تپو

لغت نامه دهخدا

تپو. [ ت َ ] ( اِ ) مخفف لفظ تاپو است که بمعنی خمره گلی است. ( فرهنگ نظام ) :
گرچه بخروار مرا هست فضل
نیست ز دانگانه مرا یک تپو.
کمال اسماعیل ( از فرهنگ نظام ).

فرهنگ فارسی

مخفف تاپو است که به معنی خمره گلی است ٠

فرهنگ عمید

= تاپو

پیشنهاد کاربران

تپو : در برخی گستره ها ونواحی میهن ما به نان لواش گویندبویژه در گویشهای تاتی که گاه خمیررا با مغزگردوی کوبیده درهم آمیزندوبه آن مغزنه تپو یا مغزینه تپوگویند!
در گویش کرمانی به خمره گویند.

بپرس