماکان تنها توالی لایه¬ نگاشتی بلندمدت را در تمامی منطقه جنوب شرقی پارس در اختیار می گذارد.
دوره VII با چهار زیردوره مشخص می شود. بهترین معماری برجای مانده از این دوره یک سکونتگاه چند اتاقه و اتاق های ذخیره سلول مانند است که کمتر از 2 متر مربع هستند. سکونتگاه هایی مشابه این در دوره های VI و V نیز نمودار می شوند. مواد فرهنگی بیگانه و وارداتی موجود در محوطه نشان دهنده وجود ارتباطات دور برد در هزاره های ششم و پنجم پیش از میلاد دارد. گوسفند، بز و گاو در میان بقایای جانوری دوره های اولیه محوطه دارای فراوانی هستند. در مورد سفالگری، ظروف خشن، ساده و دارای شاموت گیاهی دوره های آغازین، جای خود را به گونه های متنوعی از ظروف منقوش می دهند. بخصوص ظروف دارای شاموت گیاهی بدین خاطر جالب توجه هستند که در آن ها با استفاده از فن ثبت نشده ای معروف به «ساخت ورقه های متوالی» ظروف سفالین بزرگتری ساخته می شدند. مهرهای استوانه ای و عناصری که مشابه آنها در محوطه های مربوط به آغاز عیلامی و عیلامی جنوب غرب ایران چون شوش و تل ملیان یافت شده است از دوره IV نمایان می شوند. در این دوره همچنین کاسه های لبه واریخته و سفالینه چند رنگ نیز پیدا شده است.
دوره III مهم ترین سکونتگاه عصر آهن محوطه را شامل می شود. سفالینه های لایه های جدیدتر ویژگی هایی از سفالینه های هخامنشی را نمایان می کند. درحالی که ظروف سنگی آن مشابهت هایی را با داده های خلیج عمان دارند. سفالینه های دوره II ظروف زاویه داری با مفاهیم فرعی هلنیستی هستند. از دوره I نیز کتیبه ای به خط فارسی میانه به دست آمده است.
2. دکتر لمبرگ کارلوفسکی در 2 اکتبر 1940 در پراک چکسلواکی به دنیا آمد. در دوران نوجوانی به ایالات متحده رفته و مطالعات دانشگاهی خود را در کالج دارتموث آغاز کرد. در سال 1959 مدرک کارشناسی خود را دریافت کرده و به دانشگاه پنسیلوانیا رفت. پس از پنج سال مدرک دکترای خود را اخذ کرد. او پس از دریافت مدرک خود، به عنوان متخصص بخش باستان شناسی خاورمیانه در دانشگاه هاروارد مشغول به تدریس شد. او در طول این مدت در سوریه، عربستان سعودی، و تپه یحیی ایران کاوش هایی را انجام داده است. همچنین در کاوش هایی در ترکمنستان، ازبکستان و کوه های آلتای واقع در جنوب سیبریه مشارکت داشته است. او در سال 1999 در پنج پی بلوچستان پاکستان کاوشی بلندمدت را صورت داده است. این محوطه سکونتگاهی عمده در شهرنشینی عصر مفرغ است.

3. دانیل پاتس پس از پشت سر گذاشتن دوره کارشناسی خود در دانشگاه هاروارد همراه با پروفسور نیسن در دانشگاه فری برلین به مطالعه پرداخت. پس از آن مدرک دکترای خود را در هاروارد اخذ کرد. او به مدت 11 سال در دانشگاه های اروپایی ( کپنهاک، 81 - 1980 و 91 - 1986؛ فری برلین، 86 - 1981 ) به تدریس اشتغال یافت. از سال 1991 تاکنون نیز در دانشگاه سیدنی به تدریس می پردازد. بیشتر فعالیت های میدانی او در ایران ( 1973، 1975 و 2002 ) ، عربستان سعودی ( 78 - 1977، 83 - 1982 ) و امارات متحد عربی ( 1998 - 1986 ) صورت پذیرفته است.
4. باور قرن نوزدهمی دستیابی به علم «تجربی اثباتگرایانه» که شالوده در فیزیک نیوتنی و دستاوردهای گالیله و کپرنیک داشت در قرن بیستم و با به وجود آمدن حلقه ای دانشمندانه در قلب اروپا همچنان به حیات خود ادامه داد: «حلقه وین». کارناپ یکی از فعالترین اعضای این حلقه بوده و همچون سایر اعضای آن بیش از پیش بر نحوه بیان «واقعیات تجربی» از طریق زبان تأکید کرده و سعی بر آن دارند تا با تفکیک «ابژه - جمله های واقعی» شرایط را جهت تقویت علوم انسانی و طبیعی جهانشمول برخوردار از گفتاری واحد فراهم کنند. اگرچه به نظر کارناپ و اعضای حلقه وین، پوپر «اختلافات خود و ما را بیش از اندازه بزرگ جلوه می دهد»، با این حال تفاوت بین تفکر وین و پوپر به همان شدت تفاوت بین اثبات گرایی و ابطال گرایی است؛ هرچند هر دو نسبتی نزدیک با «فیزیکی انگاری» داشته باشند.
باید پذیرفت که نقادی های کارل پوپر، منجر به گشایش مسیر جهت فراروی از استقراگرایی خام و داده گرایی علمی شد. او خود جزو نخستین کسانی بود که اذعان داشت علم و گزاره های علمی نه با داده ها، که با چارچوبی ذهنی به نام «نظریه» آغاز می شود که خود محصول شرایط فراعلمی حاکم بر اجتماع است.
ایمره لاکاتوش در این رابطه چنین نتیجه می گیرد که « برنامه پژوهشی در جریان تحقیق براساس دیالکتیک ساده حدس و گمان و ردهای تجربی پیش نمی رود. کنش متقابل میان تکوین برنامه و بررسی تجربی بسیار متغیر است. اینکه کدام نقشینه نظری تحقق می یابد در موارد بسیاری وابسته به اتفاقات تاریخی است» ( کوهن، 1383:55 ) .
کوهن مبحث «سرمشق» را به پیش می کشد. مقصود او از سرمشق «دستاوردهای علمی مورد پذیرش همگانی است که برای یک دوره زمانی، الگوهای م . . .

بپرس